پژواکهای مردمی یک استعفا - 2
۲۴٫ احمد رحمانی؛ رییس انجمن اعضای هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع
محمد درویش را سالهای سال است که میشناسم. به عنوان عضوی از هیات علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، در گروهای ارزشیابی که هر سال از طرف موسسه به استانها اعزام میشوند. در هیات مدیره انجمن اعضای هیات علمی موسسه افتخار همکاری از نزدیک با ایشان را داشتم. به جرات میتوان گفت در ایران افرادی که همانند درویش دغدغه محیط زیست و منابع طبیعی کشور را دارند از تعداد انگشتان یک دست کمترند. توانا در نگارش و سخن، روابط عمومی خوب، خوش فکر و عمل گرا، توانایی گسترده در بسیج افکار عمومی، به روز بودن در اخبار و اطلاعات محیط زیست و ده ها صفت دیگر که مخصوص درویش است و بس.
به نظر من دکتر کلانتری با از دست دادن درویش خطای بزرگی را مرتکب شد. تصور میکنم دکتر کلانتری از پتانسیلهای مهندس درویش اطلاعی نداشته و گر نه این سرمایه ملی و اثر گذار در محیط زیست را در سازمان حفظ میکرد. برای درویش هر کجا که اراده کند کار هست و با شناختی که از ایشان دارم محیط زیست کشور درویش را رها نمیکند اگر چه کلانتری رها کرد.
۲۵٫ محمد احیایی؛ کنشگر محیط زیست و مدرس دانشگاه
درویش بدون پردیسان یا پردیسان بدون درویش؟
خبر کوتاه است: محمد درویش روز آخر را در پردیسان به سر آورد و با استعفایی با عزت به این دوران چهار ساله ی پر تنش پایان داد.
هنگام که حدود دوسال از نزدیک با عضویت در کمیته ی مدارس جم وهمسنگری با عبدالحسین وهابزاده برای مدارس طبیعت می جنگیدیم، شاهد فراز و نشیب حضورش در ناسازمان حفاظت محیط زیست بودم و چالش هایی که مدیر نالایق ارشد او یعنی مهناز مظاهری بر وی و اهداف بسیار با ارزشش تحمیل می کرد. چندان که سر آخر پای همکاران اش، یکایک ما و کمیته را نیز در گل نهاد. ولی او چگونه با امید، فراست و تلاشی ستودنی دفتر مشارکت های مردمی را برای پیشبرد آن اهداف عالیه از زیر یوغ معاونت آموزش و پژوهش جدا کرد و به طور باورنکردنی کمینه مدارس طبیعت را در گوشه و کنار وطنی که نه تنها دوستش می دارد بل که حتی عاشق اش است؛ چنان زیر بال و پر گرفت که امروز تعدادشان به حدی رسیده که الگویی دیگرگونه برای «شکوفایی عشق و آزادگی» در دسترس «کودکان محروم دچار فقر طبیعت و آزادی ایران» است؛ تا بتوانند با تکیه بر «بازی سرخوشانه و آزاد در طبیعت و یادگیری و کشف» به جای «آوار خفقان آور آموزش و پرورش و بزدلی و افسردگی»؛ آینده ای بسیار روشن تر برای ایران گرامی مان به بار آورند.
بدون انگیزه ی بت سازی از شخصیت افتاده و خونگرم او که نیازی بدین القاب و تعارفات ندارد؛ در این یاداشت کوتاه اجازه می خواهم به تلاش بسیار جانانه اش برای نهاد سازی به منظور افزایش سرمایه اجتماعی یعنی «راه اندازی شبکه ی ملی محیط زیست»، آماده سازی گذار از «انسان محوری» به «زیست محوری» با تغییر خودرو محوری به زیست محوری در ناشهرها و بسی امور دیگر که از سر ایثار بدان ها پرداخت؛ فقط اشاره کنم. زیرا هرکسی که دستی در مورد طبیعت وطن داشته نیک در جریان است و می داند حتی بدون در نظر گرفتن نتایج آن ها، این همه کنش از یک فرد بیشتر به شگفتی اساطیری می ماند.
اما می خواهم زنهاری دهم به کسی که در صندلی ناسازمان حفاظت محیط زیست تکیه زده و به صراحت بگویم این کشتی توفان زده ی پردیسان است که بدون درویش در منجلاب گرفتاری های ریز و درشت درونی و برونی، بیشتر و بیشتر به غرقه شدن نزدیک می شود و نه درویش که بدون پردیسان حتی آزاد تر و شگفت آور تر به راه عشق ورزیدن به طبیعت وطنی که دیوانه واردوستش می دارد؛ ادامه خواهد داد.
البته یادتان باشد که این تداوم پربار وی را فرزندان این آب و خاک در آینده «به رخ بی مهری و بی معرفتی شمایان» خواهند کشید. البته نه با روشی که شما آموزش دیده اید و درآن اوستادید بل به مهرورزی و قدردانی از درویشانی که عمر و جان شان را برای شکوفایی عشقی که سال هاست خفه اش کرده اید در کف اخلاص نهاده اند و حفاظت طبیعتی که به همین تلاش ها تا ابد زنده خواهد ماند.
به امید شادی و پیروزی همیشگی او
محمد احیائی
۱/۸/۹۶
۲۶٫ جواد نظام دوست؛ انجمن غارشناسی ایران
رفتن خوب است . گاهی باید آمد و جایگاهی را قدر و منزلت بخشید ، گاهی باید ماند و سر بر سر پیمان نهاد ، گاهی هم باید رفت چون آب در زمین سفت فرو می نرود .
درویش عزیز چیزی که ما را شیفته شما کرده جایگاه تون نیست بلکه افکارتون و دلتونه .
۲۷٫ هژیر کیانی؛ کنشگر محیط زیست از خوزستان
🌿ثروتمندترین مرد محیط زیست کشور شجاعانه استعفا داد محمد درویش که طی تلاش های مستمر خود توانست موج مطالبه گری محیط زیستی را در ایران آغاز نماید و بخشی از سرمایه های اجتماعی کشور را به تکاپو وا دارد حالا به عنوان ثروتمند ترین مرد فعال محیط زیستی شجاعانه از سمت خود استعفا نمود استعفایی که پیام بزرگی برای فعالان محیط زیست کشور دارد هر چند محمد درویش نماد یک تفکر پویا و گفتمان نوین آگاهی بخشی پرسشگری و مطالبه گری محیط زیستی ست و این مطالبه گری فراگیر در کشور غیر قابل انکار بوده و خواب هر مدیر نالایق و ضد محیط زیستی را آشفته می نماید اما کاش درویش همچنان در این راه مقدس می ماند و به خدمتش در دفتر مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست ادامه می داد
خدمات و زحمات محمد درویش در ترویج اخلاق محیط زیستی هیچگاه فراموش نخواهد شد و بیان گستردگی آن مجال کافی می طلبد آنگونه که قدرت شکل گرفته سازمان های مردم نهاد قابل انکار نیست
۲۸٫ اصغر محمدی فاضل؛ رییس سابق دانشگاه محیط زیست
🔻با تغییر مدیریت ها و رویکردها، شنیدن خبر تغییر مدیران عادی است و تفاوتی ندارد که با چه عنوانی باشد. شاید برکناری، جابجایی، پایان ماموریت یا استعفا در منطق اجرایی یک ترجمه بیشتر نداشته باشد ولی بدون تردید تاثیرات متفاوتی بر افراد، محیط اداری و رسانه ها خواهد داشت.
🔹در طول دو ماه گذشته نیز تغییرات متعددی در پردیسان رخ داده که با همان رویکرد خوشبینانه همیشگی خود، امیدوارم موجب بهبود اوضاع وخیم محیط زیست کشور شود و با همین منطق نسبت به استعفای «محمد درویش» هم احساس بدی ندارم ولی به نظرم کم لطفی است اگر تفاوتی که درویش در سازمان ایجاد کرد نادیده گرفته شود.
🔹اعتراف می کنم که آذرماه ۱۳۹۲ با انتصاب محمد درویش به عنوان «مدیرکل آموزش و مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست»، خیلی خوشبین نبودم که او نوروز ۹۳ را در سازمان ببیند ولی خوشبختانه این پیش بینی درست از آب درنیامد و درویش ۴ نوروز را در سازمان گذراند.
🔹درویش، مانند هر انسان دیگری موافقان و مخالفین خودش را داشته و خواهد داشت. به همین دلیل عده ای رفتار بسیار دوستانه او با ارباب رجوع، ادبیات انتقادی و سفرهای متوالی به شهرستان ها و حتی پوشیدن جلیقه خبرنگاری در محیط اداری را برای یک «مدیرکل» غیرعادی می دانستند و برخی نیز او را به «متوقع کردن رسانه ها و سمن ها» متهم می کردند.
🔹با مروری به عملکرد درویش در چهار سال گذشته، به نظرم همین تفاوت ها به نقاط قوت سازمان تبدیل شد و مدل متفاوتی از تعامل با جامعه را به نمایش گذاشت. البته درویش سال ۹۶ با ورژن ۹۲ یکسان نیستند. او که موهای سیاه بیشتری را در این سالها از دست داده و به جایش تجربه های تلخ و شیرین گوناگونی اندوخته، امروز شاید به خودش هم نقدهای زیادی داشته باشد.
✅ شاید امروز خانواده محمد درویش بیش از مخالفین و منتقدان او از این تغییر خشنود باشند ولی با همان خوشبینی معمول خودم، همچنان امیدوارم تلاش های او برای ترویج روزهای بدون خودرو، حمایت از مدارس طبیعت، تقویت همگرایی سمن ها و آموزش محیط بانان، تداوم داشته باشند.
۲۹٫ حسین آخانی، گیاهشناس و استاد دانشگاه تهران
حیف شد عیسی به محمد اعتماد نکرد!
✅ راستش من کمتر از کسی تعریف میکنم. در باند و دسته کسی نبوده و نخواهم بود. ولی محمد درویش را فردی توانمند و صاحب سبک در فعالیت محیط زیستی میدانم. او بسیار سختکوش، خلاق و مدارا است. هم انشای بینظیری دارد و هم سخنور قابلی است و هم روابط عمومی فوقالعادهای دارد. بدون اغراق میگویم که او پیشروی فعالیت محیط زیستی در فضای مجازی ایران است. چه زمانی که در وبلاگ مهار بیابانزایی بیوقفه مینوشت و چه با استفاده از دیگر شبکهها و فرصتها مانند فیس بوک، خبرآنلاین، اینستاگرام و تلگرام، حتی یک روز خوانندگانش را منتظر نگذاشت.
✅ درویش فردی با اخلاق است. در این سالها حتی یک بار ندیدم در مورد مخالفانش کلمهای ناشایست بکار ببرد. در مادیات و زندگی شخصی یک درویش کامل است و هرگز خود را برای مادیات آلوده نکرد. دلخوشیاش همان ایرانگردی و دیدار با مردم و فعالان است که جزء وظایف او در دفتر مشاکتهای مردمی بود.
✅ دوران حضور محمد درویش به عنوان مدیر کل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان محیط زیست، شاید دورانی تکرار نشدنی باشد. جسارت و شجاعت درویش همان که با وجودی که من اغلب سخت منتقد خانم ابتکار بودم و درویش هم مدیر ایشان، ولی هرگز برای حفظ پست ارتباطش را با من پنهان نکرد. با آخر رسیدن مدیریت معصومه ابتکار با پویش تغییر همراه شد و از محمد فاضلی حمایت کرد. با وجودی که میدانست شانس فاضلی برای رسیدن به پردیسان کم است، ایمانش را به سیاست ورزی نفروخت. اگر چه انتظار میرفت آمدن کلانتری برای درویش برابر با پایان خدمتش در پردیسان باشد ولی میشد تصور کرد که آقای کلانتری - که خود به صراحت لهجه شهرت دارد - همین ویژگی را برای دیگران هم به رسمیت بشناسد و از درویش با چهار سال تجربه گرانبها استفاده کند.
✅ خیلی دلم گرفت وقتی شنیدم آقای کلانتری حتی به درویش یک وقت ملاقات نداد و امروز هم درویش استعفا داد. رئیس سازمانی که حاضر به شنیدن و گفتگو با یکی از مدیران تحت امر خود نیست چگونه میتواند ارتباط سازمان را با هزاران فعال و متخصص محیط زیست حفظ کند؟ مگر تفاوتی بین گفتمان درویش و کلانتری در مورد آب بود؟ آنها در بسیاری از مسائل همفکر بودند. چه خوب میشد حال که کاوه مدنی هم به معاونت آموزش رفته و همزمان مسئول امور بین الملل شده است، درویش در کنارش به تقویت آموزش و مشارکت مردمی کمک میکرد.
✅ اما درویش هم مثل هر انسانی عاری از انتقاد نبود. البته این طبیعی است که هر عملی برای همه پسندیده نباشد. این ویژگی یک جامعه رنگارنگ است. یکی از ایراداتی که به درویش وارد بود اینکه چرا در هر تریبونی حضور پیدا میکند. اما اگر درویش نبود و از این تریبونها استفاده نمیکرد یعنی فرصتی برای گفتگو در مورد محیط زیست از دست میرفت. در زمانهای که عافیت طلبی، فرصت طلبی و محافظه کاری برای حفظ موقعیتهای شغلی و مادی باعث شده است بخش وسیعی از متخصصان ما حتی جرات نکنند با یک روزنامه مصاحبه کنند، طبیعی است که فضای رسانهای محدود به عدهای انگشت شمار میشود. درویش در پر کردن این خلا خیلی تلاش کرد. او چه در قبل از مدیر بودن و چه بعد از آن به عنوان یک کنشگر اجتماعی و محیط زیستی به خوبی ایفای نقش میکرد.
✅ به هر حال در این کشور طبیعی است که وقتی پستی داری خیلیها به تو بدبین باشند، بعضی هم حسودی کنند و صد البته بعضی هم به حق به تو ایراد و انتقاد داشته باشند. با همه اینها من اگر بخواهم امتیاز مثبتی به معصومه ابتکار بدهم، شاید استفاده از درویش از ابتکارات ماندنی ابتکار بود. من آقای کلانتری را هم به خاطر آوردن آقای مدنی ستودهام. شاید بهترین اتفاق میتوانست این باشد که آقای کلانتری ابتکار و تدبیر را بکار میگرفت و از هر دو این عزیزان در سازمان استفاده میکرد. بدون تردید حضور کاوه و محمد در سازمان بر ارزش و جایگاه کلانتری و توان ایشان در جلب مشارکتهای مردمی بسیار کارا بود.
✅ خلاصه آنکه در کشوری که بسیاری از مردمان و بخصوص مدیرانش یاد گرفتهاند برای لقمه نانی حقیقت را فدای مصلحت کنند، سازمان محیط زیست فقیر جای تنگی برای درویش نبود. درویش هر جا که باشد خواهد نوشت و اگر هم نتواند بنویسد با رکاب زدنش در شهری که دود و ترافیک نفس مردم را گرفته است به شهروندان و فرزندان ما درس محیط زیستی بودن را میآموزد. تنش سالم و قلمش مانا.
۳۰٫ گروهی از تشکلهای استان مرکزی
محمد درویش عزیز
خبر استعفای شما را خواندیم ...
قصد داشتیم متنی به بلندی همه دغدغه های شما در مورد این اتفاق نگارش کنیم، اما پس از مطالعه ی متن استعفای شما، ثابت شد که چه متنی بهتر از آن متن که برخاسته از دغدغه، دلسوزی، تعهد و علاقمندی تان به محیط زیست گرانمایه ایران زمین، که شما را بیش از پیش به عنوان یک دردمند و دغدغه مند معرفی کرد
ما به عنوان یک استعفانامه به آن نگاه نکردیم...
درویش عزیز خسته نباشی
شاید شما از سازمان محیط زیست رفته باشید اما همانطور که با جان و دل برای محیط زیست نوشتی و گفتی و جنگیدی، ما هم با جان و دل پذیرای شما در قلبمان هستیم و بی شک جای شما در قلب همه ی دلسوزان واقعی محیط زیست ایران است.
ما فعالان و علاقمندان محیط زیست از اینکه دیگر شما را در سازمان محیط زیست نمیبینیم هرچند ناراحت، اما بیشتر خرسند هستیم که یار و رفیق و همراهی چون شما هیچ گاه از دغدغه هایتان دست نمیکشید و مطمئنا در کنار دیگر دغدغه مندان محیط زیست، سبب قدرت گرفتن مطالبات مردمی خواهید شد و حضور بیش از پیشتان در کنار ما، می تواند موجب اقداماتی بزرگ و تأثیرگذار و پیگیری مطالباتی اساسی شود.
و اما ناراحتی ما از کسانی است که مقابل تروریست خواندن مخالفان تراریخته، وضعیت یوزایرانی، انتقال آب، کمبود اعتبارات سازمان، واگذاری پردیسان و ... همچنان سکوت پیشه نموده اند و درگیر ساختارها، اساسنامه ها و آیین نامه های دست و پا گیر هستند تا به گمانشان شاید بتوانند محیط زیست این کشور را نجات دهند اما ...
جامعه مدنی ایران با همه ی پیشرفت ها و تلاشهای صورت گرفته، هنوز به بلوغ نرسیده که اگر رسیده بود، عده ای از هر روزنه ای به دنبال فرصت و منفعت نمی گشتند.
آری محمد درویش
شخص شما هرگز نمی روی و نرفته ای ... از خاطر میلیونها انسانی که دغدغه ای راستین و علاقه ای وافر به محیط زیستشان دارند...
جای شما در خاطر، قلب و ذهن همه ی ماست...
موسسه #سبزاندیشان_اراک
موسسه #دوستداران_وحافظان_طبیعت_ساوه
موسسه #سبزگستر_مرکزی
#انجمن_گردشگری_طلوع
موسسه #محافظان_طبیعت
موسسه #شهر_زیبا_خمین
موسسه #حمایت_گونه_های_جانوری_مرکزی
موسسه #بوم_فناوران_مرکزی
موسسه #زیست_پژوهان_مرکزی
۳۱٫ پژمان پازوکی؛ فعال محیط زیست
آقای درویش عزیز امروز این خبر را شنیدم که شما استعفا دادید، خیلی تاسف خوردم که چطور مرد خردمند و نخبه ای چون شما که رنگی نو به این سازمان بخشیده بود رو نتوانستد نگه دارند. در طول ١٨ سال فعالیتم در عرصه ی محیط زیست انسانی دغدغه مند تر از شما در جایگاه مدیرکل مشارکت های مردمی ندیدم و بعید می دانم کس دیگری بتواند در این جایگاه سبک و موفقیت های شما را تکرار کند . بدونین که شما از خودتون سبک بجا گذاشتین . ولی به یاد اون جمله ی زیباتون که
"همیشه خردمند امیدوار نبیند بجز شادی از روزگار"
که می افتم می فهمم که محمد درویش در هر جا که باشد قلبش پر امید برای محیط زیست ایران عزیز می تپد. البته همچنان امید دارم که استعفای شما پذیرفته نشود ...
۳۲٫
بِرَند «مدیر درویش»
محمد فاضلی
✅ پاییز ۱۳۹۲ بود و برای انتخاب فردی به عنوان سردبیر بخش محیطزیست «شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی» (شمس، npps.ir) به دنبال یک چهره شناختهشده محیطزیستی میگردیدم. جستوجوهای به فردی رسید که مدیر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست بود. تلفنی صحبت کردیم و قرار شد در دفترش یکدیگر را ملاقات کنیم. محمد درویش را اولین بار در دفترش ملاقات کرده و ساعتی صحبت کردیم. احساس کردم سالهاست یکدیگر را میشناسیم. این همکاری به دوستی بدل شد و تا به امروز دوام یافته است.
✅ این متن را اما به مناسبت دوستی یا از سر احساسات نمینویسم، بلکه برایم به معنای واقعی «بِرَند درویش» مهم است. محمد درویش را در این چهار سال که شناختهام، نمونه آدمهایی دیدم که چند ویژگی را با هم دارند: عاشق دانش و کارشان هستند، حاضرند هزینه اعتقاد و عملشان را بپردازند، امیدوارانه به تغییر اجتماعی در مسیر اصلاح دلبستهاند، عاشقانه ایران را دوست دارند، به آنچه اعتقاد دارند عمل میکنند.
✅ محمد درویش ایران را عاشقانه – وجب به وجب - دوست دارد، محیطزیست و منابع طبیعی فقط آن چیزی نیست که در دانشگاه خوانده است تا با آن امرار معاش کند بلکه آن چیزی است که برای صیانت از آن زندگی میکند، و دلبسته تغییر کیفیت زندگی ایرانیان از طریق توسعه هر عمل محیطزیستی درست است چه این عمل گسترش مدارس طبیعت باشد یا گسترش استفاده از دوچرخه و تغییر مبلمان شهری در جهت اهداف محیطزیستی، یا مقابله با سدسازی افراطی.
✅ محمد درویش از جنس آدمهایی است که میتوانید با او مخالف باشید. میتوانید حملهاش به سدسازی و حمایتش از جنبش تخریب سدها را غلوآمیز بخوانید و به مبانی علمی دیدگاهش حمله کنید، میتوانید رویکردش در حمایت از سمنهای محیطزیستی را نقد کنید، و کمپینهای او برای حمایت از محیطزیست را به استناد دلایل مختلف نقد کنید؛ اما نمیتوانید صداقتش در حفاظت از محیطزیست را زیر سؤال ببرید و از ظرفیتش برای گفتوگو چشم بپوشید. میتوانید راهبردهای درویش برای توسعه سمنهای محیطزیست و شبکه سمنها را نقد کنید، اما نمیشود دلسوزی و درویشمسلکی او در نهایت سادگی برای ارتباط با مردم و فعالان محیطزیست را ستایش نکرد.
✅ محمد درویش امروز از سمتش در سازمان حفاظت محیطزیست استعفا داد. من به این استعفا احساسی نگاه نمیکنم. هر مدیری یک روز به یک دلیلی از کارش کناره میگیرد، اصلاً مهم نیست. مهم این است که آدمها بتوانند به سمتشان منزلت بدهند و باعث ارتقای آن شوند. مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست با درویش – و همه نقدهایی که منتقدانش بر او وارد میکنند - رشد کرد و مردمی شد. خیلی مهم است که آدمی وقتی سمتش را ترک میکند، بیشتر از وقتی که بر آن جایگاه مینشیند، احترام و اعتبار و سرمایه اجتماعی داشته باشد. درویش امروز بدون سمت و پست، مهمتر و شاید اثرگذارتر از قبل است. این ثمره تلاش، صداقت و ایمان قلبی او به محیطزیست و وظیفه نجات آن است.
✅ من از آن جهت محمد درویش را یک برند میخوانم که میتواند الگویی باشد برای مدلسازی همه مدیرانی که میخواهند برای این کشور کاری کنند و میراثی ستودنی داشته باشند. «درویش»، برند و نام اختصاری برای مدیرانی است که ایران را عاشقانه دوست دارند، عمل و اعتقادشان یکی است، هزینه اعتقادشان را میپردازند، اهل گفتوگو هستند، درویشانه کیسه برای پست و سمتهایشان ندوختهاند، و مصلحانه به تغییر در مسیر بهبود کیفیت زندگی مردم امیدوارند؛ مثل هر انسان دیگری اشتباه میکنند اما عامدانه در جهت منافع نامشروع خاصی تصمیم نمیگیرند. هر مدیری که این گونه بود، یک «مدیر درویش» است. این گونه مدیران، اعتبارشان را از پستشان نمیگیرند و هر گاه که پستشان را ترک میکنند جای خالیشان احساس میشود و اثرشان بر جامعه از میان نمیرود. خداوند بر شمار «مدیران درویش» بیفزاید.
۳۳٫ شیوا احیایی؛ مدیر مدرسه طبیعت آرتانیک
محمد درویش هرگز نمی رود او همواره می ماند چون برای او پست و مقام، میز نمیکت مهم نیست هرجا باشد درویش همان درویش است که همواره قلبش برای پاکی زمین و مردمانش می تپد. 🙏
جای همیشگی درویش در دل ماست و همه به وجودش افتخار میکنیم.
زحمات بی دریغش برای مدارس طبیعت و دیگر مسائل زیست محیطی هرگز فراموش نمیشود و هرگز پایان نمی یابد
درویش و درویش ها ادامه دارند همه ما در ادامه راه درویش کمک خواهیم کرد
درویش هرجا باشد وجودش سرشار از عشق به طبیعت و کل موجودات هستی است
همواره پیروز باشد 🙏
34- سید حسین موسوی؛ به بهانه ی خداحافظیِ تلخِ مهندس محمد درویش!
جناب آقای مهندس محمد درویش، با سلام و تقدیمِ خالصانه هزاران بامدادِ تازه سرزده، آنگونه که صبحدمان، به سانِ چشمانِ مراقبت گرِ شما، عشق بازیِ آهوان بیدار و شقایق های شکوفا را، نگاهبانی کرده و می کنند. در این یادداشتِ کوتاهِ بی تملق که به بهانه رفتنِ شما می نویسم خواهم گفت که اولاً محیط زیست موضوعی میان رشته ای است و دوماً، چرا و چگونه تداوم حضورتان می توانست و می تواند کورسویِ امیدی باشد در وضعیتِ غبارگرفته انسانی و زیستیِ ما. وضعیتی که دچار نوعی سکته ی مضمن و طولانی است. در اندیشه سیاسی، ارسطو بر این باور بود که دانش سیاسی، بهترینِ دانش هاست از آن رو که دانشی است مربوط به سامان بخشی ِ زندگی نیک و عادلانه. در تلقی او، «پلیتیک» که بعدها به اشتباه سیاست خوانده شد گرچه «مدنی» صحیح تر می نمود، دانش مربوط به اداره شهر و امور کشور برای نوعی زیست جمعی و انسانی بود که در آن انسان ها بتوانند در کنار هم نوعی زیستِ مشترک و حیات جمعی را تدبیر کنند. دلیل این خوانش از اندیشه سیاسی، انسان شناسیِ ارسطویی بود که انسان را حیوانی ناطق (موجودی زبانی) می دانست که ذاتاً حیاتی جمعی و اجتماعی دارد. در این نگاه، قدرت هیچگاه موضوع اندیشه سیاسی نبوده است. آنچه موضوع دانش مدنی در عصر کلاسیک یونانی به شمار می آمده آن بوده که انسان ها چگونه می توانند زندگی ای مطلوب همراه با کرامت را پی ریزی کنند. به همین خاطر نقش شهروند و سوژه انسانی در تدبیرگریِ آن وضعیت از ضرورتی دو چندان برخوردار بوده به نوعی که هرکس مسئولیتِ مشارکت در حوزه عمومی برای چاره جویی بحران ها را داشته است. از دوران مدرن بود که با حاکم شدنِ سیاست به مثابه قدرت و هژمونی پارادایمِ فردگرایی مدرن، قدرت بر همه شئونات انسانیِ ما سایه انداخت و از این پس بود که چاره جوییِ بحران های ما به غول بی شاخ و دم قدرت محول گردید. همچنین تفرد و انزوای ناشی از فردیت و جداافتادگی مضرتی بر علت گشت تا آدم ها در نبودِ «خیابان» و در فقدانِ تجربه حیات جمعی، همدیگر را فراموش کنند و از دست بگذارند. اینکه بدین جا رسیده ایم، به تعبیر دکتر شریعتی، نوعی بی شخصیتی است که «با سرمایه گذاری های علمی و پولی فراوانی در ما به وجود آورده اند- که هر کس به خود بی ایمان باشد، به دست خویش، قربانیِ دشمن شده است.»(م.آ ۱۶، ص ۲۰۰) این بی خویشتنی و بی شخصیتیِ اپیدمیک، فراگیر و دامن گیر، نه تنها اکوسیستمِ ما را، که همه وجوهِ انسانی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... ما را در برِ خویش گرفته است و همچنان چهار نعل می تازد.
با مقدمه کوتاهی که از اندیشه ارسطو در پیرامونِ سامان بخشیِ حیات جمعی به عرض رساندم، حال می توان «محیط زیست» را به عنوان یکی از «مسائل» جمعی ما تبیین نمود. مسئله ای که اکنون بدل به مشکل و بحرانی ملی گشته است. در این وضعیت، متفکر و اندیشمند سیاسی، برخلاف قاعده همیشگی پیوند سیاست مداران با سطوح مختلف تصمیم سازی، کسی است که بحران را به خوبی تشخیص داده و راه حلی بدیل برای خروج از آن پیشنهاد می دهد. اولین قدم در این راه، فهم این نکته است که محیط زیست ما با بحران های زیادی دست به گریبان است. بحران هایی که اکنون، شمایلی ملی و حتی امنیتی (مانند بحران آب) به خود گرفته اند. به همین سبب، «محیط زیست»ی که «جمعی بودن» را در خود مفروض دارد با صدایِ رسا اعلام می دارد که: میراث پدری و مایملک شخصی هیچ کس نیست و نمی توان آن را تملک و تصاحب کرد. این دم و بازدمِ انسانی که از پیش، بودنِ اشتراکیِ همه «ما» را در خود به مهر پذیرفته است، محل سکه بازیِ تجار و تاراجِ و چپاول اغیار نیست. این، نه محیط زیستِ ما، بلکه خودِ ما است و امکانِ زیستِ اخلاقیِ ماست که سلطه ناپذیر است. اگر اندیشه سیاسیِ ارسطویی هنوز یارای سخن گفتن داشته باشد، با فریادی که سال هاست فروخورده به پاسبانانِ تاریکی اعلام می دارد که: دست از سرِ غنچه های سر به آفتاب و آسمان برداشته بردارید. دست از سرِ قلب ترس خوردهی و بی پناهِ حیات طبیعیِ ما بردارید. دست از سر جوجه پرندگانِ بی مادر و بی آشیان بردارید. دست از سرِ همه چیز را بازار دیدن و کالا شمردن بردارید که خردِ ابزاری تنها اسکناس می شناسد و سکه را. این حیاط جمعی که با محیط زیست از آغاز یکی بوده است، سرمایه ملی ماست که نمی شود به ترازوی خرید و فروش و سودآوریِ هرچه بیشتر، سنجیدش! جنابِ آقای درویش!خبر رفتنِ شما به طرز غم آلودی آزرده خاطرمان نموده است. گویی یکبارِ دیگر، ناامیدی بر چهره ی تک تک کسانی نشانده که با آمدن شما به پردیسان، امید آن را داشتند تا از اصلاحِ وضعیت فجیعِ بوم زیستِ ملی و میهنیِ ما سخن بگویند و تخیلش کنند. بوم زیستی که رهسپار نوعی مرگ تدریجی شده است. مرگ تدریجیِ یک رؤیا؟! رؤیایِ ایرانی آباد و آزاد. آزاد و رها از هر آلودگی و ناراستی و نادرستی. رفتنِ شما، سرآغازِ یک فروپاشیِ اخلاقی است که سال ها است گریبان گیرِ همه ساحت های زندگی شهروندی ما شده است. «فروپاشی اخلاقی» را بدین سبب می گویم که می تواند نوعی از بودنِ شما را در این چندساله به عنوانِ مسئولی عالی رتبه، بدون تکثیر و الگوبرداری و جمع بندیِ مشخصی، حذف و طرد کند. نوعی از مسئولیت که پاسخگویی (responsibility) را نیز با خود به همراه دارد. چه، آنچه تا کنون شاهد بوده ایم این است که معمولاً مسولانِ نهادی و سازمانیِ ما آنگونه که انتظار رفته و می رود، در برابرِ بحران های جمعی و ملیِ ما پاسخگو نبوده و نیستند. به تعبیری علمی و دقیق تر، سیاست مدارند اما متفکر و اندیشمند سیاسی نیستند.
جناب آقای درویش!
کسانی که به شما چشم امید دوخته اند، همان آدم های سرشار از احساس مسئولیت اجتماعی اند که قامتِ کوهِ دچارِ حریق گشته ای را در شهرستانی دور، بی هیچ امکانات اولیه ای، و به قیمت سر و دست و صورتی سوخته، نجات می بخشند. کسانی که به شما چشم امید دوخته اند، همان محیط بانانِ شهیدی اند که جانشان به جانِ طبیعت گره خورده است. انسان هایی قلبشان را در طبق اخلاص نهاده اند که برای حفظ شأن طبیعی و جایگاهِ زیستی، از هر آنچه که نداشته اند نیز گذشته اند.
کلامِ آخر اینکه، پیامِ روشن این خطوط خطاب به آقای روحانی و آقای کلانتری، احساسِ وظیفه ای ملی، دل نگرانی عمیق و تلاش برای متقاعد ساختن شما به «ماندن» است. رفتنِ شما را باور نداریم و بی حضوریِ شما را تحمل نمی کنیم. اگر شما نیز می خواستید، به مانند خیل کسانی که عطایش را به لقایش بخشیدند، مهاجرت را به ماندن و جنگیدن ترجیح می دادید چرا که خوب می دانیم تواناییِ بی بدیل شما یارایِ آن بود تا تلاش هایتان را در هر کجای این کره خاکی قدر بدانند و به دیده منت گذارند. بدون هیچ تعارف و تملقی، در این چند ساله نام محیط زیستِ ما با تمام وجود با نام «محمد درویش» گره خورده است. قدرت نهادسازیِ شما، توانِ پرمغز در نگاشتن مقالات و سخنرانی های تأثیرگذار، همتِ بی دریغتان در کادر سازی و نیرویابی و جمع سازی و ایجاد تشکل و مهمتر از همه، امیدی که با همه وجود خلق کرده اید، دلالتی بر آن دارد که اکنون، با رفتن شما، خود را بی پناه و بی سامان یافته ایم. «گفتمانِ» محمد درویش برای ما «امکانِ زندگیِ دوباره محیط زیست» است. اکنون که «از پردیسان رفته اید، با پردیسان بمانید» و با سازمانِ محیط زیست درآوزید. درویش (درویز یا درآویز) همچون نشانی که بر خود دارید، به معنی انسانی سائل و پرسش گر است. بر سردرِ سازمانِ محیط زیست بمانید و بخواهید و درآویزید.
با تقدیمِ مجدد هزاران درود و مهر
سید حسین موسوی، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
دومِ آبان ماهِ ۱۳۹۶
35- محمد صدقی؛ کارمند دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست
درویش عزیز الان که دست به نوشتن بردم اشکهایم سرازیر است به جون بچه ام دلتنگتم، دلم گرفته ... بد عاشقت شدم. دلم خیلی هواتو کرده اگر ۱۰روز هم نمی دیدمت دلم خوش بود در دفتر مان نشسته ای؛ ولی الان نمیدانم چه جوری این رابطه تداوم داشته باشد و شما را زیارت کنم؟ همه میگفتند: درویش که با تو رفیقه! ولی به خدا قسم نمی فهمیدم چه می گویند. اما الان فقط گریه میکنم و افسردگی گرفتم. دوست دارم درآغوشت بگیرم. همیشه از صمیم قلب آرزو می کنم رفیقم باشی و هر از گاهی ببینمتون . تقدیم به درویشی که درویش وار مدیریت کرد و به من خیلی درس داد و من دوست دارم مثل خودش خاکی باشم . داروی دلتنگی من درویش .......
36- شهرام نظامی وند چگینی، معاون دفتر انرژیهای خورشیدی ساتنا
معمولا همه آدمها باصلابت می آیند، ولی بعضی ها باصلابت می روند، به عبارت دیگر صلابتشان از خودشان و فقط متکی به خودشان است. استعفا هم که می دهی مثل درویش باشد، مردانه، شفاف ، سرشار از َآرزوهای قلبی خوب و نیکی . شاید روزی در ادارات دولتی منش درویش، و حتی استعفای وی موضوع کارگاههای آموزشی شود. دوست عزیز محمد درویش، ارادت ما به جنابعالی بیشتر از پیش گشته و آرزوی سلامت و کامیابی برایت دارم.
37- کریم محمدی؛ رئیس اداره آموزش محیط زیست گلستان
عرض سلام و ارادت بر مهندس درویش بزرگ ، درویشی که دیگر متعلق به خودش نیست. زیرا درویش دیگر یک تفکر است. او شخصی که او را با روزهای سه شنبه، دوچرخه،مبلمان شهری،مدرسه طبیعت و ... می شناسند. درویش بذری که پاشیده تازه جوانه زده است .و او باید باشد تا این جوانه نیرومند گردند و به بار بنشیند.بنابراین محمد درویش حرف شدنی نیست.زیرا او میراث گرانبهایی را پشتیبانی می کند.درود بر شما ، پیروز و پاینده باشید. ارادتمند شما .
38- محسن خیراللهی؛ رییس اداره مشارکتهای مردمی محیط زیست خوزستان
#درویش محیط زیست ایران، رفتنی نیست!!!#درویش یک فرد نیست که به راحتی استعفاء دهد!#خاطره ای نیست که فراموش شود!#درویش اسیر نام،شهرت،میز و دلال نان نیست، #درویش فاتح تمام منبرهای محیط زیستی کشور است،#درویش #کاسب بی مزد و مواجب #سرمایه اجتماعی برای طبیعت مجروح کشور و حتی آسیا است،#درویش یک #تفکر است!#اصلا درویش یک #دانشگاه است.#درویش برای همیشه در سنگر حفاظت خردمندانه از محیط زیست می ماند.#دوچرخه، #مدرسه طبیعت، #مبلمان شهری، #خودرو محوری، #سمن محوری،#کانی کنج، #تفکر سازه ای، #تراریخته#تاب آوری سرزمین، #سه شنبه ها،#میان رودان، و حتی«ژینایی» بوی درویش می دهد.#ما تازه با درویش شروع کرده ایم و با درویش می مانیم،
39- داروین صبوری؛ جامعه شناس و مدرس دانشگاه
محمد درویش عزیزاولین بار که تو را دیدم، دور از جان گمان کردم یک دزد در اتاق هتل مان است! به مشهد مهمان شده و دقایقی برای هواخوری، با دکتر هومن بهمن پور به پیاده رو های شهر زده بودیم. هنگام مراجعه، سر و صداهای عجیبی از اتاق می آمد و کسی در حال صحبت کردن بود! هرچه در زدیم، کسی سلام مان را علیک نگفت و ما سراسیمه به پذیرش هتل روانه شدیم.خانمی بدخلق که اخلاقش مطلقا برای شغل او مناسب نبود، ما را متهم به زیر سوال بردن امنیت هتلی خوشنام و باآبرو کرد و قبل از آنکه چیزی بدهکارمان کند، با دست های درازتر از پا، به سمت اتاق روانه شدیم. اینبار اما جواب در زدن، باز شدن بود و چهره ی خندان تو که خونسرد به ما خوش آمد گفتی!سخنرانی ات در آنجا و چند استان دیگر که همسفر بودیم، مرا به تحسین تو وا داشت؛ تحسین کسی که در عین منسب دولتی داشتن، نقد ساختارها را فراموش نکرده بود و مانند بسیاری از دوستان، حقوق چندرغاز دولتی و بن های خرید لوبیا از فروشگاه اتکا، آنها را تبدیل به معده های نفخی و حال برهم زدن نکرده بود.
چیزی که برای من و دوستدارانت، روشن تر از روز است، پیروزی تو در جدالی همیشگی با خاموشی و فراموشی است؛ خاموشی سیاست بازان یخه آخوندی و ته ریشی، و فراموشی نسلی که آنقدر درگیر زیست اقتصادی و نان خشک شب است که دیگر برایش فرقی ندارد چیزی که زیر پا لگد می کند، کلم است یا گل سرخ.رفتنت را نیز همچون بودنت، تبریک می گویم، ماندنی باش رفیق...
40- عقیل شکفته؛ فعال محیط زیست از نیشابور
#محمددرویش استعفا داد.خبری که نشان از نابسامانی سازمان محیطزیست با مدیریت عیسی کلانتری دارد. #محمددرویش با اقدامات خود توانسته است به شایستگی لقب #ژنرال_محیط_زیست_ایران را کسب نماید. #محمددرویش بدون پست سازمانی نیز #برندمحیط_زیست_ایران خواهد ماند. عیسی کلانتری با قبول این استعفا در نظر دوستداران محیطزیست عدم شایستگی خود را برای این مسئولیت بیش از پیش نمایان خواهد کرد
#محمددرویش #برندمحیط_زیست_ایران #ژنرال_محیط_زیست_ایران
41- مجید غضنفری؛ برنامه ساز تلویزیون
بزدل، هرگز متهم نخواهد شد که در معرکهای شجاعت بروز نداده؛ زیرا در معرکهای نبوده تا شجاعت نشان دهد.
درد نرسیدن به قلهها از آن کسانیست که اهل صعودند.رنج غرق شدن از آن کسیست که دل به دریا سپرده.
#نادر_ابراهیمی
پ.ن: دیروز مهندس #محمد_درویش در پایان آخرین #گفتگو ی #پردیسان، به وعده ای که سحرگاه و با انتشار یک پست در صفحه شخصی اش، ( #مهار_بیابانزایی ) داده بود عمل کرد و از مدیریت دفتر #مشارکت های #مردمی #سازمان #حفاظت #محیط_زیست استعفاء داد.
در بیشتر مدت جلسه گفتگوی پردیسان، به گذشته فکر می کردم، به قبل از نود و دو که مدیر شد در سازمان و شاید خیلی پیش تر ها.
زمستان گذشته در نوشته ای در همین پیج، گفته بودم که محمد درویش را ده دوازده سالی است که می شناسم، از یک صفحه #وبلاگ و از یک پیج #فیسبوکی که با هم تبادل زده بودیم به عادت آن روزها و میخواندیم یکدیگر را، او در "مهار بیان زایی" از دغدغه های طبیعت گرایانه اش می نوشت و من در "چند کوچه بالاتر..." از روزمرگی ها و درد های جامعه و چقدر حس خوبی داشتم به همراهی با نگاه یک دلسوز طبیعت و حالا، امروز باز می توانم رُک و خطاب به خودش بگویم که من آن محمد درویش را بیشتر از محمد درویش که تا دیروز سکان دار مدیریت بخشی از پردیسان بود، دوست دارم.
حالا می توانم احساس کنم که او رجعتی داشته به خویشتن و اکنون همه ما - جماعت دل سوخته و دل نگران محیط زیست - با افتخار یک محمد درویش شجاع - را دوباره - در کنار خود داریم، چیزی که مایه دلگرمی حالای محیط زیست ماست در مسیر اصلاح و حفاظت.
برادر عزیزم، برادر اهل صعودم، برادر دل به دریا سپرده ام، محمد جان، به اصالتت خوش آمدی!
42- دانیال توحیدی؛ قهرمان قایق سواری و فعال محیط زیست
مدیری که غروب پس از اتمام زمان کارش در سازمان محیط زیست، کفش های ورزشی اش را می پوشد تا در پارک پردیسان ورزش کند،مدیری که در این دنیای سردِ ماشینی ،دوچرخه را فرهنگ سازی می کند، مدیری که برای آشنایی کودکان این سرزمین با طبیعت می کوشد،مدیری که با محیط بانان همگام می شود تا درک شان کند...این مدیر بر خلاف تمام مدیران دولتی، تکراری و خسته کننده نمی شود.#محمد_درویش برای ما پر از امید و پویایی ست.
43- داریوش آشوری؛ فعال محیط زیست - بهبهان
.یک راست میروم سر اصل مطلب:
اعتراف میکنم ناراحت م ولی چاره چیست، دیر یا زود این اتفاق میافتد#محمددرویش هم چون #اسکندرفیروز از این سازمان میرفت
اما این خاک، این آب، این هوااین سرزمین، این وطن و این کره با همهی فرزندان ناطق و غیرناطقش میماند:
پس برای آنها بجنگیم.
باور دارم که باور #محمد_درویش هم همین است!
مبادا با رفتن محمد درویش از سازمان غم باد بگیرید.
محمد درویش در این چند سالبذر امید را دل مان کاشت٬
بذر خودباوری سمن ها!
پس بیاید میلیون ها محمد درویش شویم!
بیاید باورها و میراث او را عملی و نشر کنیم
حمایت از #مدارس_طبیعتحمایت از #شهر_انسان_محورحمایت از #سه_شنبه_های_بدون_خودروحمایت و گسترش #فعالیت_مدنی در حوزه محیط زیست ( #سمن ها )...و
#گفتمان_سازی_در_حوزه_محیط_زیست .
جانشین او هر کس باشد،کار بسیار دشواری دارد چرا که هم چون محمد درویش عاشقانه و صبورانه با فعالان نازک طبع #محیط_زیست کار کردن سخت است، برایش آرزوی موفقیت داریم.
والسلام!
44- حمیدرضا خدابخشی؛ فعال محیط زیست از خوزستان
شما عزیز دل میلیون ها ایرانی عاشق محیط زیست هستی معلم بزرگ من در اخلاق و محیط زیست ، بسیاری از ایرانیان مفاهیم محیط زیست را با تو یاد گرفتند و یاد خواهند گرفت ، آینده بزودی از آن درویش است ، آن سازمان همچنان شاهد تداوم خدمات و فعالیت های حضرتعالی در ترویج فرهنگ دوستی با محیط زیست و طبیعت ایران عزیز خواهد بود.
سلامتی و بهروزی و موفقیت ترا از خداوند منان خواستارم .
پیروز و پایدار باشی
45- محمود شارع پور- عضو هیات علمی دانشگاه مازندران
درویش و سرمایه اجتماعی
من نه یک متخصص محیط زیست هستم و نه عضو فعال سمن زیست محیطی. یک جامعه شناس با مرتبه استادی هستم که نگران است که با روندی که ما در تخریب محیط زیست ایران پیش می رویم دیگر جامعه ایی باقی نماند که بتوان بر عرصه این محیط زیست، حیات اجتماعی را شکل داد.بیش از دو دهه است که در باره سرمایه اجتماعی ایران تحقیق کرده و سخن گفته ام. در طی این مدت همه از جمله خود مسئولین دولتی از فرسایش سرمایه اجتماعی بارها و بارها ابراز نگرانی کرده اند ولی کمتر کسی از چگونگی بازسازی سرمایه اجتماعی سخن گفته است. واقعا با چه مکانیسمی می توان به احیا و تقویت این سرمایه پرداخت؟ یکی از موثرترین روشها، پر نمودن شکاف اعتماد بین دولت و ملت است و برای این کار مهمترین نکته وجود افرادی نظیر محمد درویش است. او را شخصاً نمی شناسم و او هم مرا بطور شخصی نمی شناسد ولی در این چند سالی که با دلسوزان محیط زیست همراه هستم کاملا با جایگاه و نفوذ کلام او در نزد مردم و سمن ها آگاه شدم و جالب اینکه فردی که در مسند یک موقعیت دولتی است چگونه توانسته به چنین جایگاهی دست یابد. این دقیقا چیزیست که متخصصان برای احیای سرمایه اجتماعی لازم می دانند یعنی فردی که از جایگاه دولتی توان اقناع سازی و همراهی با تشکل های مردمی را داشته باشد زیرا تولید سرمایه اجتماعی مستلزم تعامل بخش دولتی، بخش مردمی و بخش خصوصی است. ولی واقعیت این است که دولتها معمولا از نعمت برخورداری از افرادی مثل محمد درویش محروم هستند و اغلب سوالاشان از ما جامعه شناسان این است که چگونه میتوان در درون نهاد دولت با الزامات خاص آن افرادی مثل درویش داشت؟ این سوال دشواریست ولی به هر حال این فرصت نصیب سازمان محیط زیست ایران شده بود. افسوس که این سازمان و مدیران عالی آن به طور کامل از این ظرفیت استفاده نکردند. جناب کلانتری: قرن ها قبل حکیم سخن فردوسی گفته: به گفتار دانندگان راه جوی. به عنوان متخصص سرمایه اجتماعی به شما می گویم که از دست دادن محمد درویش برگشت به عقب و تاخیر در بازسازی سرمایه اجتماعی محسوب میشود، این چیزی نیست که شما الان به آن نیاز داشته باشید.
46- امیرحسین خرمشاهی؛ برنامه ساز تلویزیون
درود بر مردی که به جرات می توان او را پیامدار سبزترین تفکر محیط زیستی دانست ... بیش از هفت سال است که به واسطه رسانه ، افتخار دوستی با شما را دارم ... آنچه که واضح و مبرهن است ، شما در مسیر فرهنگ سازی زندگی سالم بر مدار دوستی با محیط زیست عاشقانه کمر همت بسته اید و همیشه خستگی ناپذیر پیش رفته اید ... امیدوارم جناب آقای کلانتری خیلی زود متوجه اشتباه رخ داده باشند و نعمت حضور شما را قدر بدانند و حق شناسانه پی گیر حضور مجدد شما باشند که تاثیرگذارتر از شما در ایجاد دوستی بین مجموعه های مردم نهاد محیط زیستی و دولت نمی شناسم 🍀
47- جواد قارایی؛ مستند ایرانگرد
محمد عزیزم دیشب از سفر برگشتم و متوجه شدم سازمان حفاظت از محیط زیست شوربختانه از وجود و حضور و نعمتِ کارشناسی عاشق و دلسوز و تاثیرگذار به نام محمد درویش خود را محروم کرده. اما ایران و ایرانی همچنان از نعمتِ حضور و تاثیرگذار عاشقی چون تو در حفظ محیط زیست بهرمند است و قدر تمام تلاشها و دلسوزی ها و سختیهایی که در این راه کشیدی و خواهی کشید را می داند. همواره در قلب ایران دوستان جای داری. 💐❤️
48- شرکت مانیز؛ تولیدکننده کیسه های پارچه ای
پاییز برای پردیسان فرار رسید با آمدن #عیسی_کلانتری ... ولی قلبهای ما همچنان امیدوار است تلاش های پیشینیان از جمله #محمد_درویش برای نهادینه سازی #کنشگری_محیط_زیستی در جایی دیگر و در گستره وسیع تر با مشارکت همه مردمانی که به این شیوه می اندیشند بارور شود.
49- شفق متولی؛ کنشگر محیط زیست
متن استعفاء محمد درویش منتشر شد. شفاف،شجاع و روان.در ستایش او همین بس که سیاوشی بود که از آتش میز پرستی از همان چهارسال پیش گذشته بود و از آن به عنوان ابزار خدمت استفاده می کرد.همه ما،آتشی که از مسئولیت نسبت به وطنمان در جانمان روشن است،کارنامه #محمد_درویش است.بعد از او چه می شود پردیسان?ما با آن جزیره میان اتوبان چه می شویم?معلوم نیست....او به کجا می رود?امیدوارم هر جا که باشد،ابزار بهتری برایش فراهم باشد.می ماند #عیسی_کلانتری که مرا یاد شعر #احمد_شاملو می اندازد:....
ای کاش می توانستند از آفتاب یاد بگیرند
بی دریغ باشند در دردها و شادیهایشان،حتی با نان خشکشان
و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند ....
50- پریسا پیمان؛ مستندساز سیما
بله جناب کلانتری؛ محیط زیست عمیق تر از آنچیزی است که شما و مدیران امثال شما به آن می نگرید؛ روبناهای محیط زیست برای آنها که #ژست_وطن_پرستی می گیرند، برای آنها که محیط زیست را لوکس میدانند، و برای آنان که محیط زیستی ها را فانتزی و نادان، احساسی یا سیاسی خطاب می کنند، فریب انگیز است؛ و زیربناهای آن، طوریکه مدیران سازه محور ِ کشور، بنا نموده اند، بسیار دلهره آور.
و متاسفانه باید گفت که با حضور مدیرانی که تفکرشان از حب و بغض و جناح بندی های مطلق سیاسی، تبعیت می کند، هر روز شاهد ویرانی بیشتر و بیشتر محیط زیست خواهیم بود.
شما میتوانید برای #محمد_درویش آرزوی سلامتی و موفقیت نمایید، اما متاسفانه باید بگویم که هرگز نخواهید توانست از تلاش های ایشان سپاسگزاری کنید.
اعتراض شخصی بنده به عنوان یک #کنشگر_اجتماعی به شخص ِ شماست؛
امیدوارم روزی اعترافات شما را بشنوم که در خاطرات تان، از دست دادنِ چنین مدیر شایسته ای را، به عنوان بزرگترین خطای راهبردی خود در بدو ورود به #سازمان_حفاظت_محیط_زیست یاد می کنید.
با احترام
پریسا پیمان
https://t.me/darvishnameh/6351
@EarthHour
51- محمد درویش ، مهدی سمیعی دیگری است برای ایران :
✨ همکارم #شفق_متولی گزارشی را برایم ارسال کرد از #مسعود_بهنود که نقلی بود از تصمیم امام خمینی (ره) درباره ی #مهدی_سمیعی . با دیدن این فیلم و مرور اتفاقات چند هفته ی گذشته، سوالات زیادی در ذهنم پدیدار گشت
حال سوالاتم را با شما عزیزان در میان می گذارم و امیدوارم اگر کسی پاسخی یافت برای بنده هم ارسال نماید :
📌 چرا معاونین و پرسنل سازمان حفاظت محیط زیست، فعالین مدنی و ان جی اوها، به استعفای #محمد_درویش و پذیرفتن این استعفا آن هم با نامه ای گستاخانه توسط رئیس سازمان، هیچ واکنش درخوری نشان ندادند؟
📌 چرا پس از این استعفا، با شنیدن فایل صوتی #عیسی_کلانتری در توجیه علت پذیرفتن استعفای مهندس درویش، باز هم واکنش قابل توجهی نشان داده نشد؟ حال آنکه صحبت های عیسی کلانتری، و گفتار بی محابا و ادبیات سخیف او در مورد #توسعه_پایدار ، توهین آشکار به شعور جامعه ی ایرانی و محیط زیست است
📌 چرا در کشور در راستای سرکوبِ سرمایه ی اجتماعی تلاش می شود؟ و آیا این یکی از مهمترین دلایلِ مهاجرتِ #نخبگان از ایران نیست؟
📌 چرا برخی مدیران از مدیریت فقط نشستن روی صندلی اش را بلدند و تا نوک بینی شان را بیشتر نمی بینند و نیامده ارزشمندترین معاون یک سازمان را حذف می کنند؟
📌 آیا ما الان با چنین شرایطی بهتر است به تولد #کوروش_کبیر بیاندشیم یا به زنده ماندنِ سرزمین ِ کوروش؟
📌 از وزارت منابع طبیعی و سازمان محیط زیست در دهه ی پنجاه تا منابع طبیعی و سازمان محیط زیست دهه ی نود چقدر راه است؟ و رمز موفقیت #اسکندر_فیروز و #ناصر_گلسرخی چه بود و چرا مدیران ِ امروز از آن آموزه ها بی بهره اند؟
📌 چرا نگاه وزارتِ کشاورزی به #منابع_طبیعی ، مثل تکه گوشتی ست که باید میان ذینفعان تقسیم شود؟
📌 چرا چپ، راست، محافظه کار یا هر جناحی در این کشور بر سر کار می آید، در محیط زیست، باز آش همان آش و کاسه همان کاسه است؟
📌 چرا #نمایندگان_مجلس سوال محیط زیستی ندارند؟ چرا نمی پرسند که "فلان #سد مخرب چرا ساخته شد؟" چرا نمی پرسند "برای فلان #جاده ، چرا این تعداد #درخت قطع شد؟"
📌 چرا ملاحظات محیط زیستی در پروژه ها، صرفا یک پیوست است، آن هم بدون پشتوانه ی اجرایی؟
📌 چرا با وجود در اختیار داشتن بودجه ای معادل سه برابر بودجه ی سالانه ی سازمان محیط زیست، برای هر سال، وضعیت #دریاچه_ارومیه بهبود چشم گیری نیافت؟ و چرا رئیسی که کارنامه ی فاسد محیط زیستی اش چه بر مسند ستاد احیا چه در دوران وزارت، برجسته است را بر بدنه ی زخمی سازمان محیط زیست نهادند تا با #رمانتیک خواندن کنشگران محیط زیستی، تیر خلاص را به مدنیت در کشور بزند؟
📌 چرا رئیسی را در سازمان محیط زیست باید تحمل کنیم که در دوران مدیریتش بر ستاد احیای دریاچه ارومیه، همچنان #چغندر_قند و #سیب کشت می شد و همه ی چاه های غیر مجاز در ارومیه پلمپ نشد، و همان سیاست های ناکام مانده را اینجا هم از سر گرفته است؟
📌 با این اوصاف، به نظرتان آیا میتوان از عیسی کلانتری توقع داشت که به اندازه ی امام (ره) از شعور و آگاهی بهره مند بوده و مثل ایشان حرف بزند و تصمیم بگیرد؟
📌 و آیا میتوانیم با توجه به سیاست های پیش رو، نام #ضد_محیط_زیستی_ترین_رئیس_محیط_زیست را بر عیسی کلانتری بنهیم؟
📌 و با نهایت اندوهم از رفتن یکی از مهم ترین روزنه های امیدِ تغییر در سازمان محیط زیست، می پرسم، آیا سازمانی در ایران یافت می شود که به زودی این دُر گرانبهای محیط زیست را بر صندلی مشارکت های مردمی بنشاند و از این سرمایه ی اجتماعی عظیم بهرمند گردد؟ به نظرتان #شهرداری_تهران ، #شورای_شهر ، وزارتخانه های متعدد در سطح کشور، کدام شان گوی سبقت را خواهد ربود؟
✅ مخلص کلام اینکه، اگر چه ممکن است با مدیرانی چون عیسی کلانتری، عاقبت محیط زیست ایران به عاقبت #بانکداری مان دچار گردد اما چه باک، شاید جامعه ی مدنی تکانی به خودش بدهد و تغییری ایجاد کند؛
و درست است که محمد درویش از سازمان محیط زیست رفت، اما او شاگردانی تربیت نموده که امید است محیط زیست ایران را ناجی باشند؛ امیدوارم سازمان دیگری در ایران باشد که اندکی از هوش بهره برده و این زمرد ارزشمند مشارکت های مردمی را دوباره بر مسند مشارکت های مردمی نهد، چرا که امضای محمد درویش پای مشارکت های مردمی ایران دارای اعتباری کم نظیر است و او به واقع یک #سرمایه_اجتماعی برای کشور و #امید_محیط_زیست_ایران است
و باید گفت که عیسی خان کلانتری، شب دراز است و قلندر بیدار 😎
https://t.me/behnouddastan/145
@EarthHour
52- علی بیتاژیان؛ عیسی کلانتری، محمد درویش رو استعفایاند!
درویش توی محیط زیست یه آدم شناخته شده ، دلسوز و پرکاره .وجه ممیزه اش این بود که مدتی پست دولتی گرفت و این پست دولتی خوشبختانه ذلیلیش نکرد که بسیاری رو این می کنه . اون توی دولت ، تا جایی که سیاست های حکام اجازه میدن وایستاد و برای ایران کار کرد و بسیار کوشید تا محیط زیستمون بهتر شه و نه بدتر و نامش به یاد توی اون سازمان می مونه حتما . نهم آذر سال نود و دو ( چهارسال قبل) براش توی وبلاگ نوشتم: شنیدم که در سازمان جدید محیط زیست قبول مسئولیت کرده تا آموزش و مشارکت مردمی رو رشد و ارتقاء بده و این بهترین پستی بودکه می تونستند به محمد درویش عزیز بدهند . و الان می نویسم این چهار سال رو خوب کار کردی مرد ، خوب !