دکتر آهنگ کوثر: سرزمین ما برای انباشت آب در پشت سد، مناسب نیست!
همان طور که میدانید، برای شرکت در برنامههای هفته منابع طبیعی در روز 20 اسفندماه مهمان مردم شریف دیار کوروش و سعدی و حافظ بودم تا از گرایههای خویش برای حفظ طبیعت وطن با دانشجویان مشتاق شیرازی سخن بگویم. در این نشست که از ساعت 4 بعدازظهر شروع و تا 10 شب ادامه یافت، علاوه بر نگارنده، استاد آهنگ کوثر (دکترای خاکشناسی کشاورزی از دانشگاه اورگان) و استاد رامین میری (فوق دکترای شیمی دارویی از دانشگاه آلبرتا ) در باب مسایل مبتلابه توسعه پایدار و محیط زیست سخنرانی کردند.
دکتر کوثر در این سخنرانی اشاره کرد که سرزمین ایران به هیچ وجه برای انباشت آب در پشت سازههای غولپیکری به نام سد، مناسب نیست و آنهایی که چنین روشی را در این مملکت ترویج دادهاند، باید روزی پاسخگو باشند. کوثر که مدارک لیسانس، فوق لیسانس و دکترای خویش را تماماً از معتبرترین دانشگاههای آمریکا اخذ کرده و به عنوان چهرهای جهانی مورد احترام بسیاری از مجامع معتبر بینالمللی است، در این سخنرانی کمنظیر گفت: دو علت مهم وجود دارد که سدسازی را به شکست میکشاند؛ یکی ساختار زمینشناسی ایرانزمین است که به دلیل باز شدن دریای احمر و فشار سپر عربستان بر فلات ایران، در حالتی متزلزل قرار داشته و سالانه 52 میلیمتر در حال بالاآمدن است؛ رخدادی که زمینلغزشها، زلزلهها و حرکتهای ریزشی فراوانی را در زاگرس و البرز پدید آورده و میآورد. بنابراین، مدیریت سازهای آب در چنین فلات لرزانی محکوم به شکست است (ایشان برای اثبات نظر خود به ذکر چند مورد شاهد هم در استانهای فارس و مرکزی پرداختند و به مطالعات دکتر قدرتالله فرهودی، متخصص مشهور زمینساخت در ایران استناد کردند). کوثر تأکید کرد که در 24 مرداد 1381 مقالهای را در روزنامه خبر جنوب منتشر کرده و در آن به صراحت نسبت به جانمایی اشتباه سد سلمان فارسی بر روی رودخانه قره آغاج هشدار داده است؛ سدی که بر روی یک گسل بزرگ بنا شده و در معرض خطر ویرانی و بروز یک فاجعهی انسانی است. او گفت: من آن زمان در مقام وکیل مدافع خداوند نوشتم تا فردا روزی نگویید: خدا خواست! خدا هرگز نمیخواهد که سیل و زلزلهای ویرانگر آمده و مردم بیگناه به قتل برسند؛ این کار خدا نیست، نتیجه حماقت و آزمندی خود ماست.
دومین دلیلی که کوثر ارایه داد، موضوع تبخیر بالای سالانه در ایران است که از 1300 میلیمتر در دریاچه سد امیرکبیر تا بیش از 4 هزار میلیمتر در هامون گزارش شده است. وی متوسط تبخیر را در ایران، 2 متر در سال قید کرد و گفت: 2 متر تبخیر در سال، یعنی هدررفت 200 لیتر آب از هر متر مکعب آن. وی گفت: وقتی هزار و صد میلیون نفر در جهان وجود دارند که روزانه فقط میتوانند از 5 لیتر آب آلوده بهره برند، چرا ما باید کاری کنیم که بیش از نیاز سالانهی این مردم دردمند، آب مملکت را در پشت سدها به هدر دهیم؟ کجای این کار انسانی است؟!
کوثر ادامه داد که آبیاری سیلابی در هندوستان، قدمتی بیش از 5 هزار سال دارد، اما در کمتر جایی مثل ایران میشود 43 میلیون هکتار آبرفت درشت دانه شناسایی کرد که به راحتی قادر هستند تا نیازهای آبی جمعیت ایران را در دل خود و با کمترین هزینه و پرت آب ذخیره کنند. او گفت در سرتاسر خاک مصر حتا یک هکتارآبرفت درشتدانه وجود ندارد و آنها حسرت چنین آبرفتهای ارزشمند و بیمانندی را میخورند.
دکتر کوثر، اصطلاح «مدیریت آب» در ایران را خندهدار ذکر کرد و در واقع آن را «نامدیریت آب» نامید. آنگاه به تجربهی بیمانندش در گربایگان فسا پرداخت که چگونه توانسته با استفاده از شگرد (تکنیک) پخش سیلاب، برای نخستین بار شیب مهاجرت از روستا به شهر را دگرگون کرده و مردم را به روستاهای خود در بیشه زرد بازگرداند. وی اشاره کرد که جنگل دستکاشتی را که هماکنون در گربایگان و از سال 1362 بنانهاده است، میتواند 2.4 تن در هکتار ترسیب کربن انجام دهد و علاوه بر آن، بقایای هوموس و لاشبرگهایش به مصرف تعلیف دامهای محلی برسد و نیز به عنوان یک گردشگاه مورد استفاده مردمان فسا قرار گیرد.
این تصویر را در انتها استاد کوثر نشان داد، تصویری که در آن همسر و دختر و یکی از پسرانش را میبینیم که چگونه به مدت دوسال در یک کانکس در آن بیابان داغ و در کنار مرد خانواده ایستادند تا آرمان کوثر جهانی شود.
دکتر قدردانی سخاوتمندانهای از نیکی (همسرش) و فرزندانش کرد که او را در تمام طول این سالها تحمل کردهاند.
مؤخره:
در بیرون از سالن همایش، چند تن از دانشجویان با کنجکاوی نسبت دکتر کوثر را با نیکآهنگ کوثر جویا میشدند! دکتر با همان طنز شیرین شیرازیاش، میگفت: من نمی دانم! از این (یعنی من) بپرسید!! و وقتی که برای آن جوانها توضیح میدادم که نیکآهنگ فرزند بزرگ دکتر کوثر است، عکسالعمل جوانان دیدنی بود ...
به استاد گفتم: چه احساسی دارید که پس از عمری تلاش و مجاهدتهای علمی، حالا شما را با نام پسرتان میشناسند؟
کوثر جوابی به من داد که هرگز فراموش نمیکنم:
او گفت: لذتبخش است.
خواستم از همین جا برای نیکآهنگ عزیز درود فرستاده و بگویم: چقدر پدر دوستت دارد و دلش برایت تنگ شده است رفیق ... هرچند شاید تاکنون هرگز این را به تو نگفته باشد.
و خواستم به خودم یادآوری کنم که چقدر شیرین است روزی محمد درویش را هم با نام اروندش بشناسند ...
کاش آن روز را ببینم ...کاش آن روز را همه ی پدرها و مادرهای دنیا ببینند ...
همین.
در همین باره:
- روایت هومان خاکپور از این ماجرا