فردريك ليست[1](1846-1789)، نظريه‌پرداز آلماني و بنيان‌گذار مكتب تاريخي اقتصاد، اندكي كمتر از دو سده‌ي پيش در باب شرايط پيشرفت و رفاه پايدار جامعه گفته بود: «شرايطي معين بايد ايجاد شود تا نيروي خلاق و توان توليدي انسان و كار فكري و بدني او بتواند به كار افتد. از جمله قانون خوب و تشكيلات قضايي خوب براي اجراي دقيق و بي‌غرضانه‌ي قانون، ضرورت دارد. جان و مال مردم بايد در امان باشد. سطح اخلاق و معيارهاي مذهبي مردم بالا باشد تا خرافات، تعصب، فساد و شرارت ريشه‌كن شوند. دانش و هنر بايد با شور و شوق فراوان  تشويق شوند و نظام آموزشي شايسته و كارآمدي در دسترس همه‌ي مردم باشد[2]». اگر باور سخنان ليست و تعميمِ آن به تمامي جوامع در قرن نوزدهم سخت مي‌نمود، به نظر مي‌رسد در سپيده‌دمِ قرن بيست‌ و يكم چنين دشواري‌اي وجود نداشته باشد. چرا كه به قول آمارتيا سن[3]: «توسعه، در حقيقت يك پرداختن بسيار جدي به موارد ممكنِ آزادي است». برگردان ساده‌ي اين كلام هوشمندانه را شايد بتوان، اينگونه آورد: آن گروه، سازمان، قوم يا جامعه­اي را مي­توان در مسير توسعه‌ي پايدار انگاشت كه آزادانديشيِ اعضايش را نهادينه كرده باشد[4]. 

البته ناچار از اين اعترافم كه كشف بزرگي نكرده­ايم! چرا كه، حدود 500 سال پيش، پاراسلوس[5] (1541-1493 ميلادي) نيز به شكلي دلپذيرتر، معرفتِ خويش را به آنان كه جوياي حقيقت بودند، ارزاني داشته و گفته بود: «آنكس كه مي‌پندارد همه‌ي ميوه­ها با رسيدن توت­فرنگي مي­رسند، هنوز از انگور چيزي نمي­داند.» چنين است كه احترام به موازين ميان­رشته­اي و تعامل حوزه­های مختلف علمی -  انديشه­ای به موازات دوری­گزينی از علوم رايج امروزی که عمدتاً بر بينش خُردنگر و یک­سويه استوار هستند، به همراهِ التزامِ درنظرگرفتن ملاحظات فراسازماني (يا قومي، ملّي، منطقه­اي و ...) رسميت مي­يابد و بدين­ترتيب، پيوسته از شمارِ افرادي كه كماكان مي‌پندارند، مي‌توان با نگرشی مکانيستی[6] و نگاهي بخشي و خُردنگر به توسعه‌اي فرابخشي و پايدار رسيد، كاسته شده و منظر نويني براي پرداختن به مشكلات بخشي، به ويژه در حوزه‌ي منابع‌طبيعي و به خصوص در قلمرو مهار بيابان‌زايي و كاستن از جريان شتاب‌آلود افت كارايي سرزمين، گشوده خواهد شد.

 

 



[1] Friedrich List

[2] ليست، فردريك. 1927: اقتصاد ملي و اقتصاد جهاني – تجانس‌ها و تعارض‌ها (برگردان عزيز كياوند، 1378). تهران. انتشارات ديدار، 179 صفحه.

[3] دانشمند هندي‌تبار، برنده‌ي جايزه‌ي نوبل اقتصاد و صاحب كتاب بحث‌برانگيز « توسعه به مثابه آزادي». سن. آمارتيا. 1999: توسعه به مثابه آزادي (برگردان حسين راغفر،‌1381). تهران. انتشارات كوير، 508 صفحه.

[4] باباخانلو (1373) در همین ارتباط مي­گويد: «تحقيق نيازمند خودسازي محقق است و خودسازي محقق، علاوه بر كتاب، نشريات و ديگر ابزار علمي، نيازمند آرامش فكر و روح، امكان مبادله‌ي آزاد افكار و گوشي شنوا است.»

[5]  نام اصلي پاراسلوس: ""Philip Theoph Rastus Bombast Hohenheim است. جالب آنكه كلمه‌ي Bombast، به معني گزافه­گويي از اسم وي گرفته شده است. هرچند، دست­كم به واسطه‌ي بيان همين يك جمله‌ي هوشمندانه هم، به نظر مي­رسد انتخاب چنين لقبي براي وي، كم­لطفي آشكاري باشد

[6] Mechanistic (انگاره يا تلقی مکانيکی از هستی)، از جمله‌ي مکتب‌های فکری غربی است که هرچند به همراه انديشه­هاي تحویل­انگارانه(Reductionistic)، تحلیلی (Analytical) و دوگانه­انگارانه (Dualistic)، سبب­سازِ توسعه‌ي شتاب­ناکِ علم و فناوری شدند، امّا به دلیل برداشت یک­سويه و قالبی خویش، مشکلاتی را نيز در جامعه، طبيعت، چشم­انداز و محيط  پديد آوردند.