به استقبال روز جهاني مقابله با بيابانزايي و خشكسالي - 1
و سرانجام هفدهم ژوئن از راه رسيد؛ آن هم در چه زماني! روزي كه 140 ميليون چشم ايراني تنها و تنها به يك مستطيل سبز نگاه ميكنند و به دشواري بتوان پنداشت كه موضوع ديگري بتواند توجه آنها را از تب فوتبال ايراني منحرف كند. چه ميشود كرد؟! اين هم يكي ديگر از بدشانسيهاي كساني مثل نگارنده است كه اميد دارند با برگزاري چنين روزهايي و زنهارهاي پررنگتر رسانهاي بتوان هم توجه شمار بيشتري از عامه را به خطر بيابانزايي جلب نمود و هم اعتبارات افزونتري را از سوي مديران حكومتي به اين حوزه سرازير كرد. طفلكي روز جهاني محيط زيست كه به نظر ميرسد از روز جهاني مقابله با بيابانزايي هم بدشانستر بوده و همواره در ايران مصادف است با عزاي عمومي (15 خردادماه) و در آن روز از هر چيزي ميتوان سخن گفت، جز محيط زيست! هرچند تقارن روز محيط زيست در ايران با عزاي عمومي، با توجه به نابخرديها و ظلمهاي فراواني كه در حق زيستبوم رنجورمان روا داشتهايم، آنچنان هم بيتناسب و نامأنوس به نظر نميآيد!
تنها ميماند يك آرزو!
آرزوي اينكه تيم فوتبال ما در برابر پرتقال بتواند يكي از بهترين بازيهاي خود را در طول حياتش به نمايش گذاشته و خاطرهي 27 خرداد 1385 را چون 8 آذر 1376 (روز حذف استراليا – حماسه ملبورن) تا مدتها در ذهن و جان ايرانيها زنده نگه دارد و بدين سان، دستكم روز جهاني مقابله با بيابانزايي و خشكسالي، مصادف شود با سالگرد روزي كه در آن ميليونها ايراني تا صبح در خيابانها ماندند و به جشن و پايكوبي پرداختند.
با اين وجود، همچنان اصرار دارم كه ما فقط مجازيم از هيجان فوتبال، انرژي مثبت گرفته و به محيط مان تزريق كنيم و نبايد در اثر شكست احتمالي، همه چيز را پايان يافته فرض كرد و خداي ناكرده به قهرمانان وطن، بيحرمتي روا داريم.
و اينك بعد از اين مقدمهي فوتبال بياباني! ميكوشم تا مجموعه گفتارهايي را به مناسبت اين روز منتشر سازم.