هر زیبایی ، زیبا نیست! همان طور که هر زشتی هم زشت نیست! هست؟
نامش Thierry Bornier است؛ عکاس نشریه نشنال جیوگرافیک. تصاویری شکار کرده است از مزارع رنگی و تراسبندی شده در Yunnan، جایی در کشور چین. تصاویری که بیشک از منظر افزایش جذابیتها در حوزه توریسم کشاورزی و روستایی میتواند بسیار حایز توجه باشد.
اما از منظرتوجه به آموزهها و ملاحظات محیط زیستی، میتواند مصداقی بارز از بیابانزایی به شمار رود!
کافی است اندکی دقیق تر در اجزای آن دقت کنیم تا دریابیم که این نوع کاربری فشرده و نامنظم از زمین، آشکارا به افت شتابناکتر حاصلخیزی خاک، افزایش فرسایش خاک، شورشدن و ماندابی شدن زمین، تزریق مواد آلاینده، کودها و سموم شیمیایی و مرگ میکروارگانیسم های مفید موجود در این عرصه منجر میشود؛ عرصه ای که آشکارا درجه آسیب پذیریاش در برابر رخداد سیلهای حادثه خیز هم افزایش یافته است.
خلاصه این که دوستان من!
انگار هر آنچه که در زندگی و محیط پیرامونیمان زیبا میبینیم، ممکن است نقش، بازخورد و اثر زیبایی بر کیفیت زندگی مان برجای ننهد! و حتا شگفتآورتر آن که ممکن است همان ابلیس باشد در داستان شام آخر!
هر چند که البته همچنان میشود توشهی دیداری (حظ بصری!) مان را از چنین نگارههایی ببریم! زیرا یکی از رازهای دلفریب این دنیا همین است که نه هیچ زیبایی مطلقی وجود دارد و نه هیچ زشتی مطلقی!
و خبر خوش، شاید همین باشد! نه؟
در همین باره:
- دو تابلوی زشت و زیبای دیگر که میتوان به راحتی آنها را زیبا و زشت هم نامید!




به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.