در پانزدهمین روز از اسفند 1389 دکتر محمود احمدی نژاد خود را به باختری ترین نقطه پایتخت در ارتفاعات وردآورد رساند تا به همراه شهردار تهران در آیین های بزرگداشت روز درختکاری شرکت کرده و برای نخستین بار در طول شش سال گذشته با غرس یک نهال غیر مثمر، به همه ی شایعات پایان دهد! شایعاتی که  از پانزدهم اسفند 1384 شروع شد، زیرا از آن مراسم تا دیروز، دکتر احمدی نژاد هربار ترجیح داده بود تا در آیین های روز درختکاری یک نهال مثمر مانند زیتون یا نخل را غرس کند. اما امسال با کاشت یک گونه سوزنی برگ، نگرانی برخی از فعالان و دوستداران طبیعت ایران را برطرف کرد و نشان داد که در علاقه اش به درخت، تبعیضی قایل نیست و همه ی این آیه های الهی را فارغ از این که میوه خوراکی داشته باشند یا خیر دوست دارد.
با این وجود، برخی از گفته های رییس جمهور در این مراسم به نظر می رسد که باید از سوی صاحبنظران حوزه مدیریت شهری، معماران و کلان نگران بوم شناس مورد توجه جدی قرار گیرد. به ویژه آنجا که فرمودند: «می توان زمین های گسترده اطراف تهران از جمله در شرق را به قطعات، یک هزار متری تقسیم کرده و با قیمت مناسب در اختیار مردم قرار داد به این شرط که فضای سبز و شکل ظاهری آن را همواره حفظ کنند. در این صورت هم فضای سبز در کشور با سرعت و کیفیت مناسب تر گسترش می یابد و هم هزینه های مدیریت شهری کاهش یافته و کیفیت خدمات شهری افزایش می یابد.»
همان طور که ملاحظه می شود، رییس دولت دهم، آشکارا از این نظریه پیروی می کند که تهران به جای توسعه عمودی باید به سراغ توسعه افقی برود تا بدین ترتیب، هم کیفیت خدمات رسانی شهرداری به شهروندان افزایش یابد و هم سرانه فضای سبز شهری با مدیریت و مشارکت مستقیم خود مردم افزایش یابد. این در حالی است که هم اکنون هم این ابر شهر 75 هزار هکتاری در شمار بیست شهر بزرگ جهان قرار داشته و مساحتش از کشورهایی چون سنگاپور و بحرین بزرگ تر است (متجاوز از 46 کشور در جهان وجود دارند که کوچک تر از پایتخت ایران هستند).
جالب توجه آن که یکی از دشواری های خدمات رسانی در شهرهایی چون کاشان همواره آن بوده که قلمرو شهر به نسبت جمعیتش بسیار بزرگ بوده و در نتیجه سرانه خدمات تمام شده به شهروندان از میانگین کشوری گران تر می شود. همچنین اغلب طرفداران محیط زیست یکی از راهکارهای اصولی افزایش سرانه فضای سبز و گسترش عرصه های درختکاری در مبلمان شهری را، همانا بلندمرتبه سازی و گسترش عمودی کلان شهرها معرفی کرده اند. به عنوان مثال، اگر قرار باشد در زمینی به وسعت 30 هزار متر، تنها 30 واحد مسکونی 1000 متری (بدون توجه به سازه های زیربنایی و مسیرهای تردد) ساخته شود و حتا 50 درصد از این عرصه هم به فضای سبز اختصاص یابد، به راحتی می توان با ساخت یک عمارت 30 طبقه در فضایی به مساحت 10 هزار متر مربع همان خانوارها را سکنی داد و 20 هزار متر دیگر را به یک فضای سبز گسترده با امکانات و چیدمانی قابل قبول برای استفاده عموم بدل کرد که هزینه نگهداری و تیمارش هم به مراتب کمتر از باغچه های خانگی پیش گفته است. این در حالی است که اینک در اغلب ساختمان های مدرن و بلندمرتبه از تکنیک های متنوعی برای افزایش فضای سبز، حتا در سطوح عمودی بهره گرفته می شود.
یک نکته نگران کننده دیگر آن است که اغلب اندوخته های ژنتیکی و ذخایر بوم شناختی تهران در غالب مناطق حفاظت شده و پارک ملی در سرخه حصار، خجیر و البرز مرکزی، دقیقاً در همان عرصه هایی مستقر شده و نقش ریه های شهر و بالانس اکولوژیکی آن را ایفا می کنند که قرار است به قطعات یک هزار متری تقسیم شده و در اختیار مردم قرار گیرد!
راست آن است که ردپای اکولوژیکی تهران مدتهاست که پرشده و هم اکنون هم برای تأمین فقط آب مردم شهر مجبوریم تا حق آبه کشاورزی و محیط زیست را تا شعاع 300 کیلومتر فقط به تهران اختصاص دهیم. فرونشست زمین در معین آباد ورامین، خشک شدن پردیس های زیبای شهریار و کرج و دره های بهشتی لار و جاجرود و کن و ... همه گواه آن است که ظرفیت پذیرش سرزمینی که تهران می نامیمش، مدتهاست که تکمیل شده است و با گسترش افقی شهر، این هزینه های نگهداری و مرمت و خدمات رسانی شهری است که به صورتی هندسی افزایش خواهد یافت.
از سوی دیگر یادمان باشد اجتناب از بلندمرتبه سازی، راه گریز از فجایعی چون زلزله نیست؛ زیرا اگر مقاوم سازی سازه ها بر بنیاد دانش مهندسی مرتبط شکل گرفته باشد، آنگاه شاهد خواهیم بود که در شهری چون توکیو که ده ها ساختمان بلند تر از 200 متر دارد، خسارت زلزله بسیار کمتر از شهری مانند بم خواهد بود که حتا یک ساختمان با ارتفاع 30 متر هم نداشت!