پنج شنبه – هفدهم ژوئن 2010 – كه از راه برسد، مردمان زمين در بيش از 193 كشور جهان براي پانزدهمين سال، آيين‌هاي نكوداشت روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي و كاهش اثرات خشكسالي را برگزار خواهند كرد.
   بيابان‌زايي را سوّمين بحران فراروي بشر در قرن بيست و يكم نامگذاري كرده‌اند. بيش از 5 ميليارد هكتار از وسعت 13.5 ميليارد هكتاري خشكي‌هاي زمين، متأثر از اين فرآيند ويرانگر و كاهنده‌ي كارايي سرزمين است؛ اما اين همه‌ي ماجرا نيست. چرا كه بيابان‌زايي نه فقط پوسته‌ي بيروني طبيعت را مي‌خراشد و مي‌فرسايد، بلكه سرمايه‌هاي زيستي و ميراث مشترك يك نسل، يك ملّت و يك تمدن را هم ممكن است براي هميشه در غبار ريزگردهاي به آسمان پاشيده‌اش، يا نمك‌هاي مدفون در دل شوراب‌هايش و يا حماقت نهفته در بطن مديريت حاكم بر سرزمينش دفن كند.
    براي همين است كه اين هفته مي‌خواهم فقط از بيابان‌زايي بگويم و اين كه براي مهار اين پديده‌ي شوم چه بايد كرد؟ هدفي كه محمّد درويش، 1897 روز پيش براي تحققش، «مهار بيابان‌زايي» را به دنياي وبلاگستان فارسي معرفي كرد.