و سرانجام ما هم پارکینگ خورشیدی ساختیم
در پانزدهمین روز از دی ماه 1388 با حسرت و آه در تارنمای مهار بیابانزایی نوشتم: آنها پارکینگ میسازند، ما هم میسازیم!
طی آن یادداشت، با اشاره به ساخت پارکینگ خورشیدی در دانشگاه سن دیه گو آمریکا، این آرزو و حسرت را در میان نهادم که چرا نظیر چنین پارکینگی دست کم نباید در ادارات دولتی ما، به ویژه نهادهای مرتبط با محیط زیست و منابع طبیعی، نظیر مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور احداث شود تا هم یک فرهنگسازی مؤثر صورت گیرد و هم عملاً نشان دهیم که تا چه اندازه به آنچه میگوییم، اعتقاد و باور داریم.
دیروز – 21 فروردین 1391 – اما در ملاقاتی که با پیمان کنعان، مدیر کل سختکوش دفتر انرژیهای خورشیدی وزارت نیرو - سانا - داشتم، این تابلو زیبا را در دفتر کارش دیدم و دریافتم که آن آرزوی چند سال پیشم به همت متخصصان و فنآوران هم وطنم، اینک عینیت یافته و محقق شده است. چرا که در محوطه اداره برق شهرستان تبریز، نخستین پارکینگ دومنظوره خورشیدی مسقف ایران راهاندازی و مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
باشد که نهادهایی چون سازمان حفاظت محیط زیست یا سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور و نیز دانشگاهها و مؤسسات فرهنگی و آموزشی و تحقیقاتی کشور هم در این راه اقدام کرده و وظایف خویش برای تغییر نگرش عمومی نسبت به استحصال انرژیهای نو را به انجام رسانند. به ویژه اگر بدانیم، مطابق سند برنامه پنجم توسعه، باید تا پایان این برنامه که کمتر از 4 سال از عمرش باقی مانده است، دست کم 5 هزار مگاوات برق از این طریق تأمین کرده و به شبکه سراسری بیافزاییم.
گفتنی آن که در نشستی که دیروز با پیمان کنعان داشتیم، آقای دکتر مهدی فرحپور و همکارانشان در پروژه منارید - MENARID - طرحی بینالمللی با هدف "تقویت و انسجام سازمانی برای مدیریت جامع منابع طبیعی" هم حضور داشتند و مقرر شد برای توانمندسازی جوامع محلی در بهاباد یزد و مقدمات تبدیل این سکونتگاه بیابانی به نخستین شهر خورشیدی ایران، طی روزهای دهم الی دوازدهم اردیبهشت ماه سفری به منطقه داشته و چند کارگاه برگزار کنیم.
چقدر دوست دارم تا پیش از آن که از زمین بروم، نام عزیز وطنم را به عنوان کشور ممتاز و پیشگام در استحصال انرژی خورشیدی در جهان بشنوم ... چقدر دوست دارم ... چقدر ...