در اين پست مي‌كوشم تا خوانندگان عزيز مهار بيابان‌زايي را با دغدغه‌اي كه سالهاست به مهمترين نگراني اغلب كارشناسان و صاحبنظران محيط زيست بدل شده است، آشنا كنم ؛ دغدغه‌اي كه از اين پرسش ريشه مي‌گيرد: «ميزان فضای زيست­محيطی در دسترس برای هر يک از افراد بشر با توجه به بيشينه‌ي سرعت ممکن در استخراج منابع بدون اينکه محيط­زيست جهانی به عنوان يک عنصر حياتی مورد تخريب واقع شود ، چقدر می­تواند باشد؟»

در حقيقت، مؤلفه‌اي كه خواب خوش را بر بسياري از کارشناسان حوزه‌ي محيط­زيست حرام كرده است ، حفظ چيزی است که اقتصاددانان آن را «سرمايه‌ي طبيعی[1]» و آنان «خدمات زمين­زيست­سپهر[2]» می­نامند ؛ سرمايه­ای که هم در معرض کاهش قرار دارد (در نتيجه‌ي برداشت منابع توسط انسان) و هم در معرض اُفت کيفيت (با افزايش ميزان آلودگی). بی­گمان يکی از پژواک‌های ناگزير کاهش سرمايه‌ي موصوف – كه به ابعاد نگراني مي‌افزايد - کاستن از توان تعديل و تنظيم اقليمیِ نيوار است. افزون بر آن، يکی از بازخوردهای تخريب کيفيت سرمايه‌ي طبيعی، وارد آمدن آسيب به چرخه‌ي ترسيب کربن و توليد اکسيژن خواهد بود.  

   البته نبايد از خاطر برد که ارزيابی و اندازه­گيری سرمايه‌ي طبيعی، حتا اگر بخش‌هايي از آن را (مانند قيمت زمين) بتوان به صورت کمّی بيان کرد، موضوعی بسيار پيچيده و بغرنج است؛ واقعيتی که در دوّمين گزارش پايش پيشرفت زيست­محيطی بانک جهانی نيز بر آن تأکيد شده است.

راست آن است كه محيط­زيست به آسانی کميّت­پذير نيست و اغلب اقتصاددانان معتقدند که ارزش سرمايه‌ي طبيعی را نمی­توان به راحتی با صرفه­های اقتصادی بشر مقايسه و تعيين کرد[3] ؛ بن­بستی که تاکنون رهيافت­های متعددی برای خروج از آن پيشنهاد شده است. از جمله آنکه بتوان ارزش ريالي منابع طبيعی را به صورت غير مستقيم برآورد کرد[4]؛ مانند برآورد سود حاصل از حفاظت منابع آب يا جنگل­ها، تعيين مزايا و منافع طبيعی که تاکنون مورد استفاده قرار نگرفته­اند و شناسايي ارزش حقيقی منابع طبيعی و کالاهای غير بازاری زيست­محيطی. هر چند که بايد اذعان کرد، هنوز توافقی قطعی بر سر انتخاب رهيافت مناسب در اين زمينه بدست نيامده و حتا اقتصاد­دانانِ کشورهای ثروتمندی مانند انگلستان هم به صراحت اعتراف می­کنند که بريتانيا هنوز راه زيادی تا حصول به اهداف حسابداری سبز در پيش دارد (موری[5]، 1999).

 



[1] هر منبع طبيعی يا دارايي زيست­محيطی، می­تواند نوعی «سرمايه‌ي طبيعی» محسوب شود که ارزش آن برای جامعه، طبق تعريف معادل با ارزش استهلاک منافع آتی است که می­توان از مصرف آن دارايي بدست آورد. به سخنی ديگر، ارزش سرمايه­های طبيعی را بايد مترادف با بقاء و ادامه‌ي حيات نسل انسان در نظر گرفت؛ دريافتی که تا همين اواخر هيچ کوشش قابل توجهی برای کمّی کردن آن صورت نگرفته بود و کسی در انديشه‌ي محاسبه‌ي ارزش جنگل، تالاب، خاک کشاورزی، آب پاک و ... از اين منظر نبود که اميد است مجموعه مطالعات حاضر بتوانند در اين مسير گامی به جلو محسوب شوند.

[2] Geo Biosphere

[3] عاقلی و صادقی (1380) در پژوهشی که به هدف معرفی و کاربرد منطق فازی (Fuzzy Sets) در تعيين روند تخريب زيست­محيطی ايران به انجام رسانده­اند، می­گويند: «ارزش‌های زيبايي­شناختی زيست­بوم ، خدمات زيست­محيطی ، آلودگی و تخريب طبيعت از جمله پديده­هايي هستند که به راحتی قابل تقويم به پول نيستند. از اين رو ، برای کمّی­کردنِ  روندهای زيست­محيطی به ناچار بايد از روشهای جايگزين استفاده کرد ؛ قيمت­گذاری بر اساس اصل لذّت­گرايي (Rosen، 1974) ، ارزيابی مشروط (Bohm، 1972) و تحليل هزينه‌ي مسافرت (The travel – Cost Approach) از جمله‌ي اين روش‌ها محسوب می­شوندعلاوه بر اين ، روش‌های ديگری نيز برای ارزشگذاری پولی منابع بوم­شناختی وجود دارند که عبارتند از : ارزشگذاری با استفاده از بازارهای عادی یا Conventional markets (شامل ارزشگذاری تغييرات توليد، روش هزينه‌ي جايگزينی، روش مخارج پيشگيری و ارزشگذاری سرمايه‌ي انسانی)، ارزشگذاری با استفاده از بازارهای ضمنی يا Implicit markets (شامل همان روش هزينه‌ي سفر و نيز روش ارزش زمين و دارايي) و سرانجام، ارزشگذاری با استفاده از بازارهای مصنوعی یا Artificial markets.

[4] توجه به هزينه­های اجتناب از مخاطرات يا AEM (Averting Expenditure Method) نيز در شمار يکی ديگر از روش‌های غير مستقيم برای تعيين ارزش اقتصادی خدمات بوم­سازگان­ها به حساب می­آيد.

[5] Chris Morrey