ارومیه ؛ از دریاچه ای که داشتیم تا دریاچه ای که داریم!
سطح تراز دریاچه ارومیه در اردیبهشت 1375 رقمی در حدود 1278.5 متر را نشان میداد. شانزده سال و پنج ماه پس از آن تاریخ، آن رقم به 1270.65 متر کاهش یافته است؛ یعنی نزدیک 8 متر از ژرفای آب در دریاچه ارومیه کاسته شده و اینک تا نقطه صفر، یعنی ارتفاع 1267 متر، کمتر از 3.65 متر فاصله مانده است.
تصاویری را که ملاحظه میکنید، نمایشگر وضعیت امروز دریاچه ارومیه است که در بیستمین روز از مهرماه 1391 در سواحل باختری این دریاچه از شمال تا جنوب ثبت کردهام.
امّا آنچه که برای نگارنده در طول این سفر غمانگیزتر از مرگ تدریجی دریاچه ارومیه بود، نگرانی مردم محلی از کاهش درآمدشان، از افزایش قیمت کارگر، از هزینه بالا برای کف شکنی چاهها، از قیمت گزاف کود شیمیایی و از پوست کلفت شدن آفات در برابر سمهای چینی موجود در بازار بود! آری ... هیچ جا ندیدم که کسی دلش به حال این نگین فیروزهای بسوزد و در ماتم از دست دادنش، آنقدر نگران باشد و دلش بلرزد که بخواهد شیوه معیشتی خود را تغییر دهد و فشار بر سرزمین را دست کم برای یک مدت کوتاه به کمینه رساند.
کشف دلیلش هم به نظرم چندان دشوار نیست، ما هیچ کاری برای همراهی و آگاهی مردم در حل این بحران نکردهایم و فقط شعار دادهایم که یا همه چیز خوب خواهد شد و از زاب یا ارس آب خواهیم آورد و یا این که خشکسالی به پایان خواهد رسید و بغض آسمان دوباره بر ارومیه باریدن خواهد گرفت و اگر هم بغضش نترکید، با ابزارهایی روسی، ابرها را بارور کرده و بغضش را میترکانیم.
عقب نشینی دریاچه در جوار محور ارومیه به سلماس در شمال باختری حوضه














به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.