هشدار! طبيعت ايران مجالی برای خودترميمي خویش ندارد
ايران در كمربند خشك جهان
واقع در حوالی عرض 35 درجه شمالی قرار گرفته است؛ هر سرزميني كه در چنين
كمربندي جاي گيرد، بايد بداند كه اگر خواهان پاسداری مطلوب از اندوختههاي
ژنتيكي و سرمايههاي گياهي و جانورياش است؛ نیاز به توجه و حساسیتی بيشتر
از ميانگين جهاني دارد. مردمان ايران زمین بايد بدانند كه طبيعت کشورشان به
آنها امكان جبران اشتباه را مانند مردمان ساكن در عرض 60 درجه شمالي و
جنوبي نداده است.
پرسش اين است كه چند درصد از ايرانيان به اين
دانستگي رسيدهاند و مهمتر آن كه چند درصد از آنها كه به فهم آب
رسيدهاند، حرمتش را پاس داشتهاند؟
نقشههاي مربوط به پراكنش خطر بيابانزايي در جهان،
پاسخي مأيوس كننده به ما ميدهد، زيرا به گواه اين نقشهها، خطر
بيابانزايي در 80 درصد خاك ايران بسيار شديد است و در آن 20 درصد ديگر هم
كه عمدتاً اشاره به كويرهاي مركزي كشور دارد، اصولاً توان توليدي وجود
ندارد كه بخواهد كاهش يابد! به دیگر سخن، ما در کشوری زندگی می کنیم که از
منظر خطر بیابان زایی در صدر جدول قرار گرفته است.
اين ها را گفتم تا يادآوري كنم، اگر امروز به داد اين طبيعت خسته و بيمار و مجروح نرسيم، فردا ممكن است بسيار دير باشد.
ما اجازه نداريم به هيچ بهانهاي تن رنجور اين طبيعت را باز هم بخراشيم و
خونش را بمكيم. طبيعت ما به هواي تازه نياز دارد، اين طبيعت در شرايط كنوني
تحمل پذيرايي از 74 ميليون و 849 هزار ايراني را ندارد؛ آن هم ايرانياني كه هر يك 17 برابر ثروتمندترين مردمان جهان پرت انرژي دارند!
بحران سوختن بیسابقهی جنگلها، شمارش معکوس برای بدرودی تلخ با دریاچه ارومیه، نشست زمین در اردبیل، کمیابی ماهیان خاویاری در دریای مازندران، قرار گرفتن در شرایط بحران آب، مرگ فلهای ماهیها و لاکپشتها در خلیج فارس، نهمین کشور آلوده کننده محیط زیست و سقوط آزاد در دیگر شاخص های محیط زیستی و سرانجام نفستنگی کمسابقه
در پایتخت ایران و چند شهر بزرگ دیگر کشور تازهترین شواهدی است که نشان
میدهد: طبیعت ایران دچار بیماری و فرسودگی شدید شده و اگر دستش را نگیریم،
دیگر تحمل ایستادن و ماندن را ندارد.
و اگر زمین بخورد و روح درختان و دیگر زیستمندانش برای همیشه به آسمان پربکشد، اگر پلنگهایش مجبور شوند به دکلهای برق پناهنده گردند تا بمیرند، اگر بهشت آبادش را جهنم آباد کردیم، و اگر پرهام هایش چاره ای نداشته باشند تا در خون خود بغلتند تا ندای مظلومیت طبیعت را سردهند؛ شک نکنید که این گناه نابخشودنی نسلی است که اینک در فضای سرزمینی به نام ایران نفس می کشد؛ همان سرزمینی که دارد شادابی خود و مردمانش را گام به گام به قهقرا می برد ... زنهاری که افزون بر یک هزار سال پیش، فردوسی بزرگ به ما داده بود! نداده بود؟
که گردون نگردد بجز بر بهی ؛ به ما بازگردد کلاه مهی
در همین باره، گفتگوی نگارنده را با مونا قاسمیان در سبزپرس بخوانید.

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.