دریاچه بختگان و یک چشم آبی دیگر!
امروز صبح در راه اداره، گويندهي راديو به روايت خبري پرداخت كه مرا سخت به فكر فرو برد و تا همين لحظه قدرت هر كار ديگري را از من سلب كرد ...

آن گويندهي محترم از سفر يك پژوهشگر اتريشي به ايران سخن ميگفت؛ پژوهشگري كه بسيار نگران سرنوشت درياچهي بختگان فارس است و به رغم كهولت سن، تصميم گرفته است تا نهايت كمك خويش را به مردم و دولت ايران بكند تا بتوانند اين درياچهي بينظير را از خطر خشكيدگي و نابودي نجات دهند.

واپسین نفس های دریاچه - تارنمای داده های علوم زمين
جالب است كه پيش از اين «هاينس لوفلر» استاد 79 سالهي دانشگاه وين، با هزينهي شخصي به مدّت 14 ماه از زيستبومهاي طبيعي ايران بازديد كرده و بيش از 24 هزار كيلومتر از عرصههاي طبيعي وطن عزيزمان را درنورديده است. او با چنان شور و شوقي از طبيعت كشور سخن ميگويد كه گويي رابطهاي افلاطوني با بومسازگانهاي وطن دارد.

گونه هاى كمياب «پليكان خاكسترى» و «لك لك پاقرمز» در تالاب درياچه «بختگان»
آن پروفسور چشم آبي اتريشي البته راست ميگويد: « درياچهي بختگان از معدود چالابهاي حلقومي جهان است كه در زمستان آب شيرين در سمت شرق و در تابستان آب شور در سمت غرب آن جاري است؛ ويژگي ناهمتايي كه به گفتهي لوفلر، در هيچ درياچهي ديگري در جهان نظيرش يافت نميشود.» امّا متأسفانه «به دليل افزايش جمعيت در اين منطقه، توسعهي زمينهاي كشاورزي و مصرف زياد آب، اكنون اين درياچه با خطر جدي روبرو است.»
پروفسور لوفلر با يادآوري ضرورت حفاظت از درياچهي بختگان و نواحي اطراف آن، گفت: «با توجه به آنكه سطح آب اين درياچه به سرعت در حال كمشدن است، بايد برنامهريزي شود كه بخشي از آبي كه به مصرف آبياري زمينهاي كشاورزي اطراف ميرسد، به سمت درياچه جاري شود.»
جالب آنكه وي همچنين از جنگلهاي هيركاني شمال، ارتفاعات مريوان، رشته كوههاي زاگرس، قلهي دماوند، درياچهي هامون و مناطق پيراموني آن به عنوان ديگر مناطق ارزشمند و قابل سرمايهگذاري در ايران ياد كرد.
فرازناي كلام آنكه
اميدوارم حالا كه يك چشم آبي يا مو بور ديگر يادمان انداخته كه بايد قدر بختگان را بدانيم، تحركات جديتري را در اين خصوص شاهد باشيم.
ميماند يك آرزو!
كاش يه بنده خدايي پيدا ميشد و اين پروفسور عزيز يا هر چشم آبي و مو بور ديگري كه شده! را به ديدن درياچهي اروميه هم ميبرد تا يادمان بياندازد كه يك سوّم مساحت درياچهي اروميه هم به شورهزار تبديل شده و اگر مديريت آب در آذربايجان شرقى به همين وضع باشد، تا 20 سال آينده اين درياچه كاملاً خشك خواهد شد.
راستي ما ايرانيها چرا اينگونه شدهايم؟! و چرا بايد حتماً يه نفر از آن سوي آب يادمان بياندازد كه ما صاحب ثروتي ارزشمند هستيم كه قدرش را نميدانيم!
پيوست:
اين مصاحبه هم به نظر خواندني ميرسد! رضا اميرخاني ميگويد: تعداد نویسندههایمان بیشتر از تعداد کتابخوانهایمان است!
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.