آخرین عکس از دهمین پلنگی که در سال 1392 جان خواهد داد!
مقارن ساعت 14 دیروز، پیکر پلنگ مجروح تنکابنی را به محوطهی پارک پردیسان منتقل کردند. همه ناراحت بودند، از احمدعلی کیخا - معاون محیط طبیعی - تا هومن جوکار - مجری پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی - و معماریان، دامپزشک پارک که برای نجات این پلنگ بسیار تلاش کرد، اما ظاهراً بخت با این پلنگ بزرگجثهی نر یار نبود. چرا که علاوه بر چند گلولهی سربی که در بدن داشت و یکی از آنها منجر به ضایعی نخاعی و برگشتناپذیر شده بود، سرپنجهی دست راستش هم در اثر گیر کردن در یک تلهی سیمی قطع شده بود؛ رخدادی که به گفتهی هومن جوکار سبب شده بود تا حیوان توانایی شکار خود را از دست داده و به ناچار برای تأمین غذا خود را به اطراف طویلههای روستایی برساند. عاملی که در نهایت منجر به درگیری سه شکارچی از اهالی روستا و جراحت بیشتر وی شد و دست آخر آنکه دو دندان نیش وی هم به دلیل حمل در قفسی غیر استاندارد شکسته بود ...

بعدازظهر دیروز، چند تن از دوستانم پیشنهاد تشکیل یک نوع آی یو سی ان وطنی را مطرح کردند که بتواند به عنوان یک نهاد مردمی و با جلب اعتماد جوامع محلی ساکن در اطراف زیستگاه این گربه سان در حال انقراض و دیگر وحوشی که ظاهراً زیانکار خوانده میشوند! روستائیان و دامداران را متقاعد سازند که در صورت حملهی حیات وحش به دام یا محصولات باغی و زراعی آنها، نیاز به کشتن حیوان نیست، بلکه سازمان حفاظت محیط زیست مؤظف است تا خسارتهای وارده را جبران کند.

نظر شما چیست؟ و این نهاد مردمی باید از چه ساختاری برخوردار باشد؟
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.