به استقبال روز جهاني مقابله با بيابانزايي و خشكسالي - 4
همان طور كه اشاره شد، سالي كه در آن قرار داريم به پيشنهاد دبيركل سازمان ملل متحد، نام «بيابان و بيابانزايي» را بر پيشانياش دارد. بيابانزايي سوّمين چالش پيش روي بشر در هزارهي سوّم لقب گرفته و به جرأت ميتوان ادعا كرد كه بيش از هر عامل مستقّلِ مخرّب و كاهندهي ديگري، مقبولترين آرمان زمانهي معاصر، يعني «توسعهي پايدار» را با چالشي جدي مواجه ساخته و شعارهاي دولتي دستيابي به آن را به سخره گرفته است. در اين ميان، تهديد بيابانزايي در ايرانزمين، كشوري كه ابعاد آسيبپذيري و ناپايداري عرصههاي طبيعياش از هميشه بحرانيتر به نظر ميرسد، نهتنها در سطح منطقه كه در تمامي كرهي زمين و در مقايسه با اغلب كشورهاي جهان پيشبرندهتر و خطرسازتر مينمايد. سيطرهي 7/89 درصدي سرزمينهاي خشك، كمبود فاحش ريزشهاي آسماني به نسبت ميانگينهاي جهاني، پراكنش ناهنجار مراكز جمعيتي و عدم تناسب آن با اندوختههاي آبي كشور، ضريب تغييرات فاحش اقليمي آن از ميانگينهاي درازمدّت سالانه، وجود شناسههاي غيرقابل انكار فقر در تمامي ابعاد پنجگانهي پايداري (بومشناختي، سكونتگاهي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي)، به همراه ميل شديد كشور به توسعه و جبران عقبماندگيهاي اغلب تحميلشدهي ماضي به هر قيمتي ، بخشي از مهمترين دلايل شتاب ويرانگر بيابانزايي در گسترهي زادبوم مشترك و عزيز ماست. با اين وجود، بر اين باوريم كه نفرت ما از بيابانزايي، نبايد منجر به تزلزل اراده و كاهش علاقهي ما در حفظ و پايداري بيابانها و كويرهاي منحصربه فرد كشور شود. چرا كه همين سرزمينهاي خشك و همين بيابانها و كويرهاي سوزان و پهناور كه در برهنگي شايد نظير نداشته باشند، از ثروتهايي ديگر و كمتر شناخته شده بهرهمند هستند كه در مقايسه با چيزي كه به واسطهي دارابودنشان از دست دادهايم، بسيار عظيم و گرانسنگ هستند؛ ثروتها و مزيتهايي كه براي ديدن و بهرهگيري از آنها فقط كافي است از آنجايي كه هميشه ايستادهايم، تكان خورده و منظر ديدمان را تغيير دهيم. دستاوردي كه طنين نزديك شدن گامهايش را با نامگذاري سال 2006 با عنوان «بيابان و بيابانزايي» به خوبي ميشود شنيد.
ادامه دارد ...