هنگامي كه در شماره‌ي دهم اسفندماه سال گذشته‌ي روزنامه‌ي همشهري، افشاگري شجاعانه‌ي  انجمن جنگلباني ايران را در مورد دستور غير قانوني واگذاري 6250 هكتار از اراضي ملّي جنگلي شمال توسط هيأت دولت وقت (دوم مرداد ماه 1375) به بنياد مستضعفان و جانبازان در ازاي احداث آزادراه تهران – شمال خواندم؛ گزارشي كه در آن به صراحت دهه‌ي هفتاد را سياه‌ترين دوره براي منابع طبيعي ايران اعلام كرده بود؛ هم خوشحال شدم كه هنوز كساني هستند كه فارغ از ملاحظات مرسوم به طبيعت و حراست از آن عشق مي‌ورزند و از طرفي گويا دوباره روزنامه‌ي همشهري نيز منش نيكوي سابق خود را در پيشگامي نهضت فرهنگ‌سازي در حوزه‌ي محيط زيست از سر گرفته است و هم مغموم، چرا كه مي‌پنداشتم اين گزارش نيز مي‌رود همان جايي كه ديگر گزارش‌ها رفته و بازخورد بايسته‌اي از آن نخواهيم ديد. امّا وقتي در شماره‌ي سيزدهم ارديبهشت ماه سال جاري و در نخستين صفحه‌ي روزنامه‌ي همشهري خواندم كه: «در پي درخواست جامعه‌ي جنگلباني ايران از رئيس جمهور مبني بر بازپس‌گيري اراضي واگذارشده به مجري طرح آزادراه تهران شمال و جلوگيري از تخريب منابع طبيعي، رئيس جمهور با ارسال نامه اي به وزير جهاد كشاورزي، خواستار جلوگيري از تجاوز به منابع طبيعي و معرفي متخلفان به مردم شد. محمود احمدي نژاد به پيوست گزارش روزنامه همشهري كه تحت عنوان تراژدي تخريب منابع طبيعي در اسفند گذشته به چاپ رسيده بود، خطاب به اسكندري، وزير جهاد كشاورزي دستور داد: از هر نوع تجاوز به منابع طبيعي با قدرت جلوگيري كنيد و متخلفين را در هر سمتي و عنواني به مردم معرفي كنيد
     با خود زمزمه كردم: گويا اين بار واقعاً قرار است اتفاق ديگري بيافتد و براي يكبار هم كه شده اراده‌ي حراست از محيط زيست به صدر اولويت‌هاي راهبردي كشور منتقل شده است. امّا به رغم سپري شدن حدود يك ماه از دستور رئيس جمهور (اين دستور در روز 30 فروردين ماه صادر شده است)، هنوز هيچ خبر و عكس‌العملي را نديدم و گويا كسي نيز حوصله‌ي پيگيري ندارد و همه چيز در هياهوي سريال ان پي تي و جام جهاني و ديگر دستورات رئيس جمهور به فراموشي سپرده شده است!
     گفتم دستورات رئيس جمهور و يادم افتاد كه در همين دوره‌ي كوتاه، چقدر دستور صادر شده كه اغلب آنها هم كماكان بر روي كاغذ مانده!
     از دستور ورود بانوان به ورزشگاه‌ها گرفته تا پرداخت خسارت به سبزي‌كاران، پيگيري جنايت‌هاي اشرار در جنوب و شرق كشور، شروع خارج از نوبت عمليات گازرساني بوشهر، پرداخت وام به دانشجويان، اختصاص 20 ميليارد تومان براي بهبود اضطراري وضعيت ترافيك راه‌هاي كشور، دستور رئيس جمهور به وزارتخانه‌هاي جهادكشاورزي و بازرگاني درخصوص تأمين مايحتاج مردم از جمله گوشت، مرغ و ميوه، دستور رئيس‌جمهور براي جمع‌آوري زانتياهاي دولتي، تهديد به عزل بالاترين مقام سازمان ذيربط در صورت واردات غيرقانوني كالا؛ منع واردات مبلمان خارجي گران‌قيمت، دستور رئيس‌جمهور به‌ وزارت‌ بازرگاني‌ براي‌ توزيع‌ لباس‌ مناسب‌ ويژه‌ زنان‌؛ دستور تغيير شيوه صيد ماهي در شمال كشور؛ عدم خريد فلان نوع سم كشاورزي؛ لغو يا بازنگري در روابط اقتصادي و بازرگاني با كشورهاي اهانت كننده به پيامبر اسلام؛ دستور رئيس جمهورى براى تأسيس صندوق اندوخته ازدواج جوانان؛ دستور رئيس جمهور به وزير دادگسترى براى بررسى دقيق مشكل مركز نگهدارى دختران بى پناه «اميدوار»؛ دستور رئيس جمهور براي اتمام آزادراه تهران - شمال؛ كاهش شهريه‌هاي دانشگاهي؛ دستور رئيس جمهور براى فروش هواپيماى تشريفاتي؛ دستور رئيس جمهور براي صرفه جويي در دستگاه‌هاي دولتي؛ دستور رئيس جمهور براي برقراري پرواز مستقيم تهران به آمريكا؛ دستور انتشار 1500 ميليارد تومان اوراق مشاركت؛ دستور پيگيري عاملان قتل جنگلبان شجاع ماسالي؛ دستور ... 

      و تازه بعد از مرور اين همه دستور بود كه فهميدم چرا كسي در انديشه‌ي پاسخگويي يا پيگيري به دستور رئيس‌جمهوري نيست؟! در حقيقت يا بهتر است ستادي براي پيگيري دستورات رئيس‌جمهور تشكيل شود يا فقط دستوراتي دهد كه مي‌داند اجرا مي‌شود (مثل دستور لغو تعطيلي دفتر  CNNدر تهران) و يا اينكه كسي به آقاي احمدي نژاد برساند كه از اين به بعد كمتر دستور دهد تا دست‌كم منزلت دستورات عالي‌ترين مقام اجرايي كشور بيشتر محفوظ بماند.

    اصلاً نمي‌دانم كسي تاكنون به صرافت طرح اين پرسش افتاده است: در مملكتي كه رئيس‌جمهور آن مجبور است براي پيش‌برد جزيي‌ترين امور از خسارت سبزيكاران و وام دانشجويي و توزيع لباس مناسب ويژه بانوان و ورود يا عدم ورود چند صد نفر زن به ورزشگاه‌هاي فوتبال و سوار شدن يا نشدن بر اتومبيل زانتيا و عدم ورود مبلمان خارجي و تغيير شيوه صيد ماهيگيران در شمال كشور و مشكل مركز نگهداري دختران بي پناه و كاهش شهريه‌ي دانشگاه آزاد و مشكلات تيمداري در فوتبال و استفاده يا عدم استفاده از فلان سم در كشاورزي و فلان پرواز هواپيما به فلان كشور و ... تا مشكلات كلان مملكت، خود شخصاً وارد گود شده و دستوري صادر كند؛ آري در چنين مملكتي، ديگر چگونه مي‌توان از عالي‌ترين مقام جمهور كشور انتظار داشت تا آن طور كه بايسته‌ي اين سرزمين گرانسنگ و مردمان پاك‌نهادش است به تدوين و پيشبرد راهبردهاي كلان و برنامه‌ريزي‌هاي درازمدّت مديريت كشور بپردازد؟!! اصلاً مگر در اين كشور و بر رأس مجموعه‌هاي متعدد اجرايي آن مسئولي وجود ندارد كه همه‌ي كارها را بايد رئيس جمهور دستور داده، پيگيري كرده و به اجرا درآورد؟!

     پيوست:
1- روزنامه‌ي همشهري مدّتي است بوي ناصر كرمي مي‌دهد و دوباره شده همان همشهري دوست‌داشتني و مروج اخلاق و فرهنگ زيست‌محيطي در كشور. اميدوارم كه اين رويه در آن روزنامه حفظ شود.
2- وزير جهاد كشاورزي در همايشي با عنوان: "سیاست دولت جدید در خصوص بخش کشاورزی و منابع طبیعی" به ايراد يك سخنراني يك ساعته در پرديس كرج پرداخت و كلمه‌اي به منابع طبيعي اشاره نكرد! گزارش‌هاي هومن، کیومرث و مرد خاکی را از اين همايش مطالعه كنيد.

كاري از كيارش زندي


3- پلیس محيط زيست شهري ويژه‌ي كودكان و نوجوانان به همت شهرداري تهران آغاز به كار مي‌كند. اميدوارم چنين پليسي را ويژه‌ي آدم بزرگ‌ها و مديران هم داير كنند كه بسي بيشتر مورد نياز است.
4- نشست سالانه انجمن دانش‌آموختگان را در محل تالار اجتماعات گروه خاكشناسي دانشكده‌ي كشاورزي كرج از ياد نبريد: پنج شنبه، 28 ارديبهشت ماه 1384، ساعت 9 صبح.