محیط زیست ایران در سالی که گذشت - 6
مهمترين روزهاي ناخوش زيستمحيطي سال 1384
اعلام نزول بيست و هشت پلهاي در جدول شاخصهاي پايداري زيست محيطي كشور و قتل فجيع مهندس ناصر پيروي به جرم دفاع از حريم جنگل آن هم در آغاز سال، نشانهي ميموني نميتوانست براي دوستداران محيط زيست كشور در سال 84 محسوب شود. رخدادي كه با شهادت سه محيطبان و مجروح شدن دهها محيطبان و جنگلبان شجاع و جان بركف ديگر؛ به سخره گرفتن ارزش ميراثهاي ديرينهي فرهنگي توسط وزارتين نيرو، صنايع و راه و ترابري (از جمله بحث داغ سد سيوند و آزادراههاي تهران شمال و قزوين رشت[1]، شهيد كلانتري و نيز تعريض جادهي قدیمی ارژن- تنگ ابوالحیات كه حيات زيستمندان منطقهي حفاظت شدهي ارژن و پریشان را به شدّت مورد تهدید قرار داده است) در مقايسه با سازههاي عظيم مهندسي؛
ادامهي بحران كمآبي در درياچهي اروميه كه سبب شد تا تراز آب اين محيط آبي كمنظير به پايينترين حد خود در 35 سال گذشته برسد؛ مرگ بيش از 60 نفر از هموطنان عزيزمان در سيل شهريور ماه 1384 استان گلستان كه براي سوّمين بار در طول چهار سال گذشته مجدداً منجر به تخريب كامل جادهي پارك ملّى گلستان شد! علاوه بر اين، بالغ بر يكصد مجروح، تخريب ۲ هزار هكتار از اراضى كشاورزى و باغات و ويراني كامل ۱۵ روستاي قرار گرفته در مسير سيل از ديگر ويرانيهاي سيل مزبور بود؛ ورود بيش از 34 ميليون ليتر مواد سمي و فاضلاب شهري به مرداب انزلي كه مرگ دسته جمعي بسياري از ماهيان اين تالاب ناهمتا را به همراه داشت؛ جراحتي ديگر بر پيكر طبيعت كمنظير كلاردشت با اعلام خبر بالاگرفتن تخريبهاي زيستمحيطي شركتهاي استخراج سنگ گرانيت؛
مرگ بيش از هفت هزار نفر ديگر از شهروندان تهراني در اثر آلودگی هوا و بحران شديد وارونگي در آذرماه كه منجر به تعطيلي كامل چندروزهي شهر شد؛ مسموميت بحرانزاي اراضي كشاورزي جنوب تهران كه در شهرك صنعتي عباسآباد تا 20 برابر حد طبيعي افزايش يافته و توليدات آنها كماكان به مصرفكنندگان تهراني فروخته شد[2]؛ داستان غمانگيز قتل خرس قهوهاي در تبريز و مرگ گورخر آسيايي و ماريتا و نيز تشديد خطرات و محدوديتهاي اعمال شده بر حيات پلنگ ايراني[3]؛ اقدام حيرتانگيز مهندس حجتي؛ آتش سوزي بيش از40 منطقهي جنگلي از جمله پارك ملّي گلستان در آذر ماه و اسفند ماه گذشته و تخريب حدود دويست هكتار جنگل ناشي از اين رخدادها، تشديد بحران دفن زبالهها و فاضلابهاي شهري در رويشگاههاي جنگلي شمال، ويرانه خواندن سازمان حفاظت محيط زيست از سوي رئيس جديد آن، تبديل ميش مستها به موش مستها، حراج تأملبرانگيز ميراث طبيعي در ميانكاله و جزيره آشوراده و نيز موافقت غيراصولي با اجراي چند طرح گردشگري در ديگر مناطق به اصطلاح حفاظت شدهي كشور؛ كاهش فاحش اعتبارات پژوهشي بخش تحقيقات منابع طبيعي كه در سال جاري نيز ادامه خواهد داشت؛ فشار بيشتر بر عرصههاي منابع طبيعي و ديگر محصولات كشاورزي به بهانهي خودكفايي در گندم[4]؛ مرگ تدريجي بزرگترين درياچهي آب شيرين جهان در سيستان و متعاقب آن صدها گونهي پرنده و آبزي[5]؛ اقدام شرم آور يك نمايندهي مجلس در تصرف چندين هكتار از مرغوبترين جنگلهاي نكا و دستور واگذاري پرسشبرانگيز 5 هكتار از معدود جنگلهاي جلگهاي باقيمانده در نمكآبرود به يك فرد حقيقي؛ برخي از اقدامات سؤال برانگيز قوهي قضائيه و احكام صادره به نفع متجاوزين منابع طبيعي؛ ادامهي تشديد بيسابقهي آلودگي آبهاي بينالمللي كشور در شمال و جنوب و تأثير سؤ آن بر حيات آبزيان اين دو محيط ارزشمند دريايي، به نحوي كه درياي مازندران و خليج فارس به عنوان نخستين و دوّمين محيطهاي آلودهي جهان انتخاب شدند[6] و سرانجام شبيخون شهرداري تهران به جنگلهاي لويزان و قطع بيش از 10 هزار اصله درخت به بهانهي احداث آزادراه شهيد زينالدين.
و تازه – همان طور كه اشاره شد - بايد اعتراف كرد كه اين موارد غمانگيز تنها بخش اندكي از فجايع زيستمحيطي و نابخرديهاي تحميل شده بر زيستبوم رنجور وطن را تشكيل ميدهد كه با همين مقدار هم دادن نمرهي قبولي را به مديريت كشور در حوزهي محيط زيست دشوار ميسازد.
[1] وزارت راه، سابقهاي ديرين در بريدن غيرفني شيبهاي كوهستاني كه موجب رانش دامنه و فرسايش خاك و از ميان رفتن پوشش گياهي ميشود، دارد. اما، طرح آزادراه قزوين _ رشت «شاهكاري» است در اين زمينه كه اثر مخرب آن براي هميشه ماندگار خواهد بود. در يك نقطه از اين مسير (تقريباً دو كيلومتر مانده به شهر گنجه) ميتوان زمينلغزهاي را ديد كه شايد بزرگترين زمينلغزهساز باشد؛ در اينجا يك كوه با عظمت، از رشته اصلي خود گسسته و به روي جاده در دست ساخت و حريم رودخانه رانده شده است. در امتداد اين طرح، چند هزار هكتار جنگل (كه گستره قابل توجهي از آن، از نوع كمياب سوزنيبرگ است) بر اثر رانش، يا پلكاني كردن غيرعادي و گسترده شيبها، از ميان رفته و سطح بيشتري در معرض نابودي قرار گرفته است (برگرفته از: http://www.iranspca.com/forum/viewtopic.php?t=1095).
[2] رخدادي كه پروندهي آن هنوز در محاكم قضايي مفتوح است و کماکان اين پرسش مطرح است كه چرا ماهانه بالغ بر 200 هزار متر مكعب فاضلاب صنعتي و خام بايد مستقيماً در طبيعت منطقه تخليه شود؟!
[3] گفتني آنكه پلنگ ايراني (Panthera Pardus) از جمله بزرگترين نژادهاي پلنگ در جهان است که وزن آن به 90کيلوگرم و عمر متوسط آن به 18سال ميرسد. به هر حال، نداشتن ثبات بومشناختي در زيستگاه هاي اين گونه و کاهش طعمههاي قابل صيد، براثر شکارهاي غيرمجاز و بي رويه، جمعيت بزرگترين گربهسان ايراني را با خطر تهديد مواجه کرده است؛ به طوري که هر ساله تعدادي پلنگ به دليل نبود امنيت در زيستگاه و به منظور جستجوي غذا، از محيط زيست خود خارج شده و با ورود به مناطق مسکوني و شهري کشته ميشوند. اين در حالي است كه با بررسيهاي جديد يک محقق ايراني از طريق مطالعه رژيم غذايي پلنگ در ايران، تغيير عادات غذايي پلنگ بر اثر کاهش طعمههاي قابل شکار به اثبات رسيده و لزوم پيگيريها و اقدامات سريع و بيش از پيش متولّيان سازمان حفاظت محيطزيست به منظور جلوگيري از تشابه سرنوشت پلنگ به سرنوشت يوز ايراني را ضروري ميکند.
[4] گزارش فائو ميگويد: اگر چه كاهش یك میلیون تنی واردات گندم توسط ایران و ارتقای این كشور از بیست و پنجمین واردكنندهي گندم در سال 2003 به هفتاد و پنجمین واردكنندهي گندم در سال 2004 قابل تقدیر است، امّا این طرح باعث كاهش توجه مسوولان كشاورزی ایران به تولید جو و در نتیجه افزایش قابل ملاحظه واردات این محصول در سال 2004 شد؛ روندي كه در سال 1384 هم متأسفانه ادامه يافت و كسي هم يادش نيافتاد كه چرا جشن خودكفايي گندم را ديگر برگزار نميكنيم؟!
[5] هرچند به دليل بارندگيهاي عظيم رخ داده در افغانستان، يكي از هامونها (هامون پوزك) در سال 84 پس از نزديك به 10 سال چند ماهي را آب داشت و توانست طعم گواراي هيرمند را دوباره تجربه كند.
[6] به قول دكتر محمدرضا فاطمي كارشناس بيولوژي دريايي: "در هيچ كجاي دنيا پذيرفته شده نيست كه ما صنعتي را به وجود آوريم (نفت) و تا آن حد به آن وابسته باشيم كه صنايع ديگر را از بين برده و حيات افراد بومي را قرباني گسترش آن كنيم." چرا كه اين آلودگيها و بيتوجهي به معضلات زيستمحيطي سبب شد تا سالي 400 ميليارد تومان به اقتصاد ايران لطمه خورده و محصولات دريايي كشور از سوي سازمان بهداشت جهاني غيرقابل مصرف اعلام شود.» و اينها در حالي رخ ميدهد كه دست كم در شعارهايمان اعلام كرده و ميكنيم: بايد وابستگي به درآمدهاي نفتي را با تقويت صادرات غيرنفتي كاهش دهيم!!