حال زمین در روز زمین خوب نیست!
جهانیان امروز – 22 آوریل – برای چهل و یکمین بار، روز زمین را گرامی میدارند و با خود عهد میبندند که قدر این موهبت ناهمتا را بیشتر بدانند. بارها گفتهام که زمینی که نتواند پذیرای گیاهان و جانوران باشد، نخواهد توانست پذیرای انسان هم باشد. بنابراین، شاید بزرگترین اقدام پیشگیرانهی معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید کمک به ظرفیتسازی فرهنگی در حوزهی محیط زیست و ارتقای شاخصهای سلامتی زمین باشد. زیرا این فقط یک زمین شاد است که میتواند مردمانی شاد را در خودش بپروراند.
چند روز
پیش داشتم برای فرزندم – اروند – قصههای شاهنامه را
میخواندم ... ناگهان به اینجا که رسیدم نفسم بند آمد و با خود گفتم: آهای
محمّد درویش! آیا تو واقعاً فرزند آن فردوسی بزرگ هستی که بیش از یک هزار
سال پیش اینگونه مخاطبان خویش را از شکار پرندگان بیگناه بازمیداشت؟!
نگاه کنید به این جملات: «فرود (پسر سیاوش) از لابه لای شاخهها، شاهینی را میبیند که چون تیر از دل آسمان میگذرد، پس فرود، در چشم بر هم زدنی، کمان میکشد و شاهین را با تیری سرخ در دلش به زمین میدوزد. پیش میرود و بر پرهای نرم پرنده دست میکشد و میگوید: پرهایش هنوز گرمای زندگی را در خود دارد. چرا تیر انداختم؟ شاهین را برای چه میخواستم؟ آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود تا لاشهاش این چنین پست بر زمین؟»
و من – محمّد درویش – امروز به همهی آن طبیعتستیزان و شکارکُشهایی که یک هزار سال پس از فردوسی بزرگ، همچنان زنهارش را جدی نگرفتهاند، میگویم: این شاید آخرین فرصت برای شما و ما باشد تا نگذاریم حال زمین از اینی که الآن هست، بدتر شود ...
به راستی آیا شنیدن زمزمهی آشنای جویبارها، نوای دلانگیز قناریها و تماشای جبروت اهورایی تالابها و کلوتها و پرواز بلند شاهینها و ... زیباتر و آرامشبخشتر نیست از آنچه که امروز به بهانهی توسعهی ناپایدار بر سر سرزمین مادریمان آورده و میآوریم؟
نگاه کنید به این جملات: «فرود (پسر سیاوش) از لابه لای شاخهها، شاهینی را میبیند که چون تیر از دل آسمان میگذرد، پس فرود، در چشم بر هم زدنی، کمان میکشد و شاهین را با تیری سرخ در دلش به زمین میدوزد. پیش میرود و بر پرهای نرم پرنده دست میکشد و میگوید: پرهایش هنوز گرمای زندگی را در خود دارد. چرا تیر انداختم؟ شاهین را برای چه میخواستم؟ آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود تا لاشهاش این چنین پست بر زمین؟»
و من – محمّد درویش – امروز به همهی آن طبیعتستیزان و شکارکُشهایی که یک هزار سال پس از فردوسی بزرگ، همچنان زنهارش را جدی نگرفتهاند، میگویم: این شاید آخرین فرصت برای شما و ما باشد تا نگذاریم حال زمین از اینی که الآن هست، بدتر شود ...
به راستی آیا شنیدن زمزمهی آشنای جویبارها، نوای دلانگیز قناریها و تماشای جبروت اهورایی تالابها و کلوتها و پرواز بلند شاهینها و ... زیباتر و آرامشبخشتر نیست از آنچه که امروز به بهانهی توسعهی ناپایدار بر سر سرزمین مادریمان آورده و میآوریم؟
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 17:32 توسط محمد درویش