به دنبال انتشار گزارشی که از آخرین ملاقاتم با پدر محیط زیست ایران – اسکند فیروز – داشتم. ایشان لطف کرده و از ینگه دنیا ایمیلی برایم ارسال داشتند تا تذکر دهند که بر خلاف آنچه من از سخنان ایشان برداشت کرده‌ام، به هیچ وجه با بیابان‌زدایی مخالف نیستند و آن را توصیه هم می‌کنند!
    می‌دانم، اندکی شگفت‌آور است! نیست؟ منتها نخست به توضیح استاد توجه فرمایید تا منظور ایشان را از بیابان‌زدایی بهتر درک کنیم:
    ایشان نخست با تأکید می‌گویند: "به نظر من کویر (یعنی کویر اصلی که از نزدیک تهران تا وسط خراسان امتداد دارد)، یک پدیده‌ی خاصی است در کشور عزیزمان، نه یک محیط بد که باید زدود. "
    آنگاه با جدا کردن کویر طبیعی کشور، می‌گویند: اما ابداً با بیابان‌زدایی مخالف نیستم؛ بلکه باید تأکید کرد که در بسیاری از مناطق خشک و با ارزش کشور ما که به دست انسان‌ها (و گاه بارش کم و ممتد)، تخریب شده‌اند، بیابان زدایی تنها راه چاره و مقابله است. به عبارت دیگر، بیابان‌زدایی کار بسیار نیکی‌ است  و بلکه خود من در این مورد تا حدی پیش قدم بودم و حتا یک کنفرانس بزرگی را در جهت پیشبرد بیابان‌زدایی، با کمک سازمان ملل متحد در سال 1354 در تهران برگزار کردم.

    سپس، ایمیل زیر را برای استاد نوشتم:

    سلام و درود بر استاد عزیز، اسکندر فیروز
    قدردان توجه و محبت شما هستم و البته آنچه که من انجام دادم، کمترین کاری است که هر علاقه مند به حوزه محیط زیست باید برای استادی چون شما انجام دهد.
    در مورد اصطلاح "بیابان‌زدایی" باید عرض کنم که بنده متوجه منظور شما هستم. شما هم اعتقاد دارید که باید آن عرصه‌هایی که به علت فشارهای نابخردانه آدمی یا مدیریت نادرست توان بوم شناختی (اکولوژیک) خود را از دست داده و سیمای بیابانی یافته‌اند را دوباره ترمیم کرده و به قول شما "بیابان‌زدایی" کنیم.
    راست آن است که  معادل انگلیسی این عمل را combating desertification می‌گویند که به معنای مقابله با بیابان زایی است و نه بیابان زدایی.  یعنی آنها نمی‌گویند: combating desert، زیرا بیابان هم مانند هر بوم سازگان (اکوسیستم) طبیعی دیگر واجد تنوع زیستی خاص خود است و در جایی که به صورت طبیعی حضور دارد، بهترین پاسخ به شرایط زیست بوم است. آنچه که خطرناک است، بیابان‌زایی است که باید با آن مقابله کرد.
    جسارتاً در همین موضوع می‌توانید این یادداشت‌ها را مطالعه فرمایید:

http://darvish100.blogfa.com/post-208.aspx
http://darvish100.blogfa.com/post-875.aspx


http://darvish100.blogfa.com/post-213.aspx

http://darvish100.blogfa.com/post-212.aspx

    درود بر شما و مشتاق دیدار مجددتان هستم.


    و در نهایت، امروز این ایمیل را از استاد اسکندر فیروز دریافت کردم:

    آقای مهندس درویش عزیز
    از ایمیل شما متشکرم. و البته از قرائت بلاگ‌های شما نیز استفاده زیاد کردم. درست پیش از کنفرانس تهران (در 1354) برای استاندارد کردن دو کلمه‌ی انگلیسی مربوط به بحث ما، در سازمان ملل تصمیم گرفته شد: "desertification" و "dedesertification" مورد استفاده قرار گیرد. به هر حال، خواهش من این است که محبت کنید بنویسید که "با بیابان‌زدایی بسیار موافقم، اما قسمت‌هایی از کویر بزرگ را پدیده‌ای ویژه و ملّی می‌دانم و در خور توجه و حفاظت هستند." موجب سپاس من خواهد بود.
    در انتظار دیدار شما
    اسکندر فیروز


    خواستم بگویم:
    درود بر اسکندر فیروز عزیز که به رغم نشستن گرد پیری و بازنشستگی، همچنان موشکافانه مسایل محیط زیست را دنبال کرده و اینگونه سزاوارانه عکس‌العمل نشان داده و حساسیت به خرج می‌دهند.
    کافی است سلوک ایشان را با اغلب مدیران کشور در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست مقایسه کنید و عملکرد آنها را پس از پایان دوره مأموریت‌شان در این حوزه بسنجید تادریابید که چنین رفتاری تا چه اندازه کیمیا و ارزشمند است. مثلاً آیا کسی از خانم فاطمه واعظ جوادی خبر دارد؟ آیا در طول یک سالی که ایشان از سمت ریاست سازمان حفاظت محیط زیست کنار رفته‌اند، در جایی اظهارنظری در باره‌ی محیط زیست از نامبرده شنیده یا خوانده‌اید؟
    و البته باید اعتراف کنیم که شوربختانه از این مثال‌ها فراوان است! نیست؟