محدودهي عمل بيابانزايی در ايران
بر پايهي ستادههای موجود، 2/35 درصد (573884 کيلومتر مربع) از مجموع 1629807 كيلومتر مربع وسعت خشکيهای کشور، متأثر از زيستاقليمی فراخشک است. از طرف ديگر، 9/8 درصد (178245 کيلومتر مربع) از وسعت کشور نيز برخوردار از اقاليمی غير خشک محسوب میشوند. در نتيجه، برپايهي تعريف پذيرفته شدهي موجود، مجموعاً متجاوز از 1/44 درصدِ مساحت کشور از دايرهي تحت اثر جريان بيابانزايي خارج است.
نخستين و مهمترين دريافتی که آگاهی مذکور در اختيار مینهد آن است که معيارها و شاخصهايی که قرار است مؤيد جريان بيابانزايي در کشور بوده و نحوهي عمل آن را به صورتی کمی توصيف کنند، میبايست برآمده از ويژگيهای طبيعی (اقليمی، جغرافيايی، زمينشناسی و پيکرشناختی) و انسانی (جمعيتی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی) سه زير ردهي اقليمی خشک[1]، نيمهخشک[2] و خشک نيمهمرطوب[3] به مساحت 877678 کيلومتر مربع باشند. مفهوم عملياتی اين سخن را میتوان اينگونه بيان کرد که در سازوکارِ جستجو و کشف گزيدهترين شاخصهای بيابانزايي، نبايد ويژگيها و شناسههای مناطق بيابانی کشور (دشت ريگی[4]، ناهمواريهای ماسهای[5]، نبکا، ياردانگ، بارخان[6]، جلگهي رسی، ناهمواری عينکی، پلايا و ...) مدنظر قرار گيرند.