آيا زنان كلاردشتي ميتوانند در نرم كردن مواضع لطيف و ناصر مؤثر واقع شوند؟!
حسين عبيري گلپايگاني را ميشناسيم؛ همان صاحب عزيز تارنماي كوهستان سبز را ميگويم؛ از معدود فعالان حوزه محيط زيست را ميگويم كه - به صورتي كاملاً بيادعا و چراغ خاموش - هم در حوزهي مجازي و تئوري و هم در حوزهي ميداني و اجرايي ميكوشد تا دست به ظرفيتسازي سبز زده و ايرانيان را با طبيعت همآواتر و همآغوشتر سازد ... او در آخرين يادداشتش، رخدادي مسرتبخش را به نقل از خبرگزاري مهر يادمان انداخته است؛ از همان جنس رخدادهايي كه صحنهي محيط زيست ايران سخت به آن نياز دارد و پيشتر ديدهبان بيدار طبيعت بختياري هم به نمونهاي از آن در روستاي چين كوهرنگ اشاره كرده بود. يادتان هست؟
اغلب ما ميدانيم كه هميشه و در همهي برنامههاي محيط زيستي و توسعهي سازمان ملل متحد - UNEP و UNDP - بر نقش زنان و آگاهسازي اين بخش از جامعه به منظور اطمينان از موفقيتهاي هر نوع طرح و برنامهاي كه به جلب مشاركت مردمي نياز دارد، تأكيد شده و ميشود. اما دستكم، بررسي كارنامهي زنان ايراني – يا دستكم زنان در ايران! - در طول نيم قرن اخير داراي چندين و چند منتقد جدي از بين هم زنان و هم مردان بوده است كه شايد دو تن از مشهورترين منتقدين فعاليتهاي زنان – به ويژه در حوزهي محيط زيست – دكتر ناصر كرمي و عبداللطيف عبادي باشند.
از ناصر كرمي، دستكم خلاصه يك سخنراني در وب وجود دارد كه تاحدودي گوياي مواضع اين روزنامهنگار باسابقه در تحليل چرايي مواضع انفعالي زنان و بيتفاوتي ايشان در مواجهه با تخريبهاي محيط زيست است. به ديگر سخن، ناصر كرمي بر اين باور است كه زنان به رغم آن كه انتظار ميرود با توجه به مأنوسيت و نزديكي بيشترشان به مام طبيعت، حساسيتهاي سزاوارانهتري را بروز دهند؛ امّا عملاً كارنامهي محيط زيستيشان قابل دفاع نيست؛ نه كارنامهي فردي و حقيقيشان و نه كارنامهي صنفي و حقوقيشان. لطيف اما يك يا چندگام هم از ناصر جلوتر است (شايد به دليل آن كه ناصر بيشتر به فكر جانش است تا او! نه؟) و صراحتاً در مقالهي بحثبرانگيز اخيرش با عنوان: «فمینیستهای ایران : تکیه بر زنانگی یا ضعیفگی؟» خشم بسياري از شهروندان مؤنث داخل و خارج از كشور را برافروخته است! نيافروخته است؟
فارغ از اين مدخلهاي لطيف! خواستم به سهم خود از هموطنان عزيزم، از زنان طبيعتخواه و شجاع كلاردشتي قدرداني كنم و بگويم: حركتهايي كه شمايان انجام ميدهيد ميتواند در صورت استمرار سبب بازمهندسي و تجديدنظر در بسياري از پندارينههاي رايج در جامعهي امروز را فراهم آورد.
درود بر پايمرديها (بخوان پايزنانيها) و سلحشوری هاي بيمنتي كه براي نجات طبيعت ايران مبذول داشته و ميداريد.


به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.