چنين است که حتی اگر سرآغازِ بيابان­زايي در جهان را تا 5 هزار سالِ پيش هم امتداد دهيم (گريمبرگ، 1941)، باز هم در قياس با ارقام فوق، کسری از ثانيه را هم دربر نخواهد گرفت. با اين وجود، اين پديدة جنينی توانسته با متأثر­کردنِ عرض حيات در زمانی کوتاه و شتابی حيرت­انگيز، عقب­ماندگی خويش را در طول آن جبران کند.

می­کوشيم تا در اين مجال، با مروری بر نخستين پژواک­های ايرانيان در مواجهه با بيابان­زايي و خشکسالی در ايران باستان، نوين­ترين دستاوردها و تجربياتِ تلخ و شيرينِ خويش را، به ويژه در نيم­قرن اخير بازشناسيم.

 

2- پيشينة مقابله با بيابان­زايي و خشکسالی در ايران باستان:

در مرور تاريخ ايران­زمين از منظرِ خاص اين مطالعه، به شناسه­هايی شيرين و عبرتهايی تلخ از مواجهة ايرانيان با بيابا­زايي و خشکسالی بر­می­خوريم که به اختصار هر يک از آنها بازگو می­شوند: