چرا نبايد منابع طبيعي را سد راه توسعه پنداشت؟ - 3
اينک اغلب دانشمندانِ حوزهي محيطزيست بر اين باورند: شرط «پيدايش مسئوليت زيستمحيطی و التزام به رعايت قواعد آن در فعاليت اقتصادی» و نيز حصول اطمينان از اين که «تجارت، اهداف زيستمحيطی توسعهي پايدار را تأمين میکند»، وضع مقررات و شيوهنامههای جهانی برای تجارت است. چه، آنها معتقدند با جهانیشدنِ تجارت، نخستين موضوعی که از اهميتش کاسته شده و به حاشيه رانده میشود، توجّه به پيامدهای تخريب و ويرانی محيطزيست است. اين در حالي است كه بر پايهي نگرهي هرمان دالی[1] در مورد پديدهای به نام «رشد غيراقتصادی»: اين احتمال که در اثر شتاب رشد، هزينهها بيشتر از منافع افزايش يابد، کاملاً محتمل است؛ رخدادی که در صورت تحقق، شهروندان را به عوض ثروتمندتر کردن، فقيرتر خواهد ساخت (Daly و Cobb، 1989). به همين دليل، بسياری از دانشمندان محيطزيست با تجارت آزاد[2] مخالفت کرده و ترديدي ندارند که بازار در حمايت مطلوب از ارزشهای زيستمحيطی با شکست مواجه میشود. از اين رو، گروهِ يادشده اساساً رشد اقتصادی را پديدهای ناسازگار با زيست پايدار معرفی میکنند. در مقابل، کسانی هم وجود دارند که رشد اقتصادی را نخستين شرط لازم برای دستيابی به محيطزيست سالم و ريشهکنی فقر میدانند. آنان پيرو نظريهای هستند که میگويد: «تجارت آزاد بينالمللی رفاه جهانی را به بيشينهي خود خواهد رساند»؛ نظريهای که برای نخستين بار توسط آدام اسميت (پدر علم اقتصاد) بيان شد و پس از آن طرفداران بسياری يافت.
در ادامهي اين سلسله جستارها اين موضوع را بيشتر باز خواهم كرد.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.