راست آن است كه بايد بپذيريم: تنها هنگامي مي‌توان به تحقق آمايشِ بهينه‌ي امكانات در كشور اميد داشت كه اولويت سرمايه‌گذاري‌ها، بر مبناي تجربه‌ي حاصل از پيشينه‌ي پژوهشي قوي بدست آمده باشد؛ تجربه‌اي كه بدنه‌ي رنجور و بيمار پژوهشي ما، توانايي كسب آن را تاكنون از خود نشان نداده يا مجالي براي بروز آن نيافته‌ است. كمترين پيامد چنين كاستي‌ِ آشكاري، همين است كه ملاحظه مي‌كنيم: درآمد سالانه‌ي شركت‌هاي دولتي، 42 درصد كمتر از بودجه‌اي است كه در سال جذب مي‌كنند، يعني: شركت‌هايي كه به هدف سرازير‌كردنِ ريال‌هاي بيشتر به سوي خزانه‌ي ملّت مجوز تأسيس يافته‌اند، به شكلي عمل كرده‌اند كه متجاوز از 180 هزار ميليارد ريال (نزديك به 30 درصد كل بودجه‌ي كشور در سال 1381) در سال هم از آن خزانه‌ي مظلوم، كاسته‌اند تا بدين‌ترتيب مجالي براي به تأخير انداختنِ اعلام ورشكستگي خويش بيابند! بي‌دليل نيست كه ميزان بهره‌وري نيروي انساني در بخش صنعت، بر خلاف انتظار، بيش از 40 درصد كمتر از بهره‌وري نيروي انساني در كل اقتصاد ايران است، چرا كه تنها 5 درصد از صنعت كشور داراي مالكيت خصوصي است[1]. در مقياسي كلان‌تر، ملاحظه مي‌شود كه بيش از 67 درصد از سرمايه‌گذاري‌هاي كشور در بخشي رسوب كرده است (بخش خدمات)، كه دستاوردش به 50 درصد از توليد ملّي نيز نمي‌رسد و بهره‌دهي آن نسبت به سال 1357، حدود 35 درصد نيز كاهش يافته است[2]؛ درعوض، كشاورزي كه بيش از 20 درصد از توليد ملّي را تشكيل مي‌دهد، تنها 6 درصد از سرمايه‌گذاري‌ها را جذب خود كرده است[3]. بنابراين، نبايد تعجب كرد، اگر بشنويم: آنچه كشاورزي هم‌اكنون توليد مي‌كند، به بهاي مصرف اندوخته بدست مي‌آيد، نه توليد منابع! چراكه فرآيند زمان‌بر و نه چندان ساده‌ي تبديل اندوخته‌هاي طبيعي (Natural  reserves) به منابع طبيعي (Natural Resources)[4]، نياز به نرم‌افزاري پژوهشي و سازوكاري هوشمند دارد؛ رخدادي كه حجمِ ناچيز سرمايه‌گذاري‌هاي صورت‌گرفته در اين بخش، امكانش را به درستي نمي‌تواند مهيا ‌كند. براي همين است كه كشاورزي فعلي در اين مملكت، اغلب، به جاي افزايش كارايي سرزمين، در درازمدّت، خود، به يكي از عوامل اصلي تخريب سرزمين (Land Degradation)، كاهش حاصلخيزي خاك و اُفت كيفي و كمي آب بدل شده است؛ بخشي كه ناچار است فشارِ اشتغالِ بيش از 27 درصد از جمعيت شاغل كشور را نيز با همين سرمايه‌گذاري اندك فعلي بر روي دوش‌هاي لرزان و شكننده‌ي خويش تاب آورد[5].

ادامه دارد ...

 

 



[1] به نقل از ماهنامه‌ي اقتصاد ايران، شماره‌ي اسفند 1380، ص‌ص 21-20.

[2] دلجودهي، رقيه. 1381: بررسي وضعيت بهره‌وري نيروي انساني در كشور ايران و مقايسه‌ي آن با چند كشور آسياي شرقي. تهران. دانشگاه علامه طباطبايي، دانشنامه‌ي كارشناسي ارشد.

[3] نخجواني، سيّد‌احمد. 1380: چالش‌هاي پيش روي سرمايه‌گذاري داخلي. تهران. بنيان. ش 14(9/12/1380)، ص 4.

[4] در توصيف منابع طبيعي، تعاريف متعددي ارايه شده است كه شايد يكي از جديد‌ترين و كامل‌ترين تعاريف متعلق بهCamp  وDaugherty  (2002) باشد كه مي‌نويسند: «به هر نوع شكلي از كارمايه (انرژي) كه مي‌تواند بوسيله‌ي انسان مورد استفاده قرار گيرد، منابع طبيعي گويند.»

Camp, William G. & Thomas B. Daugherty. 2002: Managing Our Natural Resources. USA. Delmar & Thomson learning, Inc, 422p. Craig, Grace J. & Don Baucum. 2002: Human Development(ninth edition).

[5] غلامرضا صحرائيان، قائم‌مقام وقت وزارت جهاد‌كشاورزي (اطلاعات، ش 22484، مورخ 29/2/1381، ص 19).