اگر وبلاگستان فارسي دختر بود، امروز جشن تكليفش بود! نبود؟
زمان زيادي نيست كه وبلاگ متولد شده است. شايد با اندكي ارفاق بتوان اين
زمان را تا سال 1994 به عقب برد كه ميشود 16 سال. اما حقيقت اين است كه تا
پيش از آغاز سال 2000، مجموع وبلاگهاي فعال در اينترنت از عدد 23 فزوني
نگرفته بود. در صورتي كه اينك برخی آمارها میگویند: روزانه حدود 75 هزار وبلاگ جديد متولد ميشود و مجموع وبلاگ های موجود از مرز یکصد و بیست میلیون هم گذشته که دست کم دو میلیون از آنها را ایرانی ها می گردانند.
چنين است كه وقتي به آغاز وبلاگنويسي فارسي، يعني 16 شهريور 1380 نگاه كنيم و تولد وبلاگ سلمان را آغاز حيات زبان فارسي در دنياي مجازي بدانيم؛ آنگاه درخواهيم يافت كه وبلاگ سلمان شايد يكي از هزار وبلاگ نخستيني است كه در جهان آفريده شد و در طول اين 9 سال فعاليت، زبان فارسي توانست با كسب رتبه چهارم (بعد از زبانهاي انگليسي، پرتقالي و لهستاني) نشان دهد كه ايرانيها بسيار بيشتر از ديگر هم نوعان پرشمارتر خويش تمايل به نوشتن و تبادل افكار و ديده شدن دارند.
اما حقيقتاً اين همه شور و شوق و اشتياق ايرانيان براي بهره بردن از اين تريبون مجازي از كجا ميآيد؟ آيا ميشود همهي آن را به فضاي امنيتي و سانسور حاكم در رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري داخل كشور مرتبط دانست يا چيزي فراتر را بايد مدنظر قرار داد؟ چيزي در حد تابوهاي غيررسمي و كليشههاي مرسوم حاكم بر مناسبات فرهنگي و اجتماعي و مذهبي و ...
نگارنده بر اين باور است كه براي يافتن پاسخي درخور به پرسش پيشگفته نياز است تا جامعهشناسان، روانشناسان و ديگر متخصصان مرتبط مطالعات و پژوهشهاي گستردهتري كرده و به آسيبشناسي شتاب حيرتانگيز رشد وبلاگستان فارسي در محيط نت بپردازند.
با اين وجود، محمّد درويش ترجيح ميدهد تا بهانهي دلپذيرتري را براي ترسيم دلايل اين اشتياق باور كند؛ بهانهاي كه سبب شد تا مهاربيابانزايياش هم از 12 فروردين 1384 كليد خورده و با انتشار 1989 يادداشت در طول 1986 روز فعاليت، به آنجا برسد كه در سال جاري، بتواند رتبه سوم را در بين محبوبترين وبلاگهاي محيط زيستي جهان كسب كند. وبلاگي كه دست كم در طول يك سال گذشته، هرگز كمتر از 7 هزار بار در روز صفحاتش باز نشده است.
اما آن بهانهی دلپذیر چیست؟
آن بهانه، «جاذبهي سرعت» و اشتياق دانستن است! سرعت ارتباط بين آنچه كه در ذهن داري با آگاهي از پندار مخاطبينت از محتواي آن؛ با كمترين واسطه و زمان ممكن.
كافي است نگاهي به روند فرساينده و اغلب وقتگير انتشار مقالات و يادداشتهاي علمي/ تحليلي در نشريات مرتبط بياندازيم تا متوجه كيمياي سرعت و سهولت ارتباط در وبلاگستان گرديم.
از اين منظر شايد بتوان، خدمتي را كه وبلاگ به غناي ظرفيتسازي فرهنگي در جامعه كرده است را بيرقيب با هر رسانهي ديگري دانست؛ آن هم در حالي كه اين دخترك دل رباي مجازي تازه ميرود تا مرز 9 سالگي را سپري كرده و جشن تكليف بگيرد ... و هنوز راه درازي دارد تا به يك زن كامل و مادري زايا بدل شود.
باشد که من و تو دست لطیفش را گرفته و با سعهی صدری بیشتر اجازه دهیم تا طنازیهای جوانیاش را کرده و جامعه را به شوق و شور و شعور برساند.
چنين است كه وقتي به آغاز وبلاگنويسي فارسي، يعني 16 شهريور 1380 نگاه كنيم و تولد وبلاگ سلمان را آغاز حيات زبان فارسي در دنياي مجازي بدانيم؛ آنگاه درخواهيم يافت كه وبلاگ سلمان شايد يكي از هزار وبلاگ نخستيني است كه در جهان آفريده شد و در طول اين 9 سال فعاليت، زبان فارسي توانست با كسب رتبه چهارم (بعد از زبانهاي انگليسي، پرتقالي و لهستاني) نشان دهد كه ايرانيها بسيار بيشتر از ديگر هم نوعان پرشمارتر خويش تمايل به نوشتن و تبادل افكار و ديده شدن دارند.
اما حقيقتاً اين همه شور و شوق و اشتياق ايرانيان براي بهره بردن از اين تريبون مجازي از كجا ميآيد؟ آيا ميشود همهي آن را به فضاي امنيتي و سانسور حاكم در رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري داخل كشور مرتبط دانست يا چيزي فراتر را بايد مدنظر قرار داد؟ چيزي در حد تابوهاي غيررسمي و كليشههاي مرسوم حاكم بر مناسبات فرهنگي و اجتماعي و مذهبي و ...
نگارنده بر اين باور است كه براي يافتن پاسخي درخور به پرسش پيشگفته نياز است تا جامعهشناسان، روانشناسان و ديگر متخصصان مرتبط مطالعات و پژوهشهاي گستردهتري كرده و به آسيبشناسي شتاب حيرتانگيز رشد وبلاگستان فارسي در محيط نت بپردازند.
با اين وجود، محمّد درويش ترجيح ميدهد تا بهانهي دلپذيرتري را براي ترسيم دلايل اين اشتياق باور كند؛ بهانهاي كه سبب شد تا مهاربيابانزايياش هم از 12 فروردين 1384 كليد خورده و با انتشار 1989 يادداشت در طول 1986 روز فعاليت، به آنجا برسد كه در سال جاري، بتواند رتبه سوم را در بين محبوبترين وبلاگهاي محيط زيستي جهان كسب كند. وبلاگي كه دست كم در طول يك سال گذشته، هرگز كمتر از 7 هزار بار در روز صفحاتش باز نشده است.
اما آن بهانهی دلپذیر چیست؟
آن بهانه، «جاذبهي سرعت» و اشتياق دانستن است! سرعت ارتباط بين آنچه كه در ذهن داري با آگاهي از پندار مخاطبينت از محتواي آن؛ با كمترين واسطه و زمان ممكن.
كافي است نگاهي به روند فرساينده و اغلب وقتگير انتشار مقالات و يادداشتهاي علمي/ تحليلي در نشريات مرتبط بياندازيم تا متوجه كيمياي سرعت و سهولت ارتباط در وبلاگستان گرديم.
از اين منظر شايد بتوان، خدمتي را كه وبلاگ به غناي ظرفيتسازي فرهنگي در جامعه كرده است را بيرقيب با هر رسانهي ديگري دانست؛ آن هم در حالي كه اين دخترك دل رباي مجازي تازه ميرود تا مرز 9 سالگي را سپري كرده و جشن تكليف بگيرد ... و هنوز راه درازي دارد تا به يك زن كامل و مادري زايا بدل شود.
باشد که من و تو دست لطیفش را گرفته و با سعهی صدری بیشتر اجازه دهیم تا طنازیهای جوانیاش را کرده و جامعه را به شوق و شور و شعور برساند.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۹ ساعت 2:5 توسط محمد درویش

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.