بايد از يك دوست عزيز و ناديده‌ي كاشمري، «حمیدرضا بي‌تقصير» تشكر كنم. انسان دردآشنا و اهل قلمي كه دلش با مردمان بالادست است و هنوز مي‌تواند روشني باغچه را ببيند و در زيبايي‌اش شناور ماند؛ واژه‌نويسي كه در چهارمين دهه از زندگيش، كمتر نقطه‌اي از ايران مانده كه هنوز نديده باشد و كمتر فرهنگي را نشناخته رها كرده است ...

     او يك پدربزرگ دارد (داشت) كه «باباحاجي» مي‌نامش و گمان برم بايد در برابر دانش تجربي اين پدربزرگ عزيز كلاه از سر بردارم و برداريم و اميدوار باشيم كه ما - به اصطلاح – متخصصين اين حوزه از علم، بيش از گذشته از دانش بومي مردمان اين خاك ارزشمند، سود بريم.
باباحاجي مي‌گويد:
     اگر دامدار‌ها حرمت صحرا را می‌داشتند، حالا اطراف سرسبزتر بود.
    باباحاجي حرف‌هاي بيشتري هم زده است، دوست دارم آن حرف‌هاي ساده اما دلنشين و ژرف را نيز بخوانید.