تقريباً به نيمه‌هاي سال جهاني گونه گوني (تنوّع) زيستي نزديك مي‌شويم؛ سالي كه قرار بود شمار رخدادهاي خوش براي طبيعت‌دوستان ايراني رو به افزايش گذارد؛ امّا شوربختانه بايد بپذيريم كه نه‌تنها چنين نشد، بلكه همچنان اين سيل خبرهاي نااميدكننده و پس‌رونده است كه نشان از شتاب بيماري زمين در ايران دارد؛
    تكميل سناريوي خشك‌شدن تالاب‌ها و درياچه‌هاي ايران، شور شدن اراضي، كاهش حاصلخيزي خاك در آذربايجان غربي، افزايش گرد و غبار موجود در هوا، اُفت كمي و كيفي آب‌هاي رو و زيرزميني، انفجار زباله در طبيعت ايران و فرمان به انفجار جمعيت در كاشان از سوي عالي‌ترين مقام اجرايي كشور؛ آن هم در سكوت مطلق علماي دانش جمعيت‌شناسي و متوليان محيط زيست انساني، حكايت از آن دارد كه گونه‌گوني زيستي در سال 2010، هرگز از كابوس قرار گرفتن در سياهه‌ي سرخ در معرض انقراض خلاصي نخواهد يافت.
    چنين است كه اگر مي‌خواهيد فرزندان‌تان به عنوان آخرين نسل حاضر در ايران، همچنان برخي از زي‌گونگي ناهمتاي زيستمندان ايراني را ببيند، در روزهاي پنج‌شنبه و جمعه (آخرين روزهاي دومين ماه بهار 1389) دست ايشان  را بگيريد و خود را به موزه دارآباد برسانيد ...
    اين شايد آخرين فرصت براي يك وداع شكوهمند با بسياري از جانداران ايران‌زمين باشد! شايد هم يكي از آن كودكان، توانست كاري كند كارستان و دوباره نوشخند زندگي را به سيماي مظلوم طبيعت وطن بتاباند.