چه کسی خودکفایی گندم را به باد داد؟!
یکشنبه گذشته – 15 مرداد ماه 1391 – پایگاه خبری قدس آن لاین، بخشهایی از مصاحبه خبرنگار اقتصادیاش – فاطمه معتمدی – را با مرد شماره 2 کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی – محمد اسماعیلنیا، نایب ریسس اول این کمیسیون – منتشر کرد که در آن، دکتر اسماعیلنیا به صراحت اعلام کرده بود: اشتباه دو وزارتخانه، خودکفایی گندم را به باد داد. نام آن دو ارگان دولتی معظم را هم یکی وزارت صنعت، معدن و تجارت (به دلیل مدیریت اشتباه) و وزارت جهاد کشاورزی (به دلیل آنچه که کجسلیقگی نامیده بود) معرفی کرد. خلاصهی حرفش هم این است که چون سازوکار نرخ گذاری و خرید تضمینی گندم، واقعی نبوده، کشاورز هم دیگر میلی به تولید و انگیزهای برای افزایش کاشت بیشتر گندم نشان نداد.
ضمن احترام به نظرات کارشناسی این نماینده متخصص ملت در صحن بهارستان، میخواستم توجه ایشان و دیگر خوانندگان گرامی ستون نگاه سبز شرق را به «غرب» جلب کنم؛ به بادی که از غرب میآید و ظاهراً میلیونها سال هم هست که میآید و کیفیت همین باد است که مهمترین قطب کشاورزی، نظام آبشناختی (هیدرولوژیکی) و رویشگاههای جنگلی و مرتعی ما را در زاگرس و البرز مرکزی آفریده است.
حقیقت داستان این است که در طول چندین و چند سال اخیر و به استناد گزارشهای فراوان موجود در ادارات کل منابع طبیعی کشور، میزان تغییر کاربری اراضی و افزایش محسوس اراضی دیم، به قیمت نابودی بخشی از مراتع، تالابها و رویشگاههای جنگلی کشور، رشدی محسوس داشته است. این هجوم و اشتیاق چنان بوده که اینک آشکارا از وسعت مراتع کشور در مراجع متولی این حوزه، دستکم 5 میلیون هکتار کاسته شده و رقم آن رسماً حدود 85 میلیون هکتار عنوان میشود.
افزون بر آن، گسترش فیزیکی اراضی کشاورزی و کشت گندم به هر قیمتی، سبب شده تا اینک در برههای تاریخساز و رکوردشکن از منظر شمار چاههای غیرمجاز حفر شده در کشور قرار داشته باشیم؛ چاههایی که سبب شده تا میزان اُفت سطح آب زیرزمینی در 70 دشت اصلی و بزرگ ایران مرکزی به حدود 2 متر در سال و بیشتر از آن افزایش یابد؛ به نحوی که اینک دیگر سخن از خطر نشست زمین در کرمان و خراسان و سمنان و اصفهان و تهران و قم و فارس نمیرود؛ بلکه این استان اردبیل، آذربایجان غربی، چهار محال و بختیاری و همدان است که دچار نشست زمین شدهاند و یا از بیم تشدید این رخداد باید به خود بلرزند!
به همهی اینها باید قصهی غمانگیز مراتع آبادی چون حسینآباد میش مست را یادآوری کنم که در زمانی نه چندان دور، چنان از وفور سبزینه لبریز بود که میشها در آن مست میکردند و البته امروز، هم مست میکنند! اما میشها جای خود را به موشها دادهاند!! و اینک یکی از کانونهای بحرانی فرسایش بادی به مانند دشت مسیله، دشت سگزی، دشت نی ریز و ... شدهاند.
آقای اسماعیلنیا میدانید چرا چنین اتفاق مرگباری در طبیعت ایران رخ داده است؟
من برای شما میگویم: چون اتفاقاً قیمت خرید تضمینی گندم را چنان هوسانگیز تعیین کردیم که کشاورز نهتنها اقدام به کاهش کاشت دیگر محصولات زراعی و باغی خود کرد و نه فقط کشت در زیر اشکوب جنگلی زاگرس و ارسباران و ... را گسترش داد که هر جایی تراکتورش میتوانست، بتازد، رفت و تاخت تا بر وسعت دیمزارها هم بیافزاید؛ دیمزارهایی که اینک بخش عمدهای از آنها عملاً به دلیل فقدان خاک حاصلخیز و نقصان ریزشهای آسمانی، رها شده و عرصه برای تاخت و تاز فرسایش بادی و آبی فراهم شده است.
جناب اسماعیلنیا عزیز! آیا بهتر نبود در سرزمینی که میانگین ریزشهای آسمانی آن یک سوم مقدار مشابه جهانی آن است؛ در سرزمینی که 89.7 درصد از مساحتش در قلمرو زیستاقلیمهای خشک قرار دارد و در سرزمینی که میانگین تبخیر از آن به مراتب بیشتر از متوسط جهانی است؛ به جای کوبیدن بر طبل افزایش تولید و رسیدن به خودکفایی گندم به هر قیمتی، نخست میکوشیدیم تا راندمان آبیاری را افزایش میدادیم؛ تا مصرف کودهای شیمیایی را کاهش میدادیم، تا تزریق آفتکشها را به کمینه میرساندیم و تا سهم ضایعات غذایی را در مرحله حمل به دست مصرفکننده از این وضعیت فاجعهبار کنونی نجات میدادیم؟
بله آقای اسماعیلنیا، من هم اعتقاد دارم که خودکفایی گندم بر باد رفت؛ اما دلیل برباد رفتنش، آن بود که ما توانمندیهای بومشناختی سرزمینمان را جدی نگرفتیم و بر بنیاد نیازهای 4 سالهی دولتمان، توسعه را طراحی کردیم؛ نه خواهشهای اکولوژیک ایران مرکزی.
و آشکار است که اینک باید چنین سیلی جانانهای را از طبیعت بخوریم تا دریابیم که از ماست که برماست.
از همهی ما و نه فقط دو وزارتخانه.