اسکندر فیروز؛ یعنی آخر ِ عشق به طبیعت ایران
زمستان سال گذشته، نخستین باری بود که به دیدنش رفتم، سرحالتر و خونگرمتر از آن چیزی بود که برای خویش تصویر کرده بودم. وقتی پرویز بختیاری عزیز تصاویری از پرندگان موجود در تهران را برایش نمایش داد، چنان برقی در چشمانش درخشیدن گرفت که مرا حیران کرد ... با وسواس و دقت فراوان به تک تک عکسها نگریست و حتا از دیدن برخی از پرندگان در فضای تهران حیرت کرد و میپرسید، دقیقاً در کدام سوی تهران آن پرنده خاص زندگی میکند.
فروردین امسال هم مجالی دست داد تا دوباره او را در پردیسی زیبا ببینم که
بسیار دوستش دارد و یکی از بنیانگذاران آن در بیش از 40 سال پیش بود. چند
پرسش را با او در میان نهادیم ... در مورد اصطلاح بیابانزدایی، برایم گفت که آن
را قبول ندارد و بیابان را باید در جای خود به عنوان یک اکوسیستم
(بومسازگان) حفظ کرد؛ نکتهای که متأسفانه هنوز بسیاری از مدیران و
کارشناسان و علاقهمندان و حتا خبرنگاران این حوزه آن را درنیافته و یا
بعضاً رعایت نمیکنند.
وی همچنین از برنامههای سازمان متبوع خویش
در زمان مدیریتش سخن گفت و به صراحت اعلام داشت که هرگز به سازمان به
دیدهی ادارهی شکاربانی نمینگریسته و تلاشهای گستردهای برای اعمال
نگاهی جامع به محیط زیست را آغاز کرده بوده است.
در مورد
این مرد بزرگ و دیدگاههای ارزندهاش بیشتر خواهم نوشت و این که چه
شد که حتا حکومت محمّدرضا شاه هم نتوانست او را تحمل کند و حکم برکناریاش
را در سال 1356 صادر کرد.
همچنین خوشحالم که اغلب خوانندگان مهار
بیابانزایی اسکندر فیروز را
میشناسند و نگاه عاشقانهاش به طبیعت وطن را حرمت مینهند.



به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.