كيهان حرف حساب زده است! چرا همه بر او ميتازيم؟
روز دوشنبه (22 آذر 1389) سعدالله زارعي – نويسنده يادداشت روز كيهان – در صفحه 2 اين روزنامه واقعيتي را نوشت كه برخی از طرفداران و فعالان محيط زيست در ايران را شگفتزده یا خشمگين كرد. او نوشت: «بخش
وسيعي از جنگلهاي اطراف شهر بندري- صنعتي «حيفا» چندين هفته در آتش
ميسوخت. در اين ماجرا 41 يهودي كشته شدند. در اين آتش سوزي 50 هزار
مترمربع و 5 ميليون درخت از بين رفتند. رژيم صهيونيستي با وجود آنكه مدعي
است داراي چهارمين نيروي هوايي در جهان است، نتوانست كاري را از پيش ببرد
تا اينكه پس از هفتهها 12 كشور امكانات اطفاء حريق خود را به اين منطقه
صنعتي گسيل كردند و موفق به مهار آتش شدند. اين ماجرا يك سؤال جدي را در
ذهن يهوديان ساكن فلسطين اشغالي پديد آورد؛ آيا رژيمي كه قادر به دفاع از
جنگلها نيست، ميتواند در روز حادثه از جان شهروندان دفاع كند. هزينه اين
حادثه- بر اساس برآورد هاآرتص- تا سالها قابل جبران نيست ... »
خُب بياييم يكبار ديگر و فارغ از اين كه نويسنده اين مقاله كيست و يا در چه
روزنامهاي انتشار يافته است، محتواي سخن را بررسي كنيم. در اين يادداشت،
يك پرسش مطرح شده است كه از قضا من هم با سعدالله زارعي موافقم كه بسيار
"جدي" است. او ميپرسد: آيا رژيمي كه قادر به دفاع از جنگلها نيست،
ميتواند در روز حادثه از جان شهروندان دفاع كند؟
به ديگر سخن، آقاي
زارعي دارد هشدار ميدهد كه ناتواني يك دولت در حراست از رويشگاههاي
طبيعيشان، ميتواند نشانهاي مستدل از ناتواني مديريتي بزرگتر و مهمتري
باشد.
اين واقعيتي است كه گمان نبرم هيچ يك از طرفداران محيط زيست
با آن مشكل داشته باشند. حتا بر بنياد محتواي غرورآميز و مترقي اصل 50
قانوني اساسي خودمان، چيزي كه ضامن حيات اجتماعي رو به رشد مردم ايران را
فراهم ميآورد، همانا حفظ محيط زيست است و بنابراين، دولتي كه توانايي
پاسداري از مواهب طبيعي سرزمينش را نداشته باشد، درحقيقت حيات اجتماعي رو
به رشد مردمش را مختل كرده است.
از اين رو، به نوبهي خود از
روزنامه كيهان قدرداني ميكنم كه نشان داد توجه به ملاحظات محيط زيستي تا
چه اندازه برايش مهم است؛ آنقدر كه برايش مهم نيست كه ممكن است اين استدلال
مانند يك تيغ دولبه، دولت متبوع و حامي خودش را هم به چالش بگيرد!
در حقيقت، وقتي سوختن 50 هزار متر مربع يا 5 هكتار از يك جنگل، ميتواند
نشان دهندهي عجز يك دولت در حفاظت از شهروندانش تلقي شود و صراحتاً تأکید
گردد که هزینه این حادثه تا سالها قابل جبران نخواهد بود؛ سوختن 40 هزار هكتار از
جنگلهاي ايران در طول سال جاري هم بايد به عنوان يك نقطه ضعف پررنگتر در
كارنامه دولت دهم به شمار آيد که انتظار میرود جبرانش هم قاعدتاً زمان به
مراتب بیشتری را بطلبد. واقعیتی كه بايد به دليل جسارت و صداقت خبري،
بيان آن را در روزنامهاي كه همواره به عنوان حامي دولت از آن نام برده
ميشود، گامی به جلو دانست و بابت انتشارش به كيهانيان تبريك گفت. باشد که
اين نگاه منتقدانه و دلسوزانهي محيط زيستي در مهمترين ارگان جناح طرفدار
دولت استمرار و دوام داشته باشد.
پسین گفتار:
توجه كنيم كه اگر هدف روزنامه كيهان و نويسنده يادداشت روز آن، توجيه و
لاپوشانی دلايل ناتواني دولت در مهار آتشسوزيهاي اخير در شمال و غرب كشور
بود، بايد بر روي اين بند از خبر تأكيد ميكرد كه: وقتي دولتي مانند
اسراييل كه صاحب چهارمين قدرت هوايي جهان است، در مهار آتشسوزي در 5 هكتار
از جنگلهايش درميماند و مجبور به قبول كمك از 12 كشور جهان ميشود تا
بعد از چند هفته آن را خاموش كند؛ ديگر چه جاي خرده گرفتن به دولت جمهوري
اسلامي ميماند كه يكه و تنها دارد آتش افتاده بر جان جنگلهاي چند
صدهزارهكتارياش را در شمال و غرب كشور و با كمترين امكانات ممكن اطفاء
ميكند؟
اما میبینید که اصلاً به این جنبه از موضوع توجه نکرده است!
البته شايد شما خوانندهي گرامي در اينجا اين پرسش را مطرح كنيد كه اگر
سعدالله زارعي در چنين مقطعي، اين استدلال را مطرح كرده و روزنامه كيهان هم
به آن اجازه انتشار در بهترين و پربينندهترين صفحهاش داده است، براي آن
بوده كه نهتنها اصلاً روحش هم از آتش سوزي يك ماه اخیر در جنگلهاي گلستان
و مازندران و گيلان و كردستان بيخبر بوده؛ بلکه اصولاً در جریان روند
تخریب محیط زیست کشور متبوع خودش هم قرار ندارد و یا اگر هم قرار دارد،
برایش چندان اهمیت استراتژیکی – دست کم همپای سوختن 5 هکتار از جنگلهای
فلسطین اشغالی – ندارد. وگرنه هرگز چنين گافي نميداده است! میداده است؟
كه البته در آن صورت، نگارنده مجبور است به شما بگويد: بس كنيد تئوري توهم توطئه را!
مگر نميبينيد كه كيهان هم دارد سبز ميشود! نميشود؟
کافی است نگاه کنید به موضوع جنگلزدایی سال گذشته در پارک جنگلی وردآورد تهران تا ماجرا دستگیرتان شود!
و ماجرا این است: آنجا که منافع ما ایجاب کند از هر نوع چماقی، حتا چماق
محیط زیستی برای نشان دادن ناتوانی دشمنانمان سود میبریم؛ و آنجا که
منافع ما ایجاب نکند، معلوم است که نباید برای موضوعات بیاهمیتی چون تجاوز به باغ گیاهشناسی نوشهر، تداوم آتش سوزی جنگلها، فرونشست زمین در اردبیل، همدان و فارس، خشک شدن دریاچه ارومیه و سرانجام، نابودی بختگان، پریشان، ارژن، مهارلو، گاوخونی، هامون، طشک، کمجان، نایبند، نخلستان های اروند کنار، پارک ملّی کویر و ... خاطر همایونی دولت خدوم را مکدر کرد!
فقط کاش دوستانی که با نگاه ابزاری به محیط زیست در رسانههای خویش
مینگرند، یادشان باشد که خدای ناکرده ممکن است برخی از مخاطبین آنها
آدمهای کمخردی نباشند و بتوانند به راحتی فرق یک حامی واقعی محیط زیست را
از یک حامی مجازیاش تمیز دهند!
باور کنید این طبیعت وطن است که دارد می میرد و نیاز به توجه واقعی دارد؛ چرا دل شما برای طبیعت وطن نانگران است؟
بر کوه دگر نه برف ماندست و نه یخ خشکیده گل و نه آب باشدش، آوخ