كدام شرمآورتر است؟ چاپ يك كاريكاتور يا دفن 15 مدرسه در زير شن؟!
زينب را يادتان هست؟ هم او كه با چشمان ميشي زيبا امّا نگرانش به دوربينم چشم دوخته بود و آنچنان با آن گالن فرسودهي بنزين خوش ميگذراند و سرگرم بود كه گويي تنها نگرانياش، حضور محمّد درويش است!
صفحهي هفت «آيندهي نو» دیروز، همان صفحهاي كه معمولاً ميخوانم و سفارش خواندنش را - تا هنگامی که بسته نشده!! - نيز به همهي دوستان «مهار بيابانزايي» كردهام، خبر نگران كنندهي ديگري براي زينب داشت! آيندهي نو خبر از مدفون شدن 15 مدرسه در زير شن در بخش ميانكنگي زابل داده است و هشدار داده كه تعداد ديگري از مدارس در محاصرهي شن قرار گرفتهاند؛ آن هم در آستانهي شروع سال تحصيلي و جشن عاطفهها ... امّا آن ده هزار دانش آموز ميانكنگي امروز بيشتر از آنكه دغدغهي كيف و كفش و لباس نو داشته باشند، نگران سرپناه مطمئني هستند كه تا انتهاي كلاس بتوان در آن نشست و دفن نشد!
راستي چرا زابل اينگونه شد؟! چرا سيستان بالاترين رشد جمعيت را در استاني به خود اختصاص داده كه خود آن استان داراي رتبهي نخست زادوولد كشور است؛ كشوري كه خود در شمار ممالك با نرخ بالاتر از ميانگين رشد جمعيت قرار دارد! چرا كسي به فكر محاسبهي ظرفيت پذيرش سرزمين – Carrying Capacity – در اين ناحيهي شكننده و آسيبپذير نبود و نيست و چرا حالا كه با چنين تراكم بالايي از نفوس انساني در منطقه مواجه شدهايم، به راهكارهايي براي كاهش وابستگي معيشتي مردم به سرزمين نميانديشيم؟
راستي! زينب براي دادخواهي خود بايد به كه پناه ببرد؟!
آهاي آقايون دلسوزي كه با ديدن يك كاريكاتور در يك روزنامه، مانند آب خوردن فرمان قتل يك رسانه را صادر كرده و هزاران نفر را بيكار ميسازيد، هيچ تاكنون انديشيدهايد كه مديريت نابخردانهي حاكم بر سيستان در طول دو دههي گذشته خساراتي به مراتب پاياتر و جبرانناپذيرتر بر جان و مال انسانها و بر سرزمين مقدسمان وارد آورده است ... هامون، خشك شده و همه تقصير را به گردن آسمان مياندازند!! آيا پسرفت باورنكردني سيستان، گناهي نابخشودنيتر از چاپ يك كاريكاتور نيست؟ چه كسي ميخواهد جواب اين نگاه معصوم و پاك را بدهد؟!
در پايان، فقط خواهش ميكنم، براي يك بار هم كه شده، بند سوّم از بيانيهي نهايي اجلاس زمين در ژوهانسبورگ (2002) را با خود زمزمه كنيد و ببينيد براي زينب چه الگويي ساختهايم و چه چيزي به ارث نهادهايم؟!!
«ما بايد به کودکانِ جهان ، به آنها که آينده را در تملّک خويش دارند ، اطمينان دهيم: از طريق اقدامات خود دنيايي پيراسته از ذلّت و تحقيرِ حاصل از فقر ، تخريب محيط زيست و الگوهای توسعهي ناپايدار برایشان به ارث می گذاريم.»