ملای رومی دوست‌داشتنی ما، بیش از 800 سال پیش سروده بود:
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا به جوشد آبت از بالا و پست
    و می‌گویند که او با الهام از افق لایتناهی و سحرآمیز موجود در دشت کویر، چنین درکی را از تشنگی سروده و به نظم کشیده است.
    امّا 8 قرن بعد از او، اینک ممکن است حتا در کویر و بیابان هم نتوان منزلگاهی را یافت که خاموشی، مطلق و سکوتش جبروتی باشد ... و این البته نگرانی کمی نیست! هست؟ به خصوص اگر می‌خواهیم با سفر به کویر، برخی رنگ‌ها و پیرایه‌ها و آوازها را به سفارش این عارف فرزانه‌ی ایرانی از خود دور کنیم تا درعوض گوهران را دریابیم ...
از درون خویش این آوازها
دور کن تا کشف گردد رازها
رنگ‌ها بینی به جز این رنگ‌ها
گوهران بینی، به جای سنگ‌ها
    در همین رابطه و به بهانه‌ی عشق نگارنده به بیابان که دست خودش هم نیست! یکی از خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی که اهل کاشان هم هست، سفارش خواندن این لینک را داده است که البته به نظرم، سفارش خوبی است!
    شما هم بخوانید و اگر دوست داشتید برایم بگویید که آیا واقعاً مرنجاب و کوه سفیدآب بیچاره‌اند؟!