موقعیت تپه های ماسه ای رضا آباد در عکس مشخص شده است

 

در سالي كه كماكان شرق استان سمنان به همراه خراسان با خشكسالي كم‌سابقه و شديدي دست و پنجه نرم مي‌كند، بي‌گمان اين از بخت‌ياري گروه ما بود كه هفتمين روز ارديبهشت ماه 1385 در توران زمين (خارتوران)، يكي از پرآب‌ترين و خنك‌ترين روزها - دست‌كم در طول چند دهه‌ي گذشته – بود؛ روز پرطراوتي كه زيستمندان آفتاب خورده و سوخته‌ي توراني كمتر نظيرش را به جا مي‌آورند! اين را مي‌شود به سادگي و با مروري شتابان بر آمار ميانگين دراز مدّت منطقه دريافت؛ منطقه‌اي كه در طول 10 سال گذشته بيش از 61 درصد از مجموع ريزش‌هاي آسماني خود را نيز از دست داده، كه از قضا بيشترين كاهش بارندگي در اين ميان در همين بيارجمند، شاهرود و دامغان رخ داده است.

 

در كناره‌‌ي بستر عميق و لسي كال رضا[3] (دو كيلومتري جنوب غرب رضا‌آباد)، تپه‌هاي ماسه‌اي فعال رضا‌آباد در عكس مشخص است.

 

شناسه‌هايي نظير كاهش آبدهي چاه‌ها، چشمه‌ها و اُفت آب‌هاي زيرزميني، كاهش علوفه، مرگ و مير و كاهش وزن دام‌ها، كمبود آب شرب و كشاورزي، كاهش توليد محصولات كشاورزي اعم از باغي و زراعي، هجوم ماسه‌هاي روان و تشديد بدهي كشاورزان و دامداران به بانك‌ها كه جملگي در منطقه مشهود بوده و مكرراً از زبان مسئولين محلي شنيده مي‌شود؛ گواهي بر اين مدعاست كه بيابان‌زايي در شرق سمنان آشكارا مي‌تازد و پايداري حيات و ماندگاري مردمان را به چالش كشانده است.

 

چشم اندازی زیبا از خارتوران (بین قلعه بالا و دستجرد در ۱۰ کیلومتری غرب کال شور)

 

جالب اينجاست كه به گفته‌ي رئيس سازمان جهاد كشاورزي استان سمنان، محمّد حسن شريعتي، مساحت عرصه‌هايي از استان كه با بحران حركت ماسه‌هاي روان مواجه است، به سه هزار هكتار هم نمي‌رسد؛ عرصه‌هايي كه حركت تپه‌هاي ماسه‌اي در آنها، مخاطراتي جدي براي روستاها، جاده‌ها و خطوط راه‌آهن واقع در مسير ايجاد كرده است. با اين وجود، اگر قرار باشد با اتكا به بودجه‌هاي فعلي به كار ايمن‌سازي اين سكونت‌گاه‌ها و تأسيسات بپردازند، به گفته‌ي ايشان بيش از يكصد سال زمان مورد نياز خواهد بود!

 

                         سر محیط بانی دلبر - خارتوران

 

و باز جاي اين افسوس باقي است كه چرا در سرزميني كه تا اين حد در معرض خشكسالي قرار داشته و دارد و ضريب تغييرات اقليمي آن چنين فاحش است، باز هم يگانه راه ماندگاري جمعيت را در تزريق رانت‌هاي كشاورزي – آن هم از نوع اهدا ماهي و نه آموزش ماهيگيري! -  ديده و به جاي معرفي شيوه‌هايي كه وابستگي معيشتي كمتري به سرزمين ايجاد كرده، آلودگي بي‌خطر‌تري آفريده، درآمد بيشتري توليد كرده و زيست پايدارتري به ارمغان آورده (نظير تأكيد بر جنبه‌ها و جاذبه‌هاي ناهمتاي بوم‌گردي منطقه و استحصال منابع معدني كويري)، كماكان بر طبل پاره‌ي دامداري و زراعت نيم‌بند مي‌كوبيم و فرصت‌ها را مي‌سوزانيم.

 

 

 

                                   اراضی کشاورزی اطراف قلعه بالا

 

نان و پنیر و هندوانه و سهراب! یکی از لذیذترین وعده های غذایی که تاکنون خورده ام (به همراه علی کریمی).

 

با گذشتن از مجاورت منطقه‌ي زيباي خارتوران[1] و عبور از آبادي‌هايي چون خان‌خودي، گيور، قلعه‌بالا، احمدآباد و درب‌آهنگ (كه البته اينك به دليل فقدان منابع آبي لازم، متروكه شده است)، بعد از عبور از پرآب‌ترين و مشهورترين رودخانه‌ي منطقه، يعني «كال شور سبزوار» و طي 140 كيلومتر مسير آسفالت و 30 كيلومتر مسير خاكي به روستاي 400 نفري رضاآباد رسيديم؛ روستايي كه به دليل مقاومت جانانه‌ي مردمانش در مواجهه با هجوم تپه‌هاي شني غول‌پيكر (ارتفاع تپه‌ها كه تا جوار ديوارهاي آبادي امتداد دارد، بيش از دو برابرِ رفيع‌ترين ساختمان رضاآباد است) و مشاركت خوب اهالي در تثبيت آنها، زبانزد منطقه و استان شده است و به نظر مي‌رسد در شمار همان مردم بالادستي باشند كه به قول سهراب عزيز: «آب را مي‌فهمند».

 

     

             ابتدای مسیر خاکی احمدآباد به رضاآباد

 

                               مسیر خاکی احمدآباد به رضاآباد

 

اين روستا با جمعيتي بالغ بر 70 خانوار (350 الي 380 نفر)[2] در اين منطقه و در مجاورت تپه‌هاي ماسه‌اي قرار دارد و توسط دو جاده‌ي خاكي به طول 35 و50 كيلومتر به احمدآباد در جنوب و مزينان در شمال ارتباط دارد .

 

کوچه های باران خورده رضاآباد - بعد از ظهر پنج شنبه - هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۸۵

 

نسل امروز و فردای رضاآباد!

 

محل ایستگاه تثبیت شن رضاآباد

 

پوشش گياهي اين منطقه و تپه‌هاي ماسه‌اي حاشيه‌ي آن به دليل چراي بي رويه و بوته‌كني شديد به شدت تخريب شده، به طوري كه حدود 850 هكتار از تپه‌هاي ماسه‌اي اطراف روستا كاملاً عاري از هر گونه پوشش گياهي و برهنه شده، به صورت تپه‌هاي ماسه‌اي فعال، روستا را تهديد مي‌‌كرد.

 

 

 

چپربندي با بادشكن‌هاي غير‌زنده به همراه تثبيت زيست‌شناختي تپه‌هاي ماسه‌اي شرق و شمال شرق رضاآباد (داوود احمدي، قرق‌بان پيشين و اكبر نادري هروي، قرق‌بان فعلي ايستگاه تثبيت شن رضا‌آباد مشخص هستند)

 

چپرکاری در شرق رضاآباد - موقعیت روستا مشخص شده است.

 

خوشبختانه با همت اهالي و كمك دفتر تثبيت شن، سهم قابل توجهي از اين تپه‌هاي فعال در شرق و جنوب رضاآباد، با بكارگيري انواع روش‌هاي تثبيت زيست‌شناختي و بادشكن‌هاي زنده و غير زنده تثبيت شده و باقيمانده‌ي تپه‌هاي فعال منطقه نيز قرار است در زمستان سال جاري تثبيت گردد.

 

 

تپه‌هاي ماسه‌اي فعال كه تا ديواره‌هاي خانه‌هاي گلي و آجري رضاآباد پيش‌تاخته‌اند (هر چند كه به نظر مي‌رسد، مسير حركت غالب تپه‌ها از كنار روستا گذر مي‌كند)

 

 

200 کیلومتر بادشکن فقط در سال ۱۳۸۴ احداث شده است (از انواع موازی و شطرنجی)



[1] اين منطقه در تقويت لايه‌ي ازن نقش به‌سزايي دارد و انواع گونه‌هاي كمياب جانوري، از جمله پوزپلنگ و گورخر آسيايي و نيز ساير جانوران را در خود جاي داده است. گفتني آنكه در حال حاضر سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري با سازمان حفاظت محيط زيست در حال تعامل و رايزني براي واگذاري اين منطقه به سرمايه‌داران بخش خصوصي است. به گفته‌ي مديركل ايرانگردي استان (كاشيان): «سرمايه‌داران بخش خصوصي که براي سرمايه‌گذاري در اين منطقه تمايل نشان داده‌اند، اظهار داشته‌اند که اگر اين منطقه را در دست گيرند، علاوه بر ايجاد زيرساخت‌هاي مناسب گردشگري، محافظت از گونه‌هاي جانوران را به نحو مطلوب در دست خواهند گرفت.» هر چند كه هم‌اكنون نيز، اين پارک ملّي و بياباني از گردشگران خاص خود بهره‌مند بوده و پيش‌بيني مي‌شود با اجراي طرح تفصيلي ياد شده درصد بالايي از گردشگران خارجي را به سوي خود جذب کند. شايان ذكر آنكه وجود 5 گونه از انواع گربه‌سانان نادر و با ارزش در منطقه اثبات شده كه عبارتند از گربه دشتي، گربه پالاس، كاراكال، پلنگ به تعداد اندك در مناطق كوهستاني و يوزپلنگ ايراني به عنوان شاخص‌ترين و ارزشمندترين گونه‌ي جانوري منطقه. گونه‌ي ناهمتايي كه از آن با عنوان سريع‌ترين دونده‌ي روى زمين و زيباترين گربه‌سان جهان یاد مي‌كنند.

[2] به نقل از داوود احمدي، يكي از اهالي رضاآباد. همچنين در سال 1377 جمعيت اين روستا بالغ بر 63 خانوار يا 320 نفر گزارش شده است.

[3] با وجود 28 مسيل و 97 چشمه، مهم‌ترين كال منطقه، كال شور است كه از ارتفاعات بينالود در استان خراسان سرچشمه گرفته و به چالاب دشت كوير منتهي مي‌شود.

 

مي‌رفتيم، و درختان چه بلند، و تماشا چه سياه!

راهي بود از ما تا گل هيچ

مرگي در دامنه‌ها، ابري سر كوه، مرغان لب زيست.

مي‌خوانديم: «بي تو دردي بودم به برون، و نگاهي به كران، و صدايي به كوير.»

مي‌رفتيم، خاك از ما مي‌ترسيد، و زمان بر سر ما مي‌باريد

ما خاموش، و بيابان نگران، و افق يك رشته نگاه.

         بنشستيم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهايي، و زمين‌ها پرخواب ...