چگونه به استقبال روز محیط زیست برویم، وقتی که دیدبانهایش را به دادگاه می خوانند؟!
امسال جهانيان در شرايطي براي سي و نهمين سال پياپي به استقبال روز جهاني محيط زيست ميروند كه فجایعی بی مانند و دهشت بار چون بی پی در خلیج مکزیک و فوکوشیما در ژاپن را پشت سرنهاده اند. فجایعی که بیش از پیش آسیب پذیری و شکنندگی یگانه کره مسکون مان را در برابر نابخردی ها و آزمندی های نوع بشر به رخ مان کشید! نکشید؟
با این وجود اینک در سال جهاني جنگل قرار داريم و به همين مناسبت، اغلب مناسبتهاي محيط زيستي در سال 2011 ، مانند روز جهاني مقابله با بيابان زايي يا روز جهاني تنوع زيستي و يا روز زمين و ... متأثر از جنگل است و نه فوکوشیما! به عنوان مثال، شعار هفدهم ژوئن، روز جهاني مقابله با بيابان زايي و كاهش اثرات خشكسالي عبارت است از: «جنگلها؛ پاسدار پايداري زندگي در سرزمينهاي خشك».
چنين است كه براي پنجم ژوئن يا پانزدهم خردادماه هم نخبگان اين حوزه در سازمان ملل متحد جنگلها را به عنوان نمادي آشكار از خدمت رساني طبيعت به مردم معرفي كرده و خواستار حراست از اين رويشگاههاي بي رقيب كره زمين شدهاند.
كشور عزيز ما نيز، هرچند بهره اندكي از جنگل برده است و تنها حدود 7 درصد از خاك پهناورش در قلمرو رويشگاههاي جنگلي قرار گرفته است؛ اما داراي يكي از غنيترين، ديرينهترين و منحصر به فردترين جنگلهاي شناخته شده در جهان موسوم به هيركاني است. يگانه جنگلهاي بازمانده از دوران سوم زمين شناسي كه توانستهاند عصر يخبندان را پشت سرنهاده و جان سالم به دربرند؛ ويژگي ناهمتايي كه سبب شده تا بسياري از پژوهشگران بينالمللي در حوزههاي گوناگون دانش بومشناسي (اكولوژي)، اقليم شناسي و گياهشناسي بر روي اين پديده مطالعه كرده و رويشگاه هيركاني به عنوان سايتي شناخته شده در جهان معرفي گردد. به همين دليل همواره از نوار سبز ساحلي خزر با عنوان ميراثي جهاني و باستاني ياد شده كه نه فقط مردم ايران كه همه مردم جهان بايد در پاسداري و حراستش بكوشند؛ واقعيتي كه البته نقش و مسئوليت ايرانيان را به عنوان بخشي مسئوليتپذير از شهروندان جهاني دوچندان آشكار ميكند. ايرانياني كه با حفظ حرمت درختان، عملاً بايد نشان دهند كه پايبندي به آموزهها و ملاحظات محيط زيستي در صدر اولويتهاي زندگي آنها قرار دارد.
يادمان باشد كه طرفداران محیط زیست حدود 4 دهه است که در چنین روزی با هر آنچه در توان دارند در قالب نگارش مقاله، برپایی همایش، اجرای برنامه های رادیویی و تلویزیونی، ساخت فیلمهای مستند علمی، تهیه ويژه نامه و بروشور، تحصن و راهپیمایی، جمع کردن امضا و تومار … و خلاصه هر یک به فراخور حال و صبر و خرد و تخصص و عشق خویش به محیط زیست، نهایت تلاش خود را میکنند تا توجه مردم و مسئولین كشورهاي متبوع خويش را آنگونه که شایسته و سزاوار است به حفظ محیط زیست و مهار حرکتهای ناپایدارکنندهی سرزمین در زادبوم شان جلب کنند.
امّا در ايران به نظر میرسد تا زمانی که این عشق، تخصص و اراده به حفاظت از طبیعت آنقدر قدرتمند نشده باشد که بتواند در قالب احزاب سبز به صحن بهارستان راه پیدا کند، نخواهد توانست از حقوق طبیعت و اجرای درست اصل پنجاهم قانون اساسی کشور، به شکلی سزاوارانه حراست و حمایت کند. و شاید نخستین شناسه این آمادگی و قدرتمندی را باید در جامعه ای سراغ گرفت که شهروندانش حاضرند داوطلبانه برای حراست از طبیعت هزینه بپردازند.
تجربه زنهاردهنده و شگفت انگیز اعلام جرم اداره کل محیط زیست استان چهار محال و بختیاری بر علیه یکی از دوستداران متخصص و فعال محیط زیست در منطقه، خود گویای وزن ناچیز گرایه های محیط زیستی، حتا در نزد آن گروه از مدیرانی است که در سازمان حفاظت محیط زیست نشسته و علی القاعده باید بیشترین حمایت و همراهی را با فعالان دوستدار طبیعت وطن نشان دهند. هومان خاکپور حرفش این است که چرا سازمان حفاظت محیط زیست باید خود مجوز یک تجاوز آشکار به حریم امن مناطق چهارگانه خویش را صادر کند؟ اگر سازمان واقعاً می خواهد تا در برابر طبیعت ستیزان از حمایت های مردمی برخوردار شده و دست بالا را بگیرد، باید مهم ترین اولویتش حمایت و تشویق حرکت های مردم نهاد در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی باشد. در صورتی که شوربختانه باید اعتراف کنیم که حقیقت چیز دیگری است! نیست؟
آیا این نشانه ی مظلومیت بیش از پیش طبیعت ایران نیست؟ طبیعتی که هر روز از تعداد دیده بان های سلحشورش کم می شود و آنها هم که جان سختی کرده و باقی مانده اند، به جای آن که مجال و رخصتی برای مقاومت در برابر توسعه سالاران طبیعت گریز و قدر قدرت بیابند، باید در اندیشه ی نگارش لایحه دفاعیه در دادگاه در برابر شاکیانی باشند که باغبانان رسمی و حکومتی پردیس زیبای طبیعت وطن هستند! چرا؟
با این وجود و به رغم این تلخکامی های پرشمار در صحنه مدیریت حاکم بر محیط زیست ایران، باورم این است که ما محکومیم که ناامید نشویم و در این شطرنج سبز، تا زمانی که یک پیاده برای شاه (بخوان طبیعت مظلوم ایران زمین) باقیمانده است، باید شجاعانه نبرد مقدس خود را ادامه دهیم.
یادمان باشد:
در بازی شطرنج گاه حریفی که مهره بیشتری دارد، می بازد؛ زیرا که زمان را از دست داده است! نداده است؟
ما بايد به فنسالاران طبیعتستیز يا طبيعت گريز نشان دهيم: میشود به آموزههای توسعه و رفاه پایبند ماند و در عین حال از هر نوع خدشه و پسرفتی در محیط زیست هم ممانعت کرد. هدفي كه براي نمايش دقيق آن به عشق و علم به صورتي تؤامان نياز داريم و اميدوارم اين مهم به مدد فعاليتهاي تشكلهاي مردم نهاد محيط زيستي و فعالیت نویسندگان متعهد و متخصص طبیعت محور در دنیای وبلاگستان سبز بيش از پيش دوام و قوام يابد.
چنین است که به سهم خود، تلاش جمعی از دوستداران محیط زیست را برای راه اندازی هفتمین موج سبز وبلاگستان گرامی داشته و امیدوارم همه ی ما در بزنگاه هایی که زیستمندان وطن نیازمند دست یاری مان هستند، نشان دهیم که حاضریم برای چنین طبیعتی و بقای چنین زیستمندانی هزینه دهیم.