برای محمّد درویش و خوشخیالیهایش!
این یادداشت را برای خودم مینویسم تا
یادم باشد خیالِ خوش داشته باشم، اما خوش خیال نباشم!
ماجرا برمیگردد به آن قتل عام باورنکردنی
در محمّدآباد ریگان و قلع و قمع خودخواهانه و شگفتآور درختان در یکی از
آسیبپذیرترین بومسازگانهای بیابانی کشور. یادتان هست؟
البته اگر یادتان نیست، هم مهم نیست! هست؟
زیرا سرانجام پس از آن همه تلاش و جمعآوری مدارکی انکارناپذیر، اینک خبر میرسد که
دادگاه به نفع قلع و قمعکنندهی درختان کهور ریگان رأی داد! حالا پیمان یوسفی آذر میخواهد
از این رأی خبر داشته باشد یا نه؟
مگر فرقی هم در اصل ماجرا میکند؟ مهم این است که محمّد درویش باید یاد
بگیرد که این همه خوش خیال نباشد! هر چند من که گمان نمیکنم این حرفها به
راحتی در مخش فرو رود! شما چی؟ فکر میکنید فرو رود؟!
مؤخره:
در راستای تکمیل تراژدیهای
خوشخیالانهاش، خوشبختانه امروز خبر رسید که مشکل
چاههای غیر مجاز هم حل شد! نشد؟