گزارشی که هنوز هم تازه است!
و اگر ادعا شود، روند کماکان شتابناک جريان بيابانزايی، در آغازين سالها از هزارهي سوّم ميلادی، شاهدی است بر درستی گزارش آکسفورد، به نظر نمیرسد که سخنی به گزاف گفته شده باشد. ميليونها انسان آشکارا در معرض نيستی قرار گرفتهاند، مالاريا هنوز بيش از يک ميليون نفر را در سال از پا درمیآورد (همشهری، ش 3033 مورخ 6/2/1382، ص 5)؛ يک ميليون نفری که اغلب در آسيبپذيرترين سرزمينهای متأثر از بيابانزايی در آفريقا زيست میکنند. امّا بشر متمدّن و دانای شمالی، به جای چشمدوختن به چنين بحرانهای آشکاری در خارج از مرزهای خويش، کماکان با سماجتی تأسفبار، با دو برابر کردنِ توليد کربن در طول فقط سه دههي گذشته، در انديشهي دوام و سعادت انحصاری خويش است! آيا طغيانِ هر از چندگاهِ ويروسهای ناشناختهای نظيرHIV ، سارس، آنفولانزاي مرغي و ... خود دليلی بر صحت درونمايههای انگيزشی دريافت آکسفورد نيست که همهي ما برای ادامهي حيات خويش به يک بومسپهر متکی هستيم؟
چنين است که بيابانزايی در ميان 37 چالش مهم جهانی، به عنوان يکی از سه چالش اصلی فراروی بشر در قرن 21 (پس از چالشهای مهم تغيير اقليم و کميابی آب شيرين) انتخاب میشود. بيگمان، هنگامی که موضوعی واجد چنين درجهي اهميتی طبقهبندي شده و مقابله با آن از جايگاهی ممتاز در ميان اولويتهای مشترک شهروندان زمينی برخوردار باشد؛ شناخت ابعاد اغلب ناپيداي آن تا چه اندازه میتواند حياتی و تأثيرگذار قلمداد شود. کوششهايی که به هدف افزايش ظرفيتسازي رسانهاي در اين حوزه توسط نگارنده و به همت برخي از رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري به انجام رسيده و ميرسد، از اين منظر است که اعتبارِ درخورِ خويش را میيابند.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.