در ادامه‌ی یادداشت پیشین، در این بخش مشروح گزارش تأمل‌برانگیز، دقیق و زنهاردهنده‌ی دکتر ابراهیم عزیزخانی را به همراه پیشنهاد‌هایی برای گریز از بحران می‌خوانیم؛ بحرانی که اگر طنین مرگبارش را جدی نگیریم، بدل به ناقوسی کرکننده شده که می‌تواند کمر طبیعت ایران را بشکند و بزرگترین ذخیره‌گاه طبیعی آب در کشور را با چالشی بنیان‌کن مواجه سازد.

    بلوط‌ها در ایران چه می‌گویند؟
    در ايران بلوط مهمترين و فراوانترين گونه‌ی درختي موجود در غرب کشور، به ويژه در منطقه زاگرس محسوب می‌شود. سلسه جبال زاگرس، وسيع‌ترين و اصلي‌ترين رويشگاه گونه‌هاي مختلف بلوط در ايران بوده و به همين دليل اين منطقه از اهميت بسيار ويژه‌اي برخوردار است. يوناني‌ها، از دير باز، پشتکوه کنوني را که ايرانيان پاطاق مي‌گويند، به نام زاگرس مي‌ناميدند. اين نام به مرور زمان به سرتاسر کوه‌هايي که در دنباله کوه‌هاي ارمنستان، از منتهي اليه شمال غربي ايران آغاز و سپس غرب و جنوب غرب ايران را طي مي‌کند تعميم داده شد. اين کوه‌ها مانند قوس بزرگي سراسر غرب، جنوب غربي و جنوب ايران را فرا گرفته و در شمال تنگه هرمز به کوه‌هاي مرکزي و همچنين رشته کوه‌هاي بشاگرد مي‌پيوندد. در مورد وسعت اين منطقه (بسته به اينکه نقطه ابتدا و انتهاي آن را چه محلي در نظر گرفته باشند) اختلافاتي بين محققين وجود دارد برخي، طول متوسط آن را حدود 1150 کيلومتر و عرض متوسط آنرا حدود 75 کيلومتر تخمين زده اند که از جنوب پيرانشهر (واقع در آذربايجان غربي) با طول جغرافيايي 45 درجه و عرض جغرافيايي36 درجه شروع و در جنوب و جنوب شرقي (در حوالي ميان جنگل در جنوب شيراز) با حد پاييني 52 درجه و 30 دقيقه طول جغرافيايي و 29 درجه عرض جغرافيايي پايان مي‌يابد (فتاحي1373). در صورتيکه رشته کوه‌هاي آذربايجان غربي را نيز متعلق به رشته کوه‌هاي زاگرس بدانيم طول تقريبي آن به حدود 1700 کيلومتر خواهد رسيد. براي سهولت بررسي، منطقه زاگرس را بر اساس رويشگاه بلوط که گونه گياهي اصلي در اين ناحيه است، به دو ناحيه زاگرس شمالي و جنوبي تقسيم کرده‌اند. ناحيه زاگرس شمالي رويشگاه خاص Quercus infectoria بوده و در برخي از مناطق با Q. brantii يا Q. libani و يا هر دو گونه در هم مي‌آميزد. اين بخش از زاگرس، استان‌هاي آذربايجان غربي، کردستان، قسمت‌هاي معيني از استان کرمانشاه و لرستان را در بر مي‌گيرد. در مقابل، زاگرس جنوبي رويشگاه خاص گونه Q. brantii بوده و شامل استان‌هاي ايلام، خوزستان، کهکيلويه و بوير احمد، فارس، اصفهان و چهار محال بختياري است. زاگرس شمالي داراي اقليم نيمه مرطوب و خنک و زاگرس جنوبي گرم و خشک است .
    بر اساس مطالعاتي که توسط رايت و ساير محققين صورت گرفته جنگل‌هاي بلوط منطقه زاگرس حدود 5500 سال پيش تشکيل و به حالت کليماکس رسيده‌است. جنگلي که در اين ناحيه بوجود آمده يک جنگل شاخص خشک و نورپسندي است که بيشتر از درختان پست با تاج پهن تشکيل شده‌اند، ارتفاع اين درختان بندرت به بيش از 15-10 متر مي‌رسد. جنگل‌هاي بلوط زاگرس جنگلي کوهستاني و مقاوم به سرما است(شهسواري 1373).

    در مورد وسعت اين جنگل‌ها اختلاف نظرهاي زيادي بين محققين وجود دارد، به عنوان مثال ثابتي (1356) مساحت جوامع بلوط منطقه زاگرس را 4 ميليون هکتار، تره گوبو و مبين (1348) مساحت جنگل‌هاي بلوط غرب را 2848000 هکتار و شريعت نژاد و ابراهيمي رستاقي (1375) مساحت جنگل‌هاي حوزه رويشي زاگرس را 5052000 هکتار گزارش نموده‌اند. علاوه بر آن بر اساس آمار رسمي منتشر شده در برنامه پنج ساله توسعه کشاورزي سال 1365-1361 مساحت اين جنگل‌ها حدود 2/5 ميليون هکتار برآورد کرده بودند در حالي که 4-3 سال بعد سطح آن را حدود 5/3 ميليون هکتار اعلام کردند (فتاحي1373).

    گونه‌هاي مختلف بلوط نسبت به تغييرات آب و هوايي حساس، ولي در مجموع جنس بلوط سازش اکولوژيک و ميزان بردباري بسيار زيادي داشته بطوريکه تغييرات درجه حرارت را در گستره 31- تا 45+ درجه سانتيگراد و بارندگي 250 تا 1000 میلی‌متر را تحمل مي‌کنند. مناسب‌ترين زيستگاه بلوط مناطقي با بارندگي 350 تا 750 میلی‌متر بوده که در آن بيشترين گسترش را دارد. رويشگاه گونه‌هاي اين جنس از جلگه تا ارتفاع 2700 متر از سطح دريا گسترش داشته و هر چه اقليم خشک‌تر مي‌شود، درختاني کوچکتر و با قطري کمتر ايجاد مي‌شوند. از نظر خاک گونه‌هاي اين جنس روي خاک‌هاي عميق و حاصلخيز تا خاک‌هاي سطحي و کم عمق و اکثراً روي خاک‌هاي قليايي رشد مي‌کنند. در مورد تعداد گونه و زير گونه‌هاي بلوط در منطقه زاگرس اختلاف نظرهاي زيادي بين محققين مختلف (بوبک 4، ثابتي 17، تره گربوف 3، رشينگر 7، جوانشير 27، قهرمان 7 و طباطبايي 26) وجود دارد ولي توافق عمومي بر وجود سه گونه مهم بلوط (Quercus infectoria، Q. brantii و Q. libani) در اين منطقه است (جزيره‌اي و ابراهيمي رستاقي 1382). در غرب ايران، به طور کلي سه گونه اصلي و مهم بلوط به نامهاي، بلوط ايراني Quercus persica  ( در بعضي از منابع با نام  Q. brantii از آن ياد مي‌کنند)، گونه Q. infectoria  و گونه Q. libani وجود دارد. گونه Q. libani  خاص مناطق مرتفع با خاک‌هاي حاصلخيز و عميق بوده و گسترش آن از آخرين حد شمالي زاگرس شروع و تا پايان يافتن محدوده جنگل‌هاي مريوان (هم مرز با پاوه در استان کرمانشاه) خاتمه مي‌يابد. گونه Q. infectoria از شمال غربي زاگرس تا منطقه گهواره در استان کرمانشاه گسترش يافته و بعد به صورت لکه‌هاي بسيار کوچک و پراکنده در استان لرستان به چشم مي‌خورد. Q. brantii از شمال غربي تا جنوب شرقي سلسه جبال زاگرس و در تمام جهات، ارتفاعات و روي انواع خاک‌ها گسترش دارد (نقشه شماره 1) بعبارت ديگر، اين گونه نسبت به دو گونه قبلي از بردباري و نرمش اکولوژيک بيشتري برخوردار است .
    گونه بلوط Quercus brantii تنها گونه بلوط موجود در سه استان ايلام، كهكيلويه و بويراحمد و فارس است، از اين رو به طور مختصر برخي از ويژگي‌هاي آن در اينجا معرفي مي‌گردد.

    گونه بلوط Quercus brantii
    اين گونه داراي اسامي مترادفي مانند  Q .persica, Q.baneica, Q. globularis, Q. saii و Q. ungeri است. در زبان فارسي با نام بلوط ايراني يا برو، ولي در مناطق مختلف به اسامي محلي متفاوتي مانند شکين، هلوين، بلي، بلو و داربرو ناميده مي‌شود. بلوط ايراني درختي بزرگ با ارتفاع متوسط حدود 8 متر (گاهي ارتفاع آن به 20 متر نيز مي رسد) با برگهايي يکنواخت و تخم مرغي با حاشيه دندانه‌اي شکل مي‌باشد (تصاویر یک تا سه) اين گونه وسيع ترين پراکنش را بين گونه‌هاي جنس بلوط در حوزه رويشي زاگرس دارا بوده و از دره سيلوانا در آذربايجان غربي تا ارتفاعات جنوبي روستاهاي دادنجان و چنار سوخته شهرستان فيروز آباد فارس گسترش دارد. رويشگاه آن منحصر به کشور ما نبوده و علاوه بر ايران در کشورهاي عراق، سوريه، لبنان و ترکيه نيز جود دارد. از نظر نيازهاي اکولوژيکي، عموماً روي خاک‌هايي با منشاي تشکيلات آهکي و pH قليايي فاقد آبشويي، آهک و رس استقرار يافته‌است. خاک اين رويشگاهها عموماً کم عمق تا نسبتاً عميق بوده و از تکامل خوبي برخوردار نمي‌باشند. در مقايسه با گونه Q. infectoria از بردباري بيشتري در قبال خاک برخوردار است. نياز رطوبتي اين گونه نيز نسبت به گونه Q. infectoria در حوزه رويشي زاگرس کمتر بوده و از دامنه بردباري رطوبتي بيشتري برخوردار است. حداقل ارتفاعي که اين گونه در آن مشاهده شده‌است حدود 450 متر (گدارلندر مسجد سليمان) و حداکثر آن حدود 2600 متر از سطح دريا (ارتفاعات لته کال ياسوج) بوده‌است. ولي رويشگاه بهينه آن از نظر ارتفاعي بين 1000 تا 2000 متر از سطح دريا مي‌باشد که در اين ارتفاع به صورت خالص ظاهر مي‌شود. علاوه بر موارد ذکر شده، يکي از ويژگي‌هاي بسيار مهم اين گونه، که نقش بسيار اساسي در بقاي آن داشته قدرت خارق‌العاده جست‌زني آن ( به دو صورت پاجوش و ريشه جوش) است (جزيره‌اي و ابراهيمي رستاقي 1382).

    استان‌هاي مورد بررسي
    در اين بازديد وضعيت خشكيدگي بلوط‌هاي سه استان ايلام، كهكيلويه و بويراحمد و فارس از نظر نوع و ميزان آلودگي مورد بازديد قرار گرفت. بررسيهاي انجام شده در هر سه استان مذكور نشان داده كه علايم آلودگي در اين مناطق مشابه و شامل خشكيدگي سرشاخه‌ها، خشكيدگي درخت، جداشدن پوست درخت، تيره و سياه شدن محل‌هاي آلوده زير پوست، سوراخ هاي روي تنه و ترشح شيره گياهي در محل‌هاي آلوده بود.

    آفات بلوط
    صرف نظر از مجموعه عوامل غير زنده و دخالتهاي غير عالمانه انسان كه موجب خسارت به پوششهاي گياهي كشور مي‌شوند، بندپايان و به ويژه حشرات از مهمترين عواملي هستند كه در شرايط نامطلوب اكوسيستمي (به ويژه تنشهاي رطوبتي و حرارتي)، جمعيت آنها دچار طغيان‌هاي موضعي، دوره‌اي و يا نسبتاً طولاني مي‌شوند. طغيان آفات و ميزان خسارت وارد شده توسط آنها با توجه به نوع اقليم و شرايط اجتماعي حاکم بر کشور که امکان تجديد حيات در جنگل‌هاي بلوط را نا ممكن و يا بسيار محدود مي کند، از اهميت ويژه‌اي برخوردار خواهد بود.
    آفات مختلفي درختان بلوط را مورد حمله قرار داده و در اكثر مواقع خسارت جدي به آن وارد مي‌كنند. به طور خلاصه مهمترين گونه هاي شناخته شده آنها شامل پروانه جوانه‌خوار بلوط(L.)  Tortrix viridana، پروانه برگخوار سفيد بلوط  Leucoma wiltshire، پروانه برگخوار گزنده بلوط(Strand)   Porthesia melania، پروانه ميوه خوار بلوط  Laspeyresia fagiglandana(Zeller) ، سرخرطومي بذرخوار بلوطMarsham  Curculio glandium ابريشم باف ناجور(Linnaeus)   lymanteria dispar پروانه تخم انگشتري  Malacosoma nustralia و زنبورهاي گالزاي بلوط Cynipidae هستند. گفتنی آن که در بيشتر منابع زنبورهاي گالزاي بلوط را به دليل اهميت اقتصادي برخي از گونه‌هاي آن آفت تلقي نمي‌كنند؛ در حالي كه اين حشرات در مواقع طغياني خسارت زيادي را به اندام‌هاي مختلف درخت (اعم از برگ، جوانه و شاتون) وارد مي‌آورند.
    در دو سال اخير با توجه به شرايط اقليمي پيش آمده و كاهش بارندگي زمينه مناسبي براي طغيان دو گونه از آفات چوبخوار از خانواده Buprestidae فراهم گرديد. بر اساس نامه شماره 245/1044 مورخ 7/2/89 موسسه گياهپزشكي به استان ايلام، جناب آقاي دكتر عبايي نمونه‌هاي لاروهاي ارسالي  را تحت نام‌هاي   Agrilus biguttatus (Fabricius, 1776)  و Anthaxia hungarica (Scopoli, 1772)  شناسايي کرده‌اند.

    (Anthaxia hungarica (Scopoli, 1772
    حشرات كامل سوسك‌هاي كوچكي به طول 7 تا 15 میلی‌متر به رنگ سبز با جلاي فلزي هستند و از اوايل اريبهشت ماه تا اواسط تيرماه در طبيعت ظاهر مي‌گردند. حشرات نر را معمولا مي‌توان در روي گلهاي زرد رنگ مشاهده كرد، در حالي كه حشرات ماده كمتر جلب رنگ زرد مي‌شوند. درختان بلوط از ميزبان‌هاي اصلي اين گونه هستند. گونه A. hungarica بيشتر در مناطق كوهستاني و مرتفع و گرم فعال بوده و يك نسل آن 2 تا 3 سال طول مي‌كشد.        

    Agrilus biguttatus
    اين حشره بومي آسيا بوده و پيش از در سال  توسط از روي درختان بلوط در مناطق  جمع‌آوري شده است. ايشان ميزان اهميت اقتصادي اين گونه را  گزارش کرده‌اند. حشره كامل سوسكي به طول 8 تا 13 میلی‌متر و به رنگ سبز با جلاي فلزي است. يكي از علايم بارز در تشخيص اين گونه وجود دو لكه سفيد رنگ مشخص در يك سوم انتهايي بالپوش‌هاي آن است. اين حشره قادر به پروازهاي طولاني چند كيلومتري براي يافتن ميزبان مناسب بوده و حتي توسط فرآوردهاي چوبي و هيزم حاوي پوست نيز به مناطق جديد منتقل مي‌گردد. بلوط ميزبان اصلي اين آفت بوده ولي شاه بلوط و راش نيز توسط آن مورد حمله قرار مي‌گيرند. در شرايط آب و هوايي گرم يك نسل در سال توليد كرده اما به طور معمول هر دو سال يك نسل ايجاد مي‌كند. حشرات ماده پيش از تخم گذاري از برگ درختان بلوط تغذيه كرده و تخمهاي خود را در دسته‌هاي 5 تا 6 عددي در درزها و شكافهاي موجود در روي پوست و در سمت جنوبي تنه درخت مي‌گذارند. لاروها پس از تفريخ از تخم در دالانهاي لاروي زيگزاكي شكل مملو از فضولات لاروي در لايه كامبيوم درخت تغذيه مي‌نمايند. در نتيجه تغذيه لاروها درخت آلوده شروع به توليد بافت كالوز كرده كه اين عامل سبب ايجاد شكافهاي افقي در پوست خواهد شد. در اثر فعاليت لاروها برگها عموما كوچك و زرد رنگ شده و در قسمت تاج درخت علايم خشك شدگي مشاهده مي‌گردد. در نهايت درختان آلوده خشك شده و پوست آنها در ناحيه آلوده از درخت جدا مي‌شود. لاروهاي بالغ به رنگ سفيد مايل به كرم، بدون پا و به طول 25 تا 40 ميلي متر هستند. بند اول سينه در اين لاروها پهن تر از ساير بندهاست همچنين دو زايد شاخ مانند در بند انتهايي شكم آنها نيز ديده مي‌شود. لاروها پس از رشد كامل در زير پوست به شفيره تبديل مي‌گردند زمستانگذراني در اين گونه به شكل لارو و شفيره در زير پوست است. حشرات كامل طي ماههاي ارديبهشت و خرداد از طريق سوراخ‌هاي D شكلي كه روي تنه درخت ايجاد مي‌كنند از آن خارج مي‌شوند.


    مديريت آفت
    در حال حاضر راهكار موثر و مناسبي براي كنترل آفت روي درختان سبز وجود ندارد، حتي استفاده از سموم شيميايي نيز براي كنترل آن توصيه نشده است. اما بررسيهايي براي يافتن سموم شيميايي كارآمد، مقرون به صرفه اقتصادي و كم ضرر براي محيط زيست در حال اجرا مي‌باشد. لاروها و حشرات كامل اين آفت داخل چوب درختان خشك شده و يا در حال خشك شدن زندگي كرده و حتي از آنها به عنوان پناهگاه نيز استفاده مي‌نمايند از اينرو حذف اين درختان و انتقال آنها به مناطق ديگر مي‌تواند در انتشار آلودگي به مناطق غير آلوده نقش بسيار مهمي داشته باشد، بنابراين استفاده از اين روش خطر بسيار زيادي داشته و به هيچ عنوان توصيه نمي‌گردد.
    در سومین و آخرین بخش از این گزارش، به معرفی عوامل بروز و تشدید طغیان این آفت چوبخوار در زاگرس پرداخته شده و درنهایت، پیشنهادهایی برای مهار بحران ارایه می‌شود.