رمز ثروتمندشدن كشورها در چيست؟
«صورت يك مسأله غالباً اساسيتر از حل آن است. حل مسأله ممكن است فقط مستلزم مهارتهاي تجربي و يا رياضي باشد، حال آنكه طرح پرسشهاي نو، امكانات جديد و بررسي مسايل قديمي از ديدگاهي تازه نيازمند ذهني خلاق و مبين آزمودگي فرد در علوم است.»
آلبرت اينشتين
در آغازين روزها از واپسين دههي قرن بيستم، مجلهي پرشمارگان «تایم» گفتگويي متفاوت با پيتر فرديناند دراكر[1]، استاد سالخوردهي دانشگاه هاروارد - مردي كه بسياري او را بزرگترين معلم مديريت در قرن بيستم ميدانند - به انجام رساند؛ گفتگويي كه هنوز هم به رغم گذرِ نزديك به 17 سال از انتشارش، آنهم در عصر شتابندگي تاريخ كه فاصلهي تحولات در آن بسيار كوتاه شده و حجم دادههاي توليد شدهاش هر 12 تا 18 ماه دو برابر ميشود[2]، سخت خواندني مينمايد. وي در توصيف كليديترين شناسهي سدهي بيست و يكم ميلادي ميگويد: «آشكارترين و مهمترين ويژگي دنياي قرن بيست و يكم كه تغييرات سياسي بسيار پويايي دارد، اين است كه ما در جامعهاي "فراتجاري" زندگي خواهيم كرد. در اين دنيا باز هم تجارت و داد و ستد مهمترين چيز و آزمندي و فزونخواهي، فراگيرتر از گذشته است. امّا ارزشهاي مورد اعتقاد مردم، ديگر نه ارزشهايي تجاري كه ارزشهايي حرفهاي خواهند بود. بيشترِ مردم ديگر اجزاي تشكيلدهندهي جامعهي تجاري به شمار نميآيند، بلكه اجزاي جامعهاي ديگر ميشوند و آن جامعهي دانش است.»
كيست كه درصدد انكار يا كمرنگساختنِ نقش بنيادي پژوهش در چنين جامعهاي باشد؟ اصولاً آيا ميتوان شهروندانِ جامعهي دانش را بيرغبت يا حتّي بيتفاوت نسبت به روندِ گسترش مؤلفههاي پژوهشمداري در هر يك از اركان برنامهريزي و تصميمگيري زادبوم پنداشت؟ از طرفی، هر چند که هنوز به پايان نخستين دهه از نخستين سدهي هزارهي سوّم نيز نرسيدهايم، امّا به نظر میرسد هر روز که میگذرد بيشتر از پيش میتوان به شواهدی معتبرتر در درستی پيشبينی دراکرِ پير دست يافت. به نحوي كه شايد به جرأت بتوان ادعا كرد: تمدّن امروز، به واسطهي متأثرشدن از عصر دانش و فناوري اطلاعات[3]، يكي از پوياترين دورههاي تكاملي خويش را سپري ميكند[4]؛ عصري كه همان طور كه هم اينك نيز نشانههايش آشكار است، ما را وارد موج چهارم، يعني دنياي مجازي كرده است؛ دنيايي كه تمام امور اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي آن متفاوت از وضعيتي خواهد بود كه تاكنون درك كردهايم.
و بيگمان از منظرِ ديگري نيز در اين عصر، به ملاحظات زيستمحيطي و مزيتهاي نسبي سرزمين نگريسته خواهد شد. به همين دليل است كه امروزه در جهان پيشرفته، به دانايي[5] چون يك محصول نگاه ميكنند و تجارت محصولات دانايي هر روز از اهميتي بيشتر برخوردار ميشود.
چنين است كه در آن سوي آب وقتي ميشنويم: مايكروسافت به عنوان باارزشترين شركت جهان در آغازين سالهاي هزارهي سوّم برگزيده شده است، نبايد تعجب كرد. جالب آنكه ارزش دارايي اين شركت در حالي بيش از 500 ميليارد دلار برآورد شده كه ارزش داراييهاي فيزيكي مايكروسافت يعني ساختمان، تجهيزات، مبلمان و امثال آن به سختي به 10 ميليارد دلار ميرسد! چرا كه ارزش داراييهاي اين شركت در سرمايههاي دانايي و سرمايههاي فكري، توانايي رهبري، مالكيت معنوي، ظرفيت سازماني، دانايي جمعي كاركنان، رابطه با تأمينكنندگان، شهرت نزد مشتريان و نظارت دقيق بر سامانههاي عملياتي PC و امثال آن است. اينها داراييهايي هستند ناملموس كه در عصر حاضر ثروتآفرينند. كافي است بدانيم مايكروسافت براي حفظ اين پيشگامي، به راحتي بيش از 3 ميليارد دلار در سال را صرف جذب بهترين مغزها در شركت خويش ميكند. دنياي 21 و انقلاب ديجيتال، اينگونه قاعدهي بازي را تغيير داده است. امّا در اين سوي آب، به راحتي بيش از يك ميليارد دلار ابزار و وسايل پيشرفته از خارج وارد ميكنيم؛ ابزارهايي كه بسياري از آنها عملاً بلااستفاده باقيماندهاند[6] و ميپنداريم كه ابزارها كشور را ثروتمند خواهند ساخت و در عوض به آساني از كنارِ خروج سرمايههاي انساني خويش به ارزش 38 ميليارد دلار در سال عبور كرده (ايران، ش 1581، ص 5) و ناگهان در سال 1382 خويش را در ميان 141 كشور مهاجرفرستِ دنيا، حايز رتبهي نخست ميبينيم[7]؛ روندي كه هنوز براي مهار آن اقدام بايستهاي صورت ندادهايم.
[1] Peter Ferdinand Drucker (متولد نوامبر 1909 در وين). وي نخستين كسي بود كه حدود نيمقرن پيش، يعني در سال 1955 ميلادي، به اهميت تصميمهاي راهبردي (استراتژيك) در علم مديريت اشاره كرد. از وي تاكنون 129 تأليف منتشر شده است كه مشخصات آثار نگارشي وي (به صورت كتاب) در اين تارنما موجود است.
[2] به سخني ديگر، از زمان مصاحبهي دراكر تاكنون، دانايي جهاني ممكن است دو هزار درصد افزايش يافته باشد، اما دقت كلام، كارايي و اعتبارِ گفتهي وي كاسته نشده است.
[3] IT (Information Technology).
[4] پارهای از مشهورترين متفکرين جهان، اهميت انقلاب اطلاعات در عصر حاضر را، همتراز انقلاب صنعتی میدانند (هال، 1999).
[5] بر پايهي تعريفي كه آلن بورتن جونز ارايه داده است: «دانايي عبارت است از ذخيرهي انباشتهشدهاي از اطلاعات و مهارتها كه از مصرف اطلاعات توسط گيرندهي اطلاعات حاصل ميشود.» به سخني ديگر، دانايي را ميتوان مخلوط سيالي از تجربيات، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهاي كارشناسي نظاميافته دانست كه چارچوبي براي ارزشيابي و بهرهگيري از تجربيات و اطلاعات جديد به دست ميدهد. بنابراين، دانايي در سازمان نهتنها در مدارك و دخاير دانايي، بلكه در رويههاي كاري، فرايندهاي سازماني، اعمال و هنجارها پندارينه (مجسم) ميشود. بدينترتيب تفاوت داده و دانايي آشكار ميشود؛ دانايي عاملي است كه بر اساس دادهها و اطلاعات شكل ميگيرد. داده نشانهاي است كه از سوي منبعي به گيرنده ميرسد و نشاندهندهي واقعيتي عيني اما مجرد در مورد يك رويداد است. به عنوان مثال، درجهي حرارت يا ميزان بارندگي يك منطقه به عنوان داده توصيف ميشود. داده تنها بخشي از واقعيت را نشان ميدهد و فاقد هر نوع قضاوت، تفسير و مبناي قابل اتكا براي اقدام مناسب است. داده در واقع مادهاي خام براي تصميمگيري به شمار ميرود. اما اطلاعات، عبارت است از دادههاي پردازششده كه براي گيرنده قابل فهم و درك است و بينش و ديد دريافتكنندهي اطلاعات را شكل ميدهد. به بياني بهتر، اطلاعات كمك ميكند تا شرايطي خاص درك شده، تصميمي بايسته اتخاذ و يا گرهي مشكلي باز شود. يعني: اطلاعات، مفهومي است كه تنها گيرندهي آن ميتواند مشخص كند كه اطلاعات هست يا خير. اينك ميتوان به درك درستتري از مفهوم دانايي و مراحل گوناگون آن دست يافت؛ بر پايهي تعريفي كه سازمان همكاري اقتصادي آسيا و اقيانوسيه (Asia Pacific Economic Cooperation - APEC) ارايه داده است، دانايي به چهار مرحله قابل تفكيك است: دستيابي به دانايي، ايجاد دانايي، انتشار دانايي و مصرف دانايي.
[6] منصوري، رضا. 1381: 24 سال به عقب برگشتهايم. تهران. خبرنامهي شمارهي 10 (تابستان 1381) تحقيقات و فناوري، وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري.
[7] دهقان، علي. 1382: فقر دانش، كمبود دانشمند - بر اساس گزارشي از نماگرهاي توسعهي جهاني دربارهي وضعيت فعاليتهاي پژوهشي در ايران. تهران. همشهري، ش 3016 (19/1/1382).