آنچه درو كردهايم، كمتر از سرمايهاي است كه مصروف داشتهايم!
در نظام اقتصاد بازاری، شاخصهای اقتصادی که معمولاً برای اندازهگيری رفاه يا خوشبختی به کار میروند، [1]GDP و GNP[2] هستند. منظور از GDP، ارزش کالاها و خدمات توليد شده در اقتصاد داخلی است؛ در حالی که در GNP درآمدهای برونمرزی به جز درآمدهای حاصل از صادرات هم به ارزش کالاها و خدمات توليد شده در اقتصاد داخلی افزوده میشود. نکتهي درخور توجه که به نقطهي ضعفی آشکار در اين نظام ارزشگذاری بدل میشود آن است که در محاسبهي دو شاخص ياد شده، استهلاک ذخيرهي سرمايهي طبيعی - که از بهرهبرداری اقتصادی و تخريب محيطزيست ناشی میشود - منظور نمیگردد. بحراني كه در زمانهي كنوني و به دنبال كمعنايتي آشكار برخي از دولتمردان و زنان ايران، ابعادي نگرانكنندهتر يافته است كه به برخي از مصاديقش در پست پيشين اشاره شد. به عنوان مثال، بر پايهي پژوهشي كه با هدايت گروه اقتصاد كشاورزي دانشگاه تربيت مدرس و به هدف بررسي وضعيت پايداري منابع طبيعي كشور به انجام رسيده است، دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزهي محيطزيست و منابعطبيعي ايران در طول دورههاي پنجسالهي نخست و دوم برنامههاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوختههاي طبيعي تجديدشوندهي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77- 1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايهي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابعطبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است[3]؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجهي مؤسسهي تحقيقات جنگلها و مراتع در سال 1381) تخمين زده ميشود[4]. درحقيقت، ارزش سرمايهگذاريهای صورت گرفته در اين دو بخش که معادل 5/31 درصد کل سرمايهگذاري انجام گرفته در بخش كشاورزي بوده (5/446 ميليارد ريال)، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوختههای طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامهي 5 ساله برابر شده است[5]. اين ارقام نشان ميدهد كه رشد اقتصادي 5/3 درصدي كشور در دورهي مزبور[6]، نميتوانسته رشدي واقعي باشد، چرا كه بدون لحاظ ملاحظات زيستمحيطي و محاسبهي ميزان تخريب سرمايههاي طبيعي، بدست آمده است.
البته اين نديدن منابع طبيعي و بياهميت پنداشتن ارزشهاي محيط زيست، تنها به ايران اختصاص ندارد و بحراني عالمگيرتر مينمايد كه در پست بعدي، به گونهاي مشروحتر به آن خواهم پرداخت.
[1] Gross Domestic Productivity
[2] Grossnet productivity
[3] اين در حالي است كه اعتبارات عمراني اين بخش از20 ميليارد ريال در ابتداي برنامهي اول به بيش از 90 ميليارد ريال در سال پاياني افزايش يافت.
[4] خليليان، صادق و اسماعيل شمسالديني. 1380: بررسي وضعيت پايداري منابع طبيعي تجديدشونده (جنگل و مرتع) در برنامهي اول و دوم توسعه. تهران. فصلنامهي پژوهش و سازندگي، ش 52، صص 21-19.
[5] خليليان، صادق. 1378: اقتصاد منابع طبيعي. تهران. انتشارات مؤسسة تحقيقات جنگلها و مراتع كشور به شمارهي 222- 1378، 127 صفحه.
[6] ميرزاده، حميد و شمسالدّين حسيني. 1378: آمار سخن ميگويد. تهران، انتشارات كاوش، 131 صفحه.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.