فراخوان تدوين برنامهي كلان پژوهشي كشور در حوزهي بيابان – افق 1400
«مهم فقط نفسِ حركت است. زيرا تنها همان است كه به طول ميكشد و نه مقصد كه چيزي نيست جز توهم مسافري در راه مانده...»
آنتوان سنت اگزوپري[1]
كمتر از يك دههي پيش، انديشمندي نروژي[2] اين پرسش را مطرح كرده بود كه چرا محققان در كشورهاي در حال توسعه از سنجههاي فقر بيمعنايي استفاده ميكنند كه در كشورهاي توسعهيافته براي زمان و مكاني ديگر طراحي شدهاند؟ ميتوان به اين پرسش، پرسشهاي ديگري را نيز اضافه كرد كه چرا محورهاي راهبردي و اولويتهاي پژوهشي كشورهاي جنوب در اغلب موارد، تقليدي غيرخلاّق و دستدوّم از كشورهاي شمال است؟ چرا هنوز نتوانستهايم بر پايهي شناختي بومي، دقيق و واقعبينانه به تلفيقي هوشمندانه، ساده و كاربردي از تجربيات كشورهاي پيشرفته و دانستههاي ملّي دست يازيم و سياستهاي پژوهشي خويش را متناسب با خواهشهاي طبيعي زيستبوم، برنامههاي توسعه و همگام با ملاحظات پذيرفتهشدهي جهاني تبيين و اعلام كنيم؟ اصولاً آيا سمتدهي تحقيقات بايد بر اساس توان، انگيزه، آگاهي و علاقهي افراد شكل گرفته و هدايت شود يا بر پايهي ظرفيتها، مزيتها و اولويتهاي مندرج در برنامههاي كوتاه - ميان و درازمدت توسعه ميبايست قوام و دوام يابد؟ و سرانجام آنكه دلايل اهميت زمينهي پژوهشي انتخاب شده، ارتباط آن با راهبردها و برنامههاي توسعهي كشور، شاخصها و معيارهاي مهم براي سنجش آن، وضعيت فعلي تحقيقات كشور در زمينهي انتخاب شده و اهداف تحقيقات در آن به همراه دستاوردهاي احتمالياش چگونه بايد باشد؟
اين پرسشها بهويژه از آنجا اهميت بيشتري مييابد كه بدانيم پس از سال 1996 شاخص جديدي براي ارزيابي سطح توسعهي كشورهاي جنوب ارايه شد؛ شاخصي كه بر مبناي آن بايد مشخص شود: در توليد ثروت به چه ميزان از سرمايهي انساني، فيزيكي و طبيعي استفاده شده است[3]. مطابق اين تعريف، پايداري در توسعه هنگامي تحقق خواهد يافت كه سهم سرمايهي انساني در توليد ثروت، مرتباً افزايش يابد. به سخني ديگر، در جهان امروز پيوسته بر ارزش اقتصادي پژوهش، به عنوان قدرتي پايدار در مناسبات بينالمللي افزوده ميشود، چرا كه اين تنها پژوهش است كه ميتواند به صورتي مستمر از سهم سرمايههاي فيزيكي و طبيعي به نفع سرمايهي انساني در فرايند توليد ثروت بكاهد[4].
بر بنياد آنچه نوشته آمد، كندوكاوي ژرفتر در توانمنديهاي كشور و تلاش در آشكارداشتن و شناسانيدن چهرهي راستين آن، بدان سان كه ميسزد، بايسته و ناگزير مينمايد؛ و چنين است كه ميبايست يكي از عمدهترين گرانيگاههاي اين تلاش را به شناخت طبيعت ناهمتاي خويش و كشف شيوههاي احياء و استحصال بهينه و پايدار از اين اندوختههاي طبيعي و مزيتهاي نسبي منحصربه فرد و ارزشمند اختصاص داد. به خصوص اگر بدانيم يكي از رسالتهاي مهم مؤسسهي تحقيقات جنگلها و مراتع، به عنوان مؤسسهي مادر و متولّي پژوهش در حوزهي منابع طبيعي، وظيفهي ديدهباني، پايش و هشداردهندگي نسبت به خطرات بالقوّه و بالفعل تهديدكننده و تحديدكنندهي اندوختههاي طبيعي زادبوم است. نگاهِ فراسامانهاي و نگرش بومسازگاني بر اجزاء طبيعت، دقيق نخواهد بود، اگر ستادههاي حاصل از آن، نتوانند مؤلفهها و شناسههاي اصلي اُفت كارايي سرزمين در كشور را بهنگام، پويا، پيوسته و پايدار شناسايي و معرفي كنند. اهميت اين رويكرد، هنگامي قابل لمستر خواهد بود كه بدانيم سرزمين ما، هنوز بخشي از زيربناي بومسازگان طبيعي خود را با وجودِ تخريبهاي فيزيكي شديد حفظ كرده و كماكان در شمارِ يكي از مهمترين كشورهاي دنيا از منظر ارزشهاي تنوّع زيستي محسوب ميشود[5]. بنابراين، هنوز مجالِ جبران و حراست از آنچه كه باقيمانده است، وجود دارد. تنوّع زيستي ناهمتاي كشور و وجود ذخاير ژنتيكي باورنكردني آن، مانند: صدها درخت ديرزيست، كه كماكان مورد رشك كشورهاي اروپايي است[6]، گواهي بر اين مدعاست.
تأمل در چنين دريافتهايي بود كه انديشهي حركت به سوي آفرينش افقي روشن براي تحقيقات بيابان و بيابانزايي – دستكم – براي دو دههي آينده را شكل داده است؛ بهويژه اگر به يکی از آخرين و در عينحال کاملترين تعاريفی که از علم مديريت شده توجه کنيم، مبنای نظری آفرينش مجموعهي حاضر را بهتر میتوان درک کرد. مطابق اين تعريف: «مديريت را ميتوان فرآيند تغيير از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب تعريف کرد؛ تغييری که شرط تحقق آن، داشتن شناختی دقيق از وضعيت موجود، وضعيت مطلوب و روشهاي تغيير است[7].» به ديگر سخن، دستيابی به شناختی دقيق و واقعی از سازمان، میتواند مؤثرترين گام در جهت تغييری مثبت در آن باشد؛ تغييری که معمولاً وظیفهي فراهم آوردنِ ابزار تحقق آن را بر عهدهي هستههای فکری[8] سازمان مینهند؛ آرمانی که به مدد امكان بينظيري كه محيط سايبر و دنياي وبلاگستان در اختيار نهاده است، با بهرهگيري و جلب مشارکت طیف گستردهتر و متنوعتری از مخاطبان، ميتواند پررنگتر از هر زمان ديگري، مؤثر و كارساز باشد.
باشد كه اين كنكاش، راه دستيابي به ساز و كارِ آفرينش راهبردِ فزوني كارايي سرزمين و بهرهوري پايدار از اندوختههاي طبيعي ايرانزمين را از منظر تدوين و تبيين اولويتهای پژوهشی آشكارتر و هموارتر ساخته و با بازگشايي منظرهاي ديگري براي نگريستن، انديشهسازان حوزهي سياست، مديران و كلاننگران كشوري را به بازخواني دوبارهي پارهاي از ملاحظات راهبردي خويش ترغيب كند؛ رخدادي كه در صورت وقوع، بيشك اميد به ثمربخشي تحقيقات را در ميان پژوهشگران افزايش خواهد داد و بدينترتيب، پژوهشگرانِ اميدوار، با خلاقيتي بيشتر و تواني افزونتر، كارآمدي پايدارِ سازمان متبوع خود را تضمين ميكنند. هر چند فراموش هم نخواهیم کرد که: «نبايد آنقدر در برگ خيره شد كه درخت را فراموش كرده و نديد.»
پيشاپيش دست تمامی علاقهمنداني را میفشارم که با احساس مسئوليت نسبت به ميهن خويش و آيندهي آن، نگارنده را از ديدگاهها و پندارينههاي پرارزششان در اين حوزه محروم نساخته و نميسازند.
[1] دژ، ص 152.
[2] الس واين (1996) استاد سياست در دانشگاه برگن نروژ و معاون شوراي بينالمللي علوم اجتماعي.
[3] مؤمني، فرشاد. 1381: بررسي روند بهرهوري كشور؛ در مجموعه مقالات همايش چالشها و چشماندازهاي توسعهي ايران. تهران. مؤسسه عالي پژوهش در برنامهريزي و مديريت توسعه.
[4] در همين ارتباط، توكل (1378) ميگويد: نميتوان تصور كرد بدون اينكه پژوهش در كشور پا بگيرد، به يك توسعهي علمي معنادار دست يابيم.
[5] بهزاد قرهياضي، رئيس وقت سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي و منابعطبيعي، در اظهار نظري خوشبينانه ايران را در شمار پنج كشور نخست دنيا از اين منظر معرفي كرده است (همشهري، ش 2765، ص 7). در مرجعي ديگر از ايران به عنوان يكي از 10 منطقهي مهم استقرار گياهان در جهان نام برده شده است (Kalantri ، 2001).
[6] علياحمدكروري، سودابه. 1381: چالشهاي موجود در امر مديريت جنگل. تهران. ضميمهي خبرنامهي شمارهي 6 انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع (تيرماه 1381)، شش صفحه.
[7] ناصحیفر، م. 1381: مروری بر جنبههای مختلف هستههای فکری. تهران. مجلهي توسعه مديريت، سال دهم، شمارهي 42.