پس از ماجرای تلخ و شرم‌آور گون‌سوزان در دامنه‌های زیبای کوه کلار – که البته دیده‌بان سخت‌کوش طبیعت بختیاری قول داده آن رخداد تلخ را پیگیری کند – اینک می‌خواهم از اتفاقی فرخنده در مجاورت کوه کلار با شما سخن بگویم ...
    می‌خواهم شما را ببرم به دامنه‌های مشرف به کوه نظامی در جوار روستای دوراهان – محور بروجن به لردگان - جایی که مرز خاوری منطقه‌ی حفاظت شده‌ی سبزکوه هم به شمار می‌رود.

    جایی که نه تنها پوشش گیاهی منطقه در حال تهدید و تحدید نیست، بلکه وقتی پای صحبت ریش‌سفیدهای دهکده می‌نشینی، درمی‌یابی که روزگار امروز سبزینه‌های منطقه، به مراتب بهتر از 20 سال پیش است!

    می‌دانم، شما هم ممکن است برایتان سخت باشد باور این خبر که هنوز در پاره‌هایی از وطن، طبیعت به سوی بهبود میل داشته و به شرایط کلیماکس خود نزدیک‌تر می‌شود. اما در دامنه‌های غرب دوراهان، جایی که در این تصاویر هم به خوبی دیده می‌شوند، چنین اتفاقی رخ داده و محلی‌ها می‌گویند، تا چند سال پیش اینجا نه پوشش درختچه‌ای و درختی مثل امروز داشت و نه پوشش گیاهی‌اش شادابی امروز را داشت. حتا لاله‌های واژگون هم دوباره برگشته‌اند و چشم بینندگان‌شان را می‌نوازند ...

    امّا چرا در دوراهان طبیعت برمی‌گردد و در کلار و هلن و نایبند و خجیر و شمس‌آباد و منجیل، مارون، گاوخونی، بختگان، ارومیه و پارک ملی خبر و ... این گونه رخدادی تکرار نمی‌شود؟ چرا باید دوراهان و سرخ چشمه و بیشه زرد استثناء باشند و ما از شنیدن خبر شادابی طبیعت متعجب شویم و حیرت کنیم؟!
    نقل است که می‌گویند: دکتر شریعتی وارد روستایی می‌شود و در بدو ورود، یکی از اهالی روستا به وی می‌گوید: آقا شما مریض هستید؟!
    دکتر هم نخست درصدد انکار برمی‌آید و می‌پرسد چرا چنین گمانی دارید؟ آن مرد هم می‌گوید: چون شما زیر گردن‌تان را نمی‌خارید؟! دکتر نگاهی به اهل ده می‌اندازد و می‌بیند که همه دارند زیر گردن‌شان را می‌خارانند و بنابراین، او راست می‌گفته! زیرا حرکت دکتر غیرعادی بوده نه اهل ده!

    حالا نقل طبیعت ایران است که وقتی از آبادانی و بازگشت حیات سخن و خبری انتشار دهیم، همه متعجب می‌شوند و با تردید به این خبر می‌نگرند! نمی‌نگرند؟
    ماجرای دوراهان بسیار ساده است و برمی‌گردد به زمانی که این ایستگاه گاز در کنار روستا ساخته شد و دوراهان در شما نخستین روستاهای کشور بود که از نعمت گاز لوله‌کشی در بیش از دو دهه‌ی پیش برخوردار شد و به همین دلیل، دیگر لازم نبود تا اهل آبادی برای تأمین نیازهای گرمایشی و سرمایشی و پخت و پز خود، به دامنه‌ها رفته و درختان و درختچه‌های منطقه را قطع کنند ... نتیجه را هم که امروز همه می‌بینیم ...
    تجربه‌ی دوراهان یکبار دیگر ثابت می‌کند که بخشی از دلایل تخریب طبیعت ریشه در احتیاج دارد و اگر ما بتوانیم، گزینه‌ی مناسب را ارایه کنیم، تخریب به خودی خود چرخه‌ی معکوس خواهد یافت.