در خليج فارس، ماهيها حوضشان بي آب است!
در ميان انبوه خبرهاي فوتبالي و هستهاي و كاريكاتوري، خبر مظلوم و محجوبي نيز از قول مدير كل محيط زيست دريايي سازمان حفاظت محيط زيست كشور منتشر شد كه ماهيهاي بي نواي خليج فارس، به طرز مشكوكي در سواحل بحرين شروع به مردن كردهاند[1]. خبري كه نه كسي آن را شنيد و نه فكر ميكنم اگر ميشنيد، به آن اهميت ميداد!
خواستم به آگاهي آن مديركل عزيز برسانم، وقتي كه ميدانيم و در خبرها مكرراً ميخوانيم كه: سالانه متجاوز از ۲۰ ميليون تن فاضلاب تصفيه نشده به آبهای داخلي و آزاد كشور (از جمله دريای خزر و خليج فارس) سرازير میشود؛ هر ساله حدود 2/1 ميليون بشکه نفت خام معادل ۱۶۰ هزار تن فقط در آبهای خليجفارس و درياي عمان وارد می شود[2] و روزانه نيز حدود ۶/۲ ميليون بشکه آب مخلوط با نفت خام به دريا میريزد؛ به نحوي كه ميزان آلودگي آب در خليج فارس را بيش از 50 برابر آبهاي آزاد اعلام كرده و از خليج فارس با عنوان آلودهترين زيستبوم آبي آزاد جهان ياد ميكنند[3] ، ديگر چرا بايد از مرگ آن زيستمندان مظلوم حيرت زده شويم؟!
راست آن است كه اگر قرار بر حيرت هم باشد، بيشتر بايد از اين واقعيت حيرت كنيم كه آن بينوايان چگونه تاكنون تاب آورده و زنده ماندهاند؟!
دولتمردان مسئول وطن! خطاب اين نوشتار با شماست:
ارزشمند بودن خليج فارس و حساسيت به حق ما در برابر تجاوز به اين نام مقدس، سزاوار و زيبنده نيست كه تنها در سطح مانده و به كوشش در حفظ همين نام گرانسنگ محدود شود. نبايد گمان برد كه با نامگذاري آزادراههاي كشور به نام خليج فارس و يا با قرار دادن شعارهاي زيبايي چون «مردان خليج فارس» براي قهرمانان ملّي ورزشي خويش، مسئوليت ما به پايان رسيده و حجت بر ما تمام شده است[4]. آيندگان بيگمان ما را مورد پرسش قرار خواهند داد كه پدرانشان چرا فرياد بر نياوردند كه در خليج هميشه فارس ايران، ماهيها حوضشان بي آب است؟ گناهي كه گمان نكنم هيچ يك از اروندها و یلداهاي پاكنهاد اين بوم و بر، بتوانند آن را بر پدرانشان ببخشند.
آهاي سهراب عزيز كجايي تا دوباره فرياد برآوري كه:
تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي
همت كن و بگو:
ماهيها
حوضشان بيآب است
[1] محمد باقر نبوي در گفت و گو با خبرگزاري فارس اين را هم اضافه كرد كه «طي روزهاي اخير تعداد انبوهي از ماهيان در آبهاي جنوبي خليج فارس در مرز كشور بحرين از بين رفتهاند كه هنوز تعداد و علت مرگ آنها مشخص نشده است.»
[2] آمارهاي بانك جهاني نشان ميدهند كه روزانه بيش از 7/151 ميليون مترمكعب فاضلاب و پسماند وارد رودخانههاي كارون و دز ميشود كه اين آلودگيها مربوط به شهرهاي مجاور با اين رودخانههاست. بر اساس اين آمارها حجم كلي آلودگيهاي وارد شده به كارون از 277 تن در سال براي نيتراتها تا 448 هزار و 500 تن در هر سال براي كل مواد و عناصر غير قابل حل در آب گسترش يافته است. در بخش ديگري از اين گزارش تكان دهنده آمده است: سالانه لطمات سختي از جانب آلودگيهاي نفتي به خليجفارس و درياي عمان وارد ميآيد. در حالي كه پالايشگاه بندرعباس در ايران بزرگترين پالايشگاه در جهان محسوب ميشود، نكته نگرانكننده آن است كه سطح هيدروكربنهاي نفتي اين مناطق (خليج فارس و درياي عمان) حتا از آمار و ارقام درياي شمال نيز بالاتر زده است. اين گزارش نشان ميدهد كه آلودگيهاي نفتي در هر جايي از محيط زيست درياي عمان و خليج فارس ديده ميشود. اين گزارش همچنين نشان ميدهد آلودگيهاي زيست محيطي نوار ساحلي جنوب ايران يكي از مهمترين عوامل كاهش گونههاي منطقه محسوب ميشود. اين در حاليست كه بسياري از گونههاي اين مناطق و حتا تالابهاي ساحلي، از جمله جنگلهاي ساحلي حرا نسبت به آلودگيهاي دريايي بسيار حساس هستند.
[3] مدير اجرايي سازمان منطقهاي براي حفاظت از محيط زيست دريايي (ROPME) اعلام كرده است از سال 1980 تا 2004 ميلادي حدود ۳۰۰ كشتي كه اكثر آنها تانكرهاي نفتي بوده اند، در منطقهي خليج فارس غرق شدهاند؛ رخدادي كه از آن با عنوان: «یک فاجعهي دريايي» ياد كرده است.
[4] تا چند دهه قبل سواحل جنوبي ايران در منطقهي خليج فارس - حدفاصل بندرعباس تا بندر بوشهر - تماماً پوشيده از صدفهاي مرواريدساز بود و هزاران نفر از راه صيد مرواريدها امرار معاش ميکردند. امّا امروز در منطقهي بوشهر به دليل توسعه صنايع نفتي و پتروشيمي و افزايش آلودگيها، ديگر حتا يک صدف هم وجود ندارد.