اگر طبیعت حفظ نشود، مگر چه خواهد شد؟
با هم نگاه خردمندانه و زنهاردهنده بهرام سلطانی را پی میگیریم:
مطالعات
محيط زيست به طور اعم و محيط طبيعي به طور اخص، بدون هدف و به عنوان
فعاليتي در خود و براي خود انجام نمیگيرد؛ هدف از انجام اين مطالعات و
تحقيقات چيست؟ ظاهراً براي آن كه بتوان به حفظ طبيعت و مديريت هر چه بهتر
بر عوامل آن دست يافت. البته میتوان اين پرسش را نيز مطرح كرد كه اگر
طبيعت حفظ نشود و بر عوامل آن مديريتي صورت نگيرد، چهاتفاقي میافتد؛ مگر
تا به حال كه ميليونها هكتار از سرزمين ما نيست و نابود شده – گسترههاي
وسيعي از جنگلهاي هيركاني، جنگلهاي زاگرس، جنگلهاي مانگرو، درختزارها،
بيشهزارها و استپهاي ايران مركزي، ساوانههاي سواحل جنوب، تالابها – و
تعداد كثيري از گونههاي گياهي و جانوري منقرض شده يا در معرض خطر نابودي
قرار گرفتهاند، به كسي آسيبي رسيده يا جامعه چيزي را از دست داده است؟
بود و نبود جنگلهاي هيركاني يا بود و نبود ميش مرغ چه نقشي را در زندگي ما
ايفا میکند كه به خاطر حفظ اين همه، بايد سرمايه گذاري كرد، كارشناس
پرورش داد، سازمانها و ادارات مختلف راهاندازي كرد، قوانين و مقررات نوشت
و با قبول هزينههايي بازهم سنگين، به كشورهاي مختلف سفر كرد، در نشستهاي
متعدد شركت کرد، وارد چانه زني سياسي – اقتصادي شد، معاهدهاي را قبول و
معاهده ديگري را رد كرد و الي آخر.
سالهاست كه شيريال
كوتاهايراني و ببرخزري منقرض شدهاند و چيزي از ما كم نشده است، پس اگر
در پي اين دو، سياهگوش، كاراكال، ميش مرغ، شنگ، رودك و فك درياي خزر نيز
از بين بروند، هيچ اتفاقي نخواهد افتاد! مگر هميشه اين گونه نبوده است كه
صيادان درياي خزر خود با چماق بر فرق فك خزري آنقدر ضربه میزدند، تا
حيوان جان داده و از دريافت سهم مسلم خود از آنچه طبيعت به آن اختصاص داده
است، محروم گردد؟
ولي اي كاش درباره اين همه، حداقل «
فكر
میكرديم و میانديشيديم » و از طريق انديشه به نتايجي از اين دست
میرسيديم. تفكر و انديشِدن فرآيندي توليدي است و در خاتمه آن نظريهاي
توليد میشود كه احتمال دارد اين نظريه بدانجا منتهي گردد كه بر همهی
جار و جنجالهاي طرفداران محيط زيست خط بطلان كشد و به ادامه بحثهاي
بيهوده و اتلاف سرمايههاي ملي پايان بخشد. ولي اكثريت ما، به جاي انديشيدن
به خيالپردازي عادت كردهايم و گاه حتا اين دو را مرداف يكديگر قلمداد
میكنيم. واضح است كه بر خلاف انديشيدن كه فرآيندي مولد است، خيالپردازي
نمیتواند راه به جايي برد و محصولي به بار آرد؛ ساختن خانه است، بر روي
آب!
به نظر میرسد در ميان هياهوي طرحهاي مديريت،
مخالفتهاي
عجولانه با حفاظت از طبيعت و ابراز حمايتهاي مملو از احساسات نسبت به آن،
اجبار برخي مسئولين و كارشناسان به خودنمايي، مسيرهاي واقعاً پُر پيچ و خم
اداري و قطور شدن سال به سال قوانين و مقررات محيط زيست، افزايش و كاهش
حقوق ماهانه، اضافه كاري، حق اولاد و بسياري ديگر از اين قبيل، صورت اصلي
مسأله گُم شده است؛ چرا بايد از طبيعت حفاظت كرد؟ هرچند از طرح اين پرسش -
حداقل در سطح جهان - نزديك به دويست سال میگذرد، ولي به نظر میرسد، وقت
آن رسيده است كه صورت مسأله مجدداً طرح و ريشههاي آن بازنگري شوند.
گفتار حاضر در اين جهت سازماندهي شده است.