توسعه‌ي پايدار

هرچند كه دشواري‌هاي زيست‌محيطي امروز، به طور تؤامان، هم زاييده‌ي فقر و هم برگرفته از ثروت است؛ ليكن، جنس آنها و نوع نگاه به آن براي مردم ساكن در شمال و جنوب متفاوت است. كشورهاي ثروتمندِ شمالي كه تقاضاي نامحدودي براي توليد هر چه بيشتر دارند، با آلوده‌ساختنِ محيط‌زيست و بهره‌برداري شديد از منابع، پايداري توسعه را سخت كاهش مي‌دهند[1]؛ كشورهاي جنوب نيز، به دليل تقاضاي روزافزون مردم به مواد غذايي و سوخت، با جلوه‌هاي ديگري از فروسايي كارايي سرزمين، مانند: پاك‌تراشي جنگل‌ها، بيابان‌زايي، خاك‌شويي و فرسايش، زوال پوشش گياهي  و سله‌بستنِ خاك، شوري‌زايي و تاراج اندوخته‌هاي آبي زيرزميني دست به گريبان هستند. نكته‌ي درخورِ تعمق در اين ميان كه تفاوت شمال و جنوب را از اين منظر، بيشتر نمايان مي‌سازد آن است كه بي‌چيزان نه‌تنها در اُفت زيست‌محيطي محل زندگي خود نقش دارند، كه بيش از همه نيز از آن رنج مي‌برند، درحالی که عواقبِ درازدستی­ها و نابخرديهای شمالي‌ها، کمتر گريبان نسل حاضر را می­گيرد. به دليل چنين اختصاصاتی است که پيوندهاي بين فقر و آسيب ‌زيست‌محيطي تنگاتنگ، متعدد و پيچيده به نظر می رسد.

شغل غالب مردم در فقير‌ترين كشورها، معمولاً كشاورزي و گله‌داري است و درنتيجه وابستگي معيشتي آنها به سرزمين بالاست. بررسی نقشه­های بيابان­زايی در مقياس جهانی نيز حکايت از آن دارد، کشاورزی و دامداری در شمارِ مؤلفه­هايی طبقه­بندی می­شوند که بيشترين همبستگی را با بيابان­زايی نشان می­دهند. به عبارت ديگر، به موازات ارتباط معيشتی بيشتر با سرزمين، بر ميزان ناپايداری زيست­محيطي و فزوني جريان‌هاي كاهنده‌ي كارايي سرزمين افزوده مي‌شود.   

بنابراين، «مهارِ بيابان‌زايي بر راهكارها و آموزه‌هايي استوار است كه آرمانشان، تأمين امنيت غذايي و تكامل كيفيت زندگي در تمامي جنبه‌هاي حيات موجود در همه‌ي عرصه‌ها يا سرزمين‌ها (Lands)، براي پايدارترين زمانِ ممكن است.» يكي از آن سرزمينها، البته سرزمين‌هاي خشك (Dry Lands) است كه بستر بيابانهاي طبيعي محسوب مي‌شود. اهميت اين رسالت، بويژه هنگامي ملموس‌تر خواهد شد كه بدانيم، بر پايه‌ي ستاده‌هاي حاصل از جديد‌ترين پژوهش‌هاي منتشر‌شده، از بين 45 عامل بيابان‌زايي، 39 عامل مربوط به مديريت غير معقولانه‌ي منابع آب، خاك، گياه، معادن و كانيها بوده و تنها شش مورد از آن مربوط به فرايندهاي طبيعي مؤثر در جريان بيابان­زايي است[2].

 



1 از سوي ديگر، برخي از متغيرهاي زيست‌محيطي، مانند آب و هواي شهري، در وضعيت درآمد سرانه بالاتر، بهبود مي‌يابد.