شايد يكي از ماندگارترين آثار قلمي سيّد محمّد خاتمي، رئيس‌جمهور وقت ايران كه از شهرت و گستره‌اي جهاني نيز برخوردار شد، ديباچه‌اي بود كه به همراه رئيس‌جمهورِ سنگال در پيشاني يكي از معتبرترين گزارش‌هاي سالانه‌ي وضعيت جهان، يعني گزارش توسعه‌ي انساني سال 2002 برنامه‌ي عمران سازمان ملل متحد، نگاشت و در آن با زباني فاخر، اعتدال‌گرايانه و صلح‌مدارانه حكومت‌ها را به پايبندي بر اصول مردم‌سالاري – به عنوان يگانه راه دوري جستن پايدار از كوبيدن بر طبل جنگ و خونريزي و بي‌عدالتي و تخريب محيط زيست- فراخواند. فرصتي تاريخي كه تاكنون فقط نصيب معدودي از رهبران جهان شده است. با اين وجود، خاتمي، خود بهتر از هر كس ديگري مي‌دانست كه حتا در همان گزارش، به رغمِ تلاش دولتش در ارتقاءِ شاخص توسعه‌ي انساني از 714/0 در سال 2001 به 721/0 در سال 2002، رتبه‌ي ايران با هشت پله سقوط به مرتبه‌ي نود و هشتم نزول كرده بود؛ چرا كه تلاشِ دولت او، در مقايسه با تلاش ديگر دولت‌ها و ملت‌هاي جهان، حتا اغلب كشورهاي آسياي ميانه (نظير آذربايجان، تركمنستان، ازبكستان و قزاقزستان)، كافي و درخور نبوده و در ميدان رقابت از ديگر رقبا بازمانده است؛ وضعيتی که در تازه­ترين گزارش آن نهاد مربوط به سال 2005 نيز به چشم آمده و رتبه‌ي ايران باز هم با يك پله سقوط به جايگاه نود و نه نزول کرده است. اين در حالي است كه نروژ، كشوري كه تا صد سال پيش در شمارِ فقير‌ترين كشورهاي اروپا قرار داشت[1]، همچنان بالاترين مكان جدول را به خود اختصاص داده است.

در پست بعدي موضوع خُردنگري را به پايان خواهم برد ...


[1] برونتلند، گروهارلم. 1996: چشم‌انداز جهاني فقر، كتاب راهنماي پژوهش‌هاي بين‌المللي فقر - ديباچه (برگردان گروه مترجمان، 1381). تهران. انتشارات مركز تحقيقات و بررسي مسايل روستايي وزارت جهاد كشاورزي، ص‌ص 3-1.