در دومین بخش از ماجرای پل، به این بزنگاه رسیدیم که آیا هیگینز یک پیش‌گو بود، یک رمال بود و یا یک آینده‌نگر؟ آینده‌نگری که برای آینده‌نگری‌هایش، کار زیاد دشواری هم برعهده نداشته است! کافی است به برخی از رخدادها و تصمیم‌ها و سلیقه‌ها در جهان دقت می‌کرد که کرد!
    زیرا شايد هيچ گاه چون امروز، يعني در آغاز دومین دهه از سده‌ی بيست‌ و يكم ميلادي، چهره‌ی جهان از غم آوارگي‌ها، نسل‌كشي‌ها، تجاوزها، عملیات انتحاری و جنگ‌هاي داخلي در عراق، افغانستان، فلسطين، سودان، پاکستان، كشمير، هائيتی، روآندا، سومالی و پاره‌هايي ديگر از زيستگاه هايش، چنين افسرده و چروكيده نبوده است؛ 1.5 ميليارد فقير گرسنه، 13.5 ميليون آواره‌ی جنگي و ده ها هزار كشته، دستاورد خجلت‌بار تمدّن بشري در سپيده‌دم سوّمين هزاره‌ی پس از ميلاد مسيح(ع) است؛ تمدّني كه از آغاز شكوفايي‌اش در پنج هزار سال پيش تاكنون، وارث 14 هزار جنگ و قتل عام چهار ميليارد انسان بوده و هم-اکنون نيز به طور متوسط شاهد 20 جنگ مسلحانه در روز است؛ تمدنی که شهروندان پسامدرن آن، هر 40 ثانیه و به صورتی داوطلبانه زنگ خودکشی را به صدا در‌آورده و خود را به آن سوی انفجار بزرگ می‌رسانند! غافل از این که اخیراً ثابت شده که شاید اصلاً انفجار بزرگی هم در کار نبوده است!! از طرفي بحران‌هاي زيست‌محيطي، هيچ زمان چون امروز، مرگ‌آفرين و بنيان‌كن نشان نداده و هيچ گاه اُفول اندوخته‌هاي طبيعي و ذخيره‌گاه هاي ژنتيك جهان تا بدين‌ حد، شتاب نگرفته بودند؛ کافی است نگاهی به دسته گل بی پی در خلیج مکزیکو بیاندازیم و یا به بزرگترین فاجعه‌ی قرن در رخداد سیل پاکستان دقت کنیم؛ سرزمینی که تحمل این همه آدم را دیگر ندارد. افزون بر آن، دست‌كم سالي يكصد ميلياردتن مواد آلوده‌كننده در هوا، آب و زمين پخش مي‌شوند و آخرين برآوردها حكايت از آن دارد كه بيش از 5 ميليارد هكتار از سرزمين‌هاي جهان، يعني عرصه‌اي به وسعت 5 برابر كشور پهناور كانادا، از جريان‌هاي بيابان‌زايي آسيب‌ ديده و دچار اُفت توان توليد شده‌اند و هم‌اكنون با شتابي معادل 50 ميليون هكتار در سال (5 برابر مساحت استان اصفهان)، بر وسعت سرزمين‌هاي متأثر از بيابان‌زايي در جهان افزوده مي‌شود؛ رويدادهايي كه خود به شكلي ديگر سيماي زمين را فرتوت‌تر از آنچه كه هست، نشان خواهند داد.

    چگونه است که در پی ايجاد ارتباط با موجودات احتمالی آن سوی منظومه‌ی شمسی بر می آييم و خواستار درک جهانی با فاصله‌ی 14 ميليارد سال نوری از خويش هستيم، امّا در مهارِ روند شتابناک پيدايش و شيوع امراض جديد و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره گرِ اين حقيقت تلخ باشيم که مرگ و ميرِ ناشی از ابتلا به ویروس  HIV در طول دهه‌ی گذشته 6 برابر رشد کند؟ اصلاً مگر می توان تولّد 60 ميليون انسان بیگناه حامل اين ويروس مرگ آفرين را در زمانه‌ی حاضر ناديده گرفت؛ انسان‌هايي که اين بخت را داشتند تا 3 هزار سال پس از افلاطون به دنيا آيند و سزاوارتر آن بود که از موهبت رفاهی سود جويند که می توانست تمدّن برایشان به ارمغان آورد، نه سمّی که در جانشان دميده شد! و مگر مي‌شود از شنيدن اين خبر اندوهگين نشد: "در صورت ادامه‌ی روند كنوني، تا پايان قرني كه در آن هستيم؛ نسل بيش از نيمي از 1750000 (يك ميليون و هفتصد و پنجاه هزار) گونه‌ی زيستمندي كه اينك در جهان يافت مي‌شوند، براي هميشه نابود خواهند شد".

    چنين دريافت‌هايي نشان مي‌دهند، تا چه اندازه پيش‌بینی هيگينز به واقعيت نزديك بوده است. امّا چگونه؟ چگونه شهروندي از كره‌ی خاك كه چون بقيه‌ی شهروندان، به شدّت در بند زمان اسير است، توانسته چنان دقيق از آينده خبر دهد؟ آيا او انساني فرازميني يا نابغه بوده است؟!


ادامه دارد ...