ماهي روي خاك چه ميكند؟!
عباس رجايي، رييس كميسيون كشاورزي، آب و منابع طبيعي مجلس شوراي اسلامي اخيراً پرده از يك بيقانوني بزرگ به بهانهي احداث آزادراه تهران شمال برداشته است كه شگفتي و افسوس نگارنده و بسياري همچون او را به همراه داشته است. ايشان گفتند : «عرض آزاد راه تهران ـ شمال را به جاي 50 متر 150 متر كردهاند و حجم وسيعي از جنگلها را تخريب نمودهاند. ولي زماني كه از وزير سؤال ميكنيم، ميگويد اين كار را كردهايم شايد بعداً بخواهيم توسعه دهيم!»
استدلال جناب وزير راه و ترابري مملكت، حقيقتاً دردناك و غمانگيز است و نشان ميدهد كه تا چه اندازه سرمايههاي طبيعي و بي نظير ما در هيركاني كه در شمار ميراث يگانهي جهاني، مورد توجه يونسكو هم قرار گرفته است، از منظر مردان شماره يك كابينهي دولتي كه بايد پاسدار اجراي درست اصل 50 قانون اساسي باشد، حقير است. از سوي ديگر، عرض 150 متر يعني بيش از 5 برابر عرض پرترافيكترين آزادراه كشور (آزادراه تهران كرج) كه روزانه تا 200 هزار خودرو در آن تردد ميكند. تصورش را بكنيد كه روزانه 200 هزار خودرو بتوانند وارد نوار باريك ساحلي شمال كشور شوند! به راستي چه خواهد شد؟ همين الآن كه چنين بزرگراهي وجود ندارد، در روزهاي تعطيل، رفت و آمد خودروها در اغلب محورهاي مواصلاتي استانهاي شمالي كشور، به ويژه مازندران مختل ميشود! نميشود؟
اما دردناكتر و غمانگيزتر آن است كه چرا بايد اين خبر را پس از مدتها از زبان رييس كميسيون كشاورزي مجلس بشنويم و نه سازماني كه متوّلي حفظ و حراست از جنگلهاي ارزشمند هيركاني – يعني سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور - است؟
چگونه امكان دارد در كشوري كه فقط 7 درصد از خاكش را پوششهاي جنگلي دربرگرفته، اينگونه سهلانگارانه با ارزشمندترين منابع جنگلياش برخورد شود؟ مگر نه اين است كه هماكنون هم سهم سرانهي فضاي سبز دردسترس براي هر ايراني كمتر از يك چهارم ميانگين جهاني آن – يعني فقط دو دهم هكتار است؟
اين در حالي است كه تاکنون مساحتی حدود 3 میلیون هکتار از اراضی ملی برای طرحهای متفاوت واگذار شده و تعهد احياي 25 درصد فضای سبز (يعني: 750 هزار هکتار) توسط مجریان بسيار محترم و كارآفرين! طرحهای تولیدی به اجرا در نیامده است. و باز اين در شرايطي است كه مطابق ماده 15 قانون افزایش بهره وری بايد بیش از 500 میلیون اصله درخت برای احیا و توسعه منابع طبیعی در كشور كاشته شود؛ تكليفي كه مطابق قانون اجراي آن برعهده دولت نهاده شده است.
پسين گفتار:
خواستم به نمونههاي مشابه جهاني اشاره كنم؛ به ماجراهايي نظير اشتوتگارت 21، يا آن همه سختگيري كه در پاركهاي ملي آمريكا نظير يوسميت (Yosemite National Park) اعمال ميشود تا مبادا حتا انتخاب مسير نادرست پيادهروي كوهنوردان منجر به آسيب رسيدن به گلسنگها شود، چه رسد به درختچهها و بوتهها و نهالها و درختانشان ...
اما ديدم، تلاش بيحاصلي است! نيست؟ ما داريم در باره مملكتي صحبت ميكنيم كه پلنگهايش از ترس جان به دكلهاي فشار قوي برق پناه ميبرند!
مملكتي كه رييس سازمان محيط زيستش به دفاع از استخراج و اكتشاف نفت در بزرگ ترين پارك ملي اش در كوير مي پردازد!
مملكتي كه سوختن هزار هكتار از پارك ملي گلستان، مي تواند يك خبر خوش باشد و همه خوشحال باشند كه بيشتر نسوخت!
و مملكتي كه در روز روشن به ديرينهترين باغ اكولوژياش در نوشهر حمله شده و بيش از 11 هزار نهال و درختش در كمتر از 70 دقيقه تخريب ميشود و همچنان آن طبيعتستيزاني كه عامل اين تخريب بودهاند، آشكارا از حركت خود دفاع هم ميكنند؛ در حالي كه تقريباً همهي توان كارشناسي و پژوهشي كشور در حوزه منابع طبيعي و محيط زيست اين عمل را محكوم كرده است!
شما بگوييد: آيا مجالي براي يافتن دريچهاي به نور ميماند؟
به قول حسن اسماعيل زادهي عزيز:
بالا و پایین پریدنم
از شوق ِ زندگی نیست،
ماهی
روی خاک
چه میکند؟
+ نوشته شده در دوشنبه ۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت 10:55 توسط محمد درویش