به طور متوسط سالانه 200 نفر از هموطنان ما طعمه‌ی دریای خزر شده  و خاطره‌ی آخرین آب‌تنی کردن خود را در بزرگترین دریاچه جهان هرگز نمی‌توانند – دست کم در این دنیا – برای کسی تعریف کنند! شرایط به نحوی است که در طول چند سال اخیر، تقریباً از هر 70 هزار شهروندی که برای آرامش جان به سواحل شمالی کشور رفته است، یک نفر آرامشی ابدی را تجربه کرده و دریا اجازه بازگشت او را هرگز نداده است. 

    چنین است که خطر غرق شدن در دریای شمال، همواره یکی از کابوس‌های مدیریتی سردمداران طرح سالم‌سازی خزر بوده است و به بهانه‌ی کاهش این آمار نگران‌کننده، کوشیده‌اند تا با شناسایی 600 نقطه‌ی حادثه‌خیز و خطرآفرین  در سواحل کم عمق دریا، ضریب امنیت آب‌تنی کردن در سواحل 640 کیلومتری  مازندران و گیلان و گلستان را ارتقاء دهند ؛ دستاوردی که البته به نظر نمی‌رسد توفیق چندانی تاکنون در آن بدست آمده باشد!

    با این وجود، بیم یک نگرانی بزرگ‌تر ممکن است سبب شود تا آقایانی که در پی ارایه‌ آمار مطلوب از کاهش تعداد مغروقین در دریای خزر هستند، بتوانند نفس راحتی کشیده و دستاوردهای غرورآفرین‌شان را بر روی آنتن بفرستند! 

      سواحل دریای مازندران - حدفاصل نور تا نوشهر - ششم شهریور 1390

سواحل دریای مازندران - حد فاصل نوشهر تا نور - ششم شهریور 1390

    آن نگرانی بزرگ‌تر، کاهش محوس شمار گردشگرانی است که به دلیل آلودگی میکروبی شدید سواحل دریا، اصولاً عطای شنا کردن در خزر را به لقایش بخشیده و بدین‌ترتیب البته آمار غرق شدگان هم کاهش می‌یابد! نمی‌یابد؟ هر چند که در عوض کاهش شمار آدم‌هایی که در دریای مازندران غرق می‌شدند، جان آدم‌های بیشتری ممکن است گرفته شود که از زیستمندان آبزی و کنار آبزی این دریا تغذیه می‌کردند و اینک کیفیت ناگوار آب خزر سبب شده تا حضور سم و انواع میکروب‌های کشنده و فلزات سنگین خطرناک در دل و جان ماهی‌ها و پرندگان خزر هم به شکل دهشتناکی افزایش یابد، به نحوی که آلودگی آب در برخی مناطق ساحلی، به ویژه در استان مازندران تا یکصد برابر حد مجاز افزایش یافته است .

    به راستی چگونه می‌توان دل به آبی زد که سالانه پذیرای 122 هزار و 350 تن مشتقات نفتی آلوده‌کننده و خطرناک است؟ مشتقاتی که به گفته‌ی دکتر رضا پور غلام، رئيس پژوهشكده اکولوژی درياي خزر ،  دست کم 16 نمونه  از آنها سرطان‌زا هستند! افزون بر آن، چگونه می‌توان در برابر پدیده‌ شنا کردن در آب‌هایی سکوت کرد که سالانه 304 تن كادميوم، 34 تن سرب و هزاران تن پساب و فاضلاب انسانی و کشاورزی دیگر به حجم دیگر آلاینده‌های انبوهش اضافه می‌شود؟ آیا در چنین شرایطی باید از خبر در معرض انقراض قرار گرفتن بیش از 400 گونه‌ آبزی خزر شگفت زده شویم  ؟ در حقیقت شاید شگفت‌آورتر آن باشد که چگونه هنوز می‌توان در چنین آب آلوده‌ای ردپایی از ماهی خاویار و سفید و ... یافت؟!

    اما چه باید کرد و اصولاً در بروز این بحران یقه‌ی چه کشوری را بیشتر باید گرفت؟ آیا همان طور که پورغلام می‌گوید، 95 درصد آلودگي درياي خزر را كشورهاي شمالي و شمال غربي، شامل روسيه فدراتيو، قزاقستان و جمهوري آذربايجان ايجاد مي‌كنند و سهم ايران در تشدید آلودگی خزر هرگز از 5 درصد تجاوز نکرده است؟ ِیا آنگونه که عبدالرضا کرباسی، مدیرکل دفتر بررسی آلودگی‌های دریایی سازمان حفاظت از محیط‌زیست می‌گوید: سهم ایران در آلودگی دریای خزر را دست‌کم باید تا 12 درصد افزایش داد ؟ 

    رقم 12 درصد از آن جهت حایز اهمیت است که سهم ایران از محیط دریای خزر چیزی در حدود 10 درصد است؛ یعنی ایران به نسبت سهم محیطی‌اش از خزر، آلودگی بیشتر در جانش تزریق می‌کند. 

    یادمان باشد که فقط رودخانه سفيد‌رود با تخليه سالانه سه و نيم تن از بقايای حشره‌کش‌ها و دیگر پساب‌های خطرناک و سمی، نه تنها مشتی نمونه‌ی خروار است، بلکه عنوان یکی از آلوده‌ترين رودخانه‌های ايران را هم به خود اختصاص داده است. به نحوی که اداره کل محيط زيست گيلان خبر از کاهش 50 درصدی ورود ماهيان از سفيد رود به دريا می‌دهد. زیرا سفيد رود سالانه 1840 تن نيترات و فسفات به دريای خزر می‌ريزد  . افزون بر آن، تنها از كارخانه چوكا روزانه هیجده هزار متر مكعب فاضلاب به درياى خزر ریخته می شود! 

    نگارنده خود در گفتگویی که سال گذشته با یکی از مقامات استانداری گلستان و فرماندار سابق سوادکوه داشت، از قول ایشان شنید که اغلب شهرهای حاشیه خزر از جمله سوادکوه حتا فاقد یک سامانه بهداشتی دفع زباله هستند، چه رسد به تصفیه فاضلاب و پساب. 

    به هرحال، هرچند که همه کشورهای حاشیه خزر در بروز این بحران نقش دارند، اما هیچ یک از آنها دارای ساحلی چنین منحصر به فرد، سبز و رؤیایی چون ایران نیستند و این وظیفه ماست که نشان دهیم، استحقاق برخورداری از چنین نعمت ناهمتایی را داریم. ایران باید نقش منطقه‌ای مؤثرتری در کنفرانس‌های خزر ایفا کند و 4 کشور دیگر را وادارد تا به پروتکل‌های بین‌المللی ایمنی زیستی و کاهش آلودگی دریای خزر متعهدانه‌تر عمل کنند. به موازات این اقدام باید تا پایان برنامه پنجم، با تأسیس سامانه‌های تصفیه فاضلاب و امکان بازیافت زباله یا دفن بهداشتی آن، میزان ورود آلاینده‌ها به خزر را کاهش دهد؛ اتفاقی که اگر رخ دهد، بی‌شک در مذاکرات بین کشوری می‌تواند دست بالا را در بین روسیه، ترکمنستان، قزاقزستان و جمهوری آذربایجان بدست آورد.