چهره‌اش را بنگريد ... چه مي‌گويد؟! او يكي از هموطنان عزيز و معصوم ماست ...

زينب - 29 بهمن ماه 1384

    نامش زينب است و در حاشيه‌ي روستاي قرقري، در كنار ساحل خشكيده‌ي هامون پوزك (يكي از سه گانه‌هاي درياچه‌ي هيرمند)، در منتها‌اليه شرقي مرز ايران و در مجاورت روستاي كركي افغانستان زندگي مي‌كند ...

  

    هامون چند سالي است كه در اثر نابخردي آدميان – در دو سوي مرز - به كلي خشكيده است، گويي طبيعت هم از اين نابخردي به تنگ آمده و لبخندش را از مردمان سختكوش و كم‌توقع اين ديار محروم ساخته ... حالا يگانه تفريح «زينب»ها، بازي كردن با گالن‌هاي خالي و سوراخ‌شده‌ي بنزين و گازوئيل است؛ گالن‌هايي كه با انتقال غيرقانوني و پرخطر آنها به آن سوي مرز، پدران و برادران زينب مي‌توانند روزي ديگر را به شب برسانند ...

 

چشم انداز كوه خواجه: آنچه كه بود!

 

 

چشم انداز كوه خواجه: آنچه كه هست! - ۲۹/۱۱/۱۳۸۴


    از آنها مي‌پرسم: چرا اين كار پر خطر را انتخاب كرده‌ايد؟
    با پوزخندي تلخ جوابم مي‌دهند: چه كار كنيم آقا؟! مگر نمي‌بينيد كه هامون خشك شده؟ مگر قايق‌هاي به خاك نشسته‌ي ما را نمي‌نگريد؟ مگر نمي‌دانيد كه ديگر نيزاري باقي نمانده تا حتا حصير‌بافي كنيم؟ شما بگوئيد ما چه بايد بكنيم؟!

تصويري از قايق هاي به خاك نشسته در هامون پوزك


(او راست مي‌گويد ... روزگاري در اين سرزمين حاصلخيز، حدود 70 هزار هكتار نيزار حاشيه‌ي تالاب هامون، مي‌توانست علاوه بر تلطيف هوا، غذاي 120 هزار رأس گاو مشهور سيستاني را هم فراهم آورده و افزون بر آن، به رونق حصيربافي در منطقه حياتي پايدار بخشد. امّا پس از حفر چاه‌نيمه‌هاي سه گانه در اين سوي مرز و احداث سدهاي متعدد بر روي سراب هيرمند در آن سوي مرز، ديگر آبي نماند تا هامون را طراوت بخشد ... و بدين‌ترتيب، طراوت از سيستان هم رخت بربست ...)
    مي‌گويم: تاكنون كسي را هم در راه قاچاق از دست داده‌اي؟!

كسي كه جوابم مي دهد در عكس مشخص شده است. سمت راست عكس هم قايق هاي به خاك نشسته و مرز ساحلي هامون است.


    مي‌گويد: دست راستم گلوله خورده ... اين فرزندم را هم كه مي‌بيني، پايش گلوله خورده، ولي موفق به فرار از دست مأموران شده و آن يكي را كه نمي‌بيني! حالا شش ماه است كه در گورستان دهكده با آرامش، به خواب رفته است ... آخر او از همه‌ي ما خوش‌شانس‌تر بود و رفت ...

http://www.nitc.co.ir/hamshahri/hamnews/1384/840409/news/001056.jpg

     خوانندگان عزيز «مهار بيابان‌زايي»
     از اين گفتگو، بيش از 8 ماه است كه مي‌گذرد ... در تمام طول اين مدّت چشم‌هاي معصوم و نگاه شيرين، امّا مضطرب زينب در برابر ديدگانم قرار داشته و دارد و با خود مي‌گويم: چه سرنوشتي انتظار زينب را مي‌كشد؟! هر بار كه به اين عكس‌ها مي‌نگرم، بر خود مي‌لرزم ... بر خود مي‌لرزم كه چرا زينب‌هاي پاك‌نهاد سرزمين ثروتمند من، بايد بهترين اسباب‌بازي‌شان گالن‌هاي فرسوده‌ي سوخت قاچاق باشد كه با پاي برهنه در خاك سُر مي‌دهند؟!

نمونه اي از اتومبيل هاي منطقه كه اغلب چون اين پيكان پشتشان بالا آمده تا هنگام جاسازي سوخت، مشخص نشوند! 


    راستي! آيا با وجود چنين فقر نهادينه‌شده‌اي، بايد از شنيدن اخبار نگران‌كننده‌اي كه حكايت از روند شتابناك ناامني و افزايش شبيخون به مسافران در منطقه دارد، حيرت كرد؟ آيا شناسه‌هاي آشكار جولان بيابان‌زايي و روند نگران‌كننده‌ي ناپايداري سرزمين را در سيستان نمي‌بينيم؟ آيا ساخت چاه‌نيمه‌ي چهارم، راهكار درماني منطقه است يا تنها مسكني خواهد بود كه درد را مخفي كرده و زمان مرگ را به تأخير مي‌اندازد؟

تصویر ماهواره ای از هامون - سال ۱۹۷۶میلادی

 

تصویر ماهواره ای از هامون - سال ۲۰۰۱ میلادی!


    باور كنيد سيستان مي‌تواند كماكان سيستان بماند، به شرط آنكه بر روي معرفي شيوه‌هاي نويني از درآمد در منطقه سرمايه‌گذاري كنيم كه كمترين وابستگي معيشتي به سرزمين را درپي داشته باشد. تا همين يك دهه‌ي پيش، سرزمين نيمروز، صاحب 15 درصد از مجموع گونه‌هاي شناخته‌شده‌ي جانوري كشور بود؛ سرزميني كه حتا يك درصد از خاك كشور را هم به خود اختصاص نداده است! اين سرزمين با دارابودن بزرگترين درياچه‌ي آب شيرين جهان و برخورداري از كهن‌زادبوم‌هايي به قدمت بيش از 5 هزار سال و دارابودن جمعيتي هوشمند كه داراي بالاترين نرخ باسوادي نسبت به ميانگين كشوري است، مي‌تواند به قطب گردشگري، طبيعت‌گردي و شهري دانشگاهي و خدماتي تبديل شود. چرا بايد كماكان با رويكردي كشاورزي به سيستان نگريست؟!

    و دولتمردان برنامه‌ريز كشور!
    بياييد براي يكبار هم كه شده «خطر بيابان‌زايي» را در سيستان جدي بگيريم و براي مهارش اقدامي بخردانه و متناسب با توان بوم‌شناختي سرزمين انجام دهيم.

همين!

اتوبوسي در محور زابل به دوست محمد

در پشت اين كچل موفرفري! نوشته شده بود:

سر مزن بر خوان نامردان كه رنگش زرد مي‌گردد
خجالت مي‌كشد مردي كه با نامرد مي‌گردد

    و تصاويري بيشتر:

۱- بوته كني كماكان در منطقه بيداد مي كند!

۲- منظري از چاه نيمه ي سوم

۳- زمين فوتبالي در منطقه اديمي كه به دليل شوره زار بودن امكان  فوتبال بازي كردن در آن از بين رفته است!

۴-  تصويري از وانتي كه در هامون پوزك خشك شده در حال فرار از دست مامورين و قاچاق سوخت است.

۵- هامون ؛ آنچه كه بود!

۶- آثار ارزشمند تاريخي در كوه خواجه.

۷-  پاسگاه مرزي و كوهي از گالن هاي توقيف شده در منطقه!

۸- يك آرايشگاه صحرايي در ميدان اصلي شهر زابل!!

۹- هجوم شن و دفن خانه هاي مردم در بخش ميانكنگي.

۱۰- ۳ تصوير ديگر از زينب!