شاید باورتان نشود، امّا به فاصله‌ی تنها 24 ساعت از انتشار تصاویر ابوطالب ندری، عکاس هنرمند و شریف خبرگزاری مهر از ماجرای یک مدرسه‌ی عشایری در استان گلستان که کلاس‌هایش با تراکتور حمل می‌شدند، معجزه رخ داد و به سرعت برق و باد، آن دو دستگاه اتوبوس‌ مستعمل و فرسوده، جایشان را به کانکس‌هایی سفید و خوشقواره دادند و حالا دانش‌آموزان مدرسه خرد در چالقرب بخش داشلی برون گنبدکاووس، نه‌تنها کلاس‌های ترو تمیز و سرویس بهداشتی استاندارد دارند؛ بلکه رایانه و چاپگرهم دارند! یعنی تقریباً همان آروزیی (شاید هم بهتر) که من چند ساعت پیش‌تر از آن و در پاسخ به پیشنهاد کمک محمّد کماسی عزیز در دل‌نوشته‌هایم ثبت کرده بودم!

     اینجاست که باید گفت: کاش یه آرزوی بهتری برای این کودکان پاکنهاد دشت ترکمن صحرا می‌کردم!
    امّا ... امّا مگر آرزوی بهتری هم وجود دارد؟ نگاه کنید که چگونه آب و آیینه و مهر دست در دست هم می‌دهند تا خنده‌های مستانه‌ی این کودکان امتداد یافته و پایدار بماند ... و چی از این بهتر؟
    درود بر ابوطالب عزیز و خبرگزاری مهر که همت کردند و عکس گرفتند و منتشر کردند.
    و درود بر آن مدیران آموزش و پرورش محل که به سرعت، نوشخند روزگار را به اهالی پاکنهاد مدرسه خرد باوراندند.
   این همان نقش واقعی و مؤثر رکن چهارم  دموکراسی می‌تواند باشد؛ کاش مدیریت حاکم بر جامعه این نقش را درک می‌کرد و به سلحشوران جامعه‌ی مطبوعاتی کشور، بیش از پیش بها می‌داد.

   و حالا شاید مفهوم پست پیشین دل نوشته ها و آن دعای شکر جادویی بهتر درک شود ...

مهم نیست که کسی هوای ما را ندارد، مهم این است که " او " هست و هوای همه ی عاشقان را دارد. خواستم بگویم: ابوطالب امروز پیامبر کودکان عاشق داشلی برون و محمد درویش بود

و خواستم بگویم: «عشق همان خداست».

درج نظر