آی زندگی! چهره ی رنگیت پیدا بود ...
یه موقعهایی، یه عکسهایی، یه آدمایی را
میتونه ببره تا اوج سرخوشی، تا منتهای کودکی، تا انتهای زندگی ...
این عکس، اون بچهها، آن دامنههای پرهیبت سنگی در کنار صنوبرهایی که هرگز با هم دشمن نیستند و اردک هایی که از آدم ها نمی ترسند ... همه ی آن چیزی است که برای زندگی به آن نیاز داریم! نداریم؟
به خصوص اگر آن بند ِ رخت ِ رنگی هم باشد! نه؟
درود بر خالق هنرمند این شکار رؤیایی ... شکاری که از پس آن، چهره ی رنگی زندگی به آدم چشمک میزند! نمیزند؟
این عکس، اون بچهها، آن دامنههای پرهیبت سنگی در کنار صنوبرهایی که هرگز با هم دشمن نیستند و اردک هایی که از آدم ها نمی ترسند ... همه ی آن چیزی است که برای زندگی به آن نیاز داریم! نداریم؟
به خصوص اگر آن بند ِ رخت ِ رنگی هم باشد! نه؟
درود بر خالق هنرمند این شکار رؤیایی ... شکاری که از پس آن، چهره ی رنگی زندگی به آدم چشمک میزند! نمیزند؟
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۹ ساعت 9:52 توسط محمد درویش